سالهاست که دستگاه آموزش و پرورش از مشکلات و نارساییها و نابه سامانیهای عدیده و متنوعی رنج میبرد و روز به روز هم بر تنوع و تعداد و گستره و عمق این مسائل افزوده میشود؛ معلمانش با مشکلات معیشتی حاد و خستهکننده و انگیزهکُش و مأیوسکنندهای دست و پنجه نرم میکنند و اغلب آنها برای تأمین حداقلهای زندگی تن به مشاغل دوم و سوم میدهند که هیچ سنخیتی با شغل آموزگاری ندارند. بدیهیست که چنین وضعیتی تا چه اندازه میتواند جایگاه و شأن و منزلت معلم را بمباران کند!
دانشآموزانش از مدارسی که حداقل استانداردهای یک فضای آموزشی قرن بیستمی را داشته باشد، برخوردار نیستند؛ طلاییترین دوران عمر خود را در فضاهای تنگ و بیروح و فقر زدهی مدارس میگذرانند و با دستان تهی از هرگونه دانش و مهارتِ به درد بخوری واردِ دههی سوم زندگی خود میشوند. طوری که نه حرفهای آموختهاند که از طریق آن امرار معاش کنند و دانش و مهارتی اندوختهاند که از پس حل مسائل زندگی برآیند.
محتوای ایدئولوژیزده و سیاستزدهی آن نیز دانشآموزان را از درس و مدرسه دلزده کرده است؛ اغلب موادی درسی آن، آنچنان فاقد روح علمی و انباشته از خرافات و موهومات و افکار پوپولیستی است که حتی کودکان دورهی دوم ابتدایی نیز متوجه دوز بالای چنین چاشنیهای مشمئز کنندهای در خوراک آموزشی خود شدهاند.
مدارساش به دلیل محتوای نازل آموزشی و زمان کوتاه و فشردهی تربیتی و ازدحام غیرقابل تحمل دانشآموزان در کلاسهای درسی، به محل تنش و اصطکاک و نزاع بچهها و مراکز مهار و نگهداری کودکان و نوجوانان تبدیل شده و وجههی علمی خود را از دست داده است.
امر آموزش، تحت عناوین مختلفی کاملاً طبقاتی شده و بین دانشآموزان کشور ذیل عنوانهای نه چندان خردمندانهای مانند عادی دولتی و نمونه دولتی و نمونه مردمی و شاهد و استعداد درخشان و... دیوار تبعیض کشیده شده است.
"فرسایشگرهای نرم و نا مرئی در فضای کاری مدارس" وقت و انرژی تمام عوامل اجرایی مدارس را معطوف به خود کرده و روح و روانشان را سوهان میکشند و میفرسایند؛ ارسال رگباری دستورالعمل و بخشنامه به مدارس که حاصل سبک مدیریت آمرانه بوده و همگی مستلزم برگزاری جلسات متعدد و تهیهی گزارشات مکتوب و مصور و ارسال به موقع آنها به مصادر صدورشان است، تمام و وقت و انرژی مدیران و معاونین مدارس را در خدمت برخی از ستادنشینان قرار میدهد و دانشآموزان را از خدمات حداقلی آنها محروم میسازد.
خلاصه اینکه این دستگاه عریض و طویل چنان مفلس و مفلوک شده است که حتی نمیتواند به اندازهی کسر کوچکی از اعتباراتی که سازمان تبلیغات اسلامی به مساجد خالی میدهد به مدارس لبریز از جوشوخروش و جنبوجوش، سرانهی مالی دهد...
اینها تنها معدودی از نمونه کاستیهای صرفاً نمایانِ دستگاه آموزش و پرورش است که معلمان و صاحبنظران امر تعلیم و تربیت سالهاست که در هر فرصتی و به هر طریق ممکن در گوش دولتها فریاد زده و آنها را یک به یک یادآوری و اهمیت نهاد تعلیم و تربیت را به عنوان سرنوشتسازترین نهاد مملکت، همواره گوشزد کردهاند و در واقع، دیگر حرف ناگفتهای نمانده است! اما در دورهی هیچ دولتی نگاه حاکمیت نسبت به آموزش و پرورش تغییر نکرده و گام عملی اساسی و کارساز برای حل مسائل بنیادین آن برداشته نشده است.
اکنون نیز امیدی به تغییر نیست و این نومیدی با مرور فرایند شکلگیری این دولت دو چندان نیز میشود؛ دولتی که در انتخاب رئیس آن، آمال و آرزوها و ایدهها و اندیشهها و آراء و دیدگاههای بیش از نیمی از ملت نادیده گرفته شده است، بعید به نظر میرسد در انتصاب تیم همراه او و اعضای هیئت دولتاش، به نظرات و انتقادات و پیشنهادات نخبگان ملت اعتنا شود.
با اینحال، قرار گرفتن نام ناآشنای آقای باغگلی در لیست وزرای پیشنهادی دولت برای تصدی پست وزارت در آموزش و پرورش، موجی از نارضایتی در جامعه فرهنگی کشور ایجاد کرده است و با اینکه در فضای فکری فعلی، حرفی برای گفتن و جایی برای انتقاد و پیشنهاد باقی نمانده است، اما یادآوری این نکته به آقای رئیسی لازم است که؛ هر چند در طی این چهار دهه با آمد و رفت ۱۵ وزیر از "شکوهی" به "حاجیمیرزایی" رسیدهایم و اینک "باغگلی"، اما هنوز در سروستان تعلیم و تربیت کشور، سروقامتان تنومند و دوران دیده بسیارند. و ایشان برای دیدن آنها فقط کافی است از حلقهی محاصرهی مشاوران و از میان گلدانهای اتاق فکرشان بیرون شوند و نیمنگاهی به این سروستان بیندازند. شاید بتوانند شخصیتهای مجرب با قامت فکری بلندی را که با بزرگان عرصهی تعلیم و تربیت جهان چهره به چهره ساییدهاند، ببینند و یکی از آنها را برای پذیرش بار سنگین مسئولیت در دستگاه بحران زدهی آموزش و پرورش راضی کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سپاس از نقد و نظرتون
فرمایشتون درسته استاد گرامی
بنده نیز قبل از اینکه پیشنهاد خود را مبنی بر سر زدن رئیس دولت به "سروستان" مطرح کنم به شمّهای از مشکلات مبتلابه آموزش و پرورش اشاره کردهام که تکرار مکررات است. اما قطعاً شخصیتهای صاحبنظر و دردآشنا و قدَر برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش داریم و که چرا دعوت به همکاری نمیشوند.
۱۵سال معلم و معاون و مدیر مدرسه دولتی باشه
و مدرکش دکترا از دانشگاههای دولتی
پاکدست و معلم محور و خارج از ساختمان وزارت فعلی آ.پ باشد و نهایتا از مدیران کل یا معاونان مدیران کل و...
در برنامه او
رتبه بندی عادلانه و نحوه اجرا
سازمان نظام معلمی
بیمه تکمیلی و رفاهی مناسب
...دیده شود
مهرتون مستدام