نخبگان ، سرمایه های ملی کشورها به شمار می روند که می توانند موجب توانمندی کشور خود در زمینه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی شوند.
آنها به دلیل داشتن تخصص در حوزه های علمی و آشنایی با استاندارد های جهانی قادرند علم ، فناوری ، صنعت و افزایش تولید را در یک جامعه ایجاد کنند و چنانچه زمینه مناسبی برای فعالیت شان فراهم شود ، با تولید علم ، می توانند هم شرایط اشتغال را بهبود بخشند و هم از روش های نادرست و ضررآفرین در طرح های اجرایی کشور جلوگیری کنند.
در جامعه ای که توانمندی های نخبگان نادیده گرفته می شود و نیروهای متخصص و کارآمد ، کنارگذاشته می شوند ، مسئولیت های خطیر در حوزه های علمی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی به دست کسانی می افتد که توانایی لازم را برای مدیریت ندارند. عواقب این سوءمدیریت ها ، دامنگیر یک کشور می شود .
زمانی که نخبگان به موقعیت شغلی و اجتماعی مناسبی دست نمی یابند ، انگیزه مهاجرت در آنها تقویت می شود. عوامل متعددی زمینه مهاجرت نخبگان را فراهم می سازد که دلایل زیر برخی از آنهاست.
بی توجهی به توانمندی علمی و تخصص افراد نخبه
در کشور ما ، بسیاری از گزینش های تحصیلی ، شغلی و انتخاباتی ، نه بر اساس صلاحیت علمی افراد که بر اساس معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک صورت می گیرد.
در کنکور سراسری ، بخشی از ظرفیت های پذیرش دانشگاهها ، به سهمیه ها اختصاص می یابد . سهمیه هایی که بدون توجه به رتبه علمی آنها ، بخشی از ظرفیت رشته های پزشکی و مهندسی دانشگاه های معتبر ، نصیب شان می شود .این در حالی است که استعدادهای درخشان با توان علمی و رتبه های بالا ، برای ورود به دانشگاه ها ، به جایگاه واقعی خود نمی رسند .در واقع سهمیه های مختلف ، جای نخبگانی را اشغال می کنند که رتبه های خوبی در کنکور کسب کرده اند. در ادامه ، برای تحصیلات تکمیلی ، فرصت مطالعاتی و استخدام نیز این تبعیض ها اعمال می شود.
در مجموع ارتقای رتبه و استخدام ها با جهت گیری سیاسی ، شبکه ای از فساد اداری را بنیان گذاشته اند . چنین وضعیتی سالهاست موجب یاس و دلسردی دانش آموزان و دانشجویان مستعد شده و زمینه فرار مغزها را فراهم کرده است.
نبودن شرایط مناسب برای فعالیت های پژوهشی و تولید علم
فعالیت های علمی و پژوهشی ، نیازمند امکانات پیشرفته آموزشی و تکنولوژی است. امروزه برخورداری از فن آوری نوین اطلاعاتی و ارتباطی و تبادل داده ها با مجامع علمی یک نیاز ضروری است .
بدیهی است ایجاد چنین شرایطی مستلزم بودجه کافی برای فعالیت های پژوهشی و تحقیقات علمی است. علاوه بر بودجه ، شیوه مدیریت و نظام آموزشی کارآمد ، در این حوزه ها نقش مهمی دارد.
مدیریت های ضعیف ، عدم برنامه ریزی مناسب ، بی توجهی به تخصص های لازم و اعطای مدارک دانشگاهی نامعتبر ، موجب آشفته بازای در حوزه علم شده است . در نتیجه بسیاری از پست های کلیدی به مدیرانی سپرده می شود که تخصص و مهارت کافی ندارند . حتی در بعضی دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی ، کارهای پژوهش های از استانداردهای مناسبی برخوردار نیستند.
اگر هم در بخش هایی، مدیریت ها به افراد متعهد و شایسته واگذار شده است ، کمبود بودجه ، قوانین دست و پاگیر اداری و دخالت نهادهای غیرمرتبط ، مانع توسعه و پیشرفت می شوند .
اخیرا مشکلات این حوزه ها آنقدر زیاد شده اند که حتی در رسانه ها هم ، نخبگان ، تولید کنندگان ، کارآفرینان و صادرکنندگان کالا از ضعف های مدیریتی و موانعی که بر سر راه فعالیت های خود دارند ، انتقاد می کنند.
چه بسیار طرح هایی که با زحمت فراوان فراهم می شوند ولی درحین اجرا با موانع زیادی مواجه می شوند تا آنجا که در نیمه راه ، عقیم می مانند. این شرایط نامطلوب ، استعدادها را سرکوب می کند.
محدودیت های اجتماعی و سیاسی
تولید علم ، خلاقیت و ایده پردازی ، بستر مناسبی می خواهد که شکوفا گردد .
در جامعه ای که آزادی های اجتماعی ، محدود می شوند ، جلوی رشد استعدادها گرفته می شود . زمانی که امور فرهنگی ، هنری و ورزشی با اهداف سیاسی آمیخته می گردد ، خلاقیت ها شکوفا نمی شوند.
محدودیت های اجتماعی و سیاسی به اشکال گوناگون ، در برخورد با نهادهای مدنی ، نظارت نهادهای فرهنگی بر امور شخصی شهروندان و.... اعمال می شود. امروزه گردش اطلاعات در جهان از طریق فضای مجازی به سهولت انجام می شود و یکی از نیازهای نسل جوان محسوب می شود .
در جوامعی که فیلتر کردن و سانسور مطبوعات حاکم است ، کمترین آزادی ها سلب می شوند ؛ در چنین جوامعی ، حتی سازمان های مردم نهاد ، برای فعالیت های عادی خود با موانعی روبه رو می شوند. قهرمانان مدال آور ورزشی زیر سایه موضع گیری های سیاسی باید به حریف ببازند . فعال محیط زیست ، هنرمند ، ورزشکار ، خبرنگار و مجری رسانه با یک اظهار نظر شخصی ، موقعیتش به خطر می افتد ، صدای اعتراض معلم و کارگر و بازنشسته برای طرح خواسته های صنفی ، شنیده نمی شود و معیارهای ایدئولوژیک بر همه امور سایه افکنده اند . در این جوامع ، فعالیتهای کنشگران اجتماعی برای رفع محدودیت ها ، هزینه های سنگینی در پی دارد.
در چنین شرایطی نمی توان انتظار داشت که نخبگان علمی ، سالهای مفید عمر خود را ، نظاره گر این وضعیت اسفناک بنشینند و راه پیشرفت خود را ببندند . امروزه به مدد تکنولوژی ، ارتباطات جهانی به سهولت انجام می گیرد.
شبکه های اجتماعی ، در زمان کوتاهی حجم انبوهی از اطلاعات را در اختیار کاربران قرار می دهند . با یک جست و جوی سطحی در اینترنت ، می توان از سبک زندگی ، شرایط تحصیل و آزادی های اجتماعی در کشورهای صنعتی ، اطلاعاتی کسب کرد.
بدیهی است نخبگان و حتی غیرنخبگان نیز برای رسیدن به یک زندگی بهتر ، تلاش می کنند. اگر شرایط تحصیل ، اشتغال و رفاه اجتماعی را در کشوری دیگر بهتر از کشور خود ارزیابی کنند ، انگیزه مهاجرت در آنها تقویت می شود .
جوانان امروزی با مفاهیم حقوق شهروندی ، آزادی های اجتماعی ، ارگان های مدنی و ..... آشنا گشته اند . درک آنان از حقوق اجتماعی نسبت به گذشتگان افزایش یافته است و برای آینده خود ، برنامه ریزی می کنند .
وقتی نخبگان ایرانی شرایط تحصیلی و حمایتی را در جای دیگری بهتر از کشور خود می بینند ، برای مهاجرت اقدام می کند. اغلب نخبگان ایرانی که در دانشگاه های اروپایی به تحصیل و کارهای پژوهشی جذب شده اند ، از حمایت های قابل توجه کشور مهاجرپذیر برخوردار گشته اند.
در مجموع ، مهاجرت یک پدیده اجتماعی است و از جنبه های گوناگونی قابل بررسی است . سالهاست آمار مهاجرت نخبگان از ایران افزایش یافته است و در سالهای اخیر ، علاوه بر نخبگان ، مهاجرت غیرنخبگان و حتی مهاجرت های خانوادگی نیز افزایش یافته است .
عواملی مثل ، مشکلات اقتصادی ، عدم امنیت سیاسی و اجتماعی ، دستیابی به یک زندگی بهتر و .... انگیزه مهاجرت را تقویت می کنند . نخبگانی که با صرف هزینه و زحمت به تخصصی دست یافته اند ، سرمایه ملی کشور محسوب می شوند و می توانند کشور خود را آباد کنند . این سرمایه های ملی به دلایل متعدد ، ترک وطن می کنند و جذب دانشگاه های کشورهای دیگر می شوند. اگرچه مهاجرت به هر شکل ، سختی هایی دارد .
بدیهی است برای دانشگاه های مهاجر پذیر ، بسیار به صرفه خواهد بود که افراد پژوهشگر و آماده به کار را به جمع دستیاران خود برگزینند و مسیر توسعه علمی جامعه خود را ا دامه دهند.
از آن طرف کشوری که نیروهای متخصص و کارآمد را از دست می دهد ، روز به روز از سرمایه های علمی خود تهی می گردد . کمبود متخصص و اندیشمند در چنین جوامعی و گزینش های غیراستاندارد موجب می شود تا مدیریت های خُرد و کلان به کسانی واگذار شود که توانایی چندانی ندارند . نتایج این مدیریت ها ، در عرصه های گوناگون مشهود است :
اجرای طرح های عمرانی و اقتصادی غیرعلمی چون ساختن سدهای غیر استاندارد و رشد بی رویه موسسات مالی ، عدم نظارت و سوء استفاده در مدیریت صادرات و واردات ، تداخل وظایف سازمانها در یکدیگر ، نظام آموزشی ناکارآمد ، تنزل استانداردهای علمی در دانشگاه ها ، دخالت نهادهای دینی در تمام حوزه ها و سپردن مناصب قانون گذاری و اجرایی به افرادی که تخصص کافی ندارند .
در نهایت این شرایط وضعیت نابه سامانی ایجاد می کند که انگیزه مهاجرت را در جوانان تقویت می کند. بیش از چهل سال است بر اساس موضع گیری های سیاسی ، گزینش کرده اید . حال که به اینجا رسیده ایم ، ناگزیریم شایسته سالاری را بپذیریم. با شعار دادن ، لجاجت و دشمن هراسی ، نمی توان کشور را اداره کرد .
مهاجرت به عنوان یک پدیده اجتماعی پیامدهای مثبت و منفی می تواند داشته باشد.
اگر مغزهای اطلاعاتی که به کشورهای صنعتی مهاجرت می کنند ، پس از کسب تخصص ، به میهن خود بازگردند ، می توانند با استفاده از تجارب جدید و توانمندی های علمی که کسب کرده اند ، زمینه توسعه اقتصادی و ارتقای علمی را در کشور خود فراهم کنند . ولی اگر مهاجرت ها به بازگشت منتهی نشود ، آسیب های فراوانی به کشورهای در حال توسعه می رسد . زیرا به تدریج جامعه از مغزهای متفکر ، از پویایی علمی و از اندیشمندان تهی می گردد.
بدیهی است اگر نخبگان ، چشم انداز روشنی برای توسعه در کشور خود ببینند ، به کشورشان بازمی گردند تا تخصص و مهارت های کسب شده را در سرزمین خود به کارگیرند.
در یک جامعه استاندارد ، امنیت اقتصادی و اجتماعی ، اشتغال ، بهداشت و آموزش حق طبیعی هر انسانی است . دستیابی به این ها که بخشی از حقوق شهروندی است ، باید برای همه فراهم شود .
وقتی اندیشمندان ، برای اشتغال و یا انتقال مهارت و تخصص خود ، با موانع زیادی روبه رو می شوند ، بی انگیزه می گردند . اگر هم در بخش هایی، مدیریت ها به افراد متعهد و شایسته واگذار شده است ، کمبود بودجه ، قوانین دست و پاگیر اداری و دخالت نهادهای غیرمرتبط ، مانع توسعه و پیشرفت می شوند .
وقتی معیار انتصاب ها ، نه علم و تخصص بلکه رابطه و باندبازی است ، وقتی هر روز یک پرده از فساد در ارکان حکومتی ، برملا می شود در چنین جامعه ای ، راه پیشرفت برای نخبگان بسته است . از طرفی وقتی در آن سوی مرزها ، دانشگاه های معتبری هستند که به تخصص آنها ، احترام می گذارند و امنیت اجتماعی و رفاه بیشتری را می بینند ، ترجیح می دهند سختی های مهاجرت را به جان بخرند و شرایط بهتری را برای زندگی خود فراهم سازند.
اگرچه نهاد مشخصی در ایران آمار دقیقی از مهاجرت ها ارائه نمی کند اما اظهارات اهالی فرهنگ و آنچه که در جامعه می بینیم ، حاکی از این است که آمار مهاجرت در ایران فزونی یافته است و این پدیده زمانی خطرناک تر می شود که انگیزه به بازگشت هم تصور نمی شود.
در هر صورت برای آبادانی ایران باید شرایط را برای شکوفایی استعدادهای جوانان و بازگشت سرمایه های ملی فراهم کنیم و دست یاری به سوی نخبگان و اندیشمندان کشور دراز کنیم .
باید مسئولیت های کلیدی را به کسانی بسپاریم که دانش و مهارت کافی در مدیریت دارند. معیارهای گزینش برای پست های کلیدی ، به یک بازنگری اساسی نیاز دارند.
بیش از چهل سال است بر اساس موضع گیری های سیاسی ، گزینش کرده اید . حال که به اینجا رسیده ایم ، ناگزیریم شایسته سالاری را بپذیریم. با شعار دادن ، لجاجت و دشمن هراسی ، نمی توان کشور را اداره کرد .
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
نظرات بینندگان
آه که گاه یوسف در چاه است و غصب و جاه
«در هر دوره ای ،اندیشه های طبقه حاکم ، اندیشه مسلط است ، یعنی طبقه ای که حاکم بر منابع مادی آن جامعه است ، در عین حال حاکم بر ایده هاست. طبقه ای که ابزار تولید را در اختیار دارد ، در عین حال بر ابزار تولید ذهنی نیز کنترل دارد».
آمارها نشان می دهد که ۸۴٪ ثروت دنیا در اختیار فقط ۱۲٪ جمعیت دنیا است!
همین قضیه بالطبع در سطح ملی هم منطبق با سامانه هرمی جهانی ادامه پیدا می کند. این درصد اقلیت در هر صورت رسانه های نوین و رسانه های قدیمی تر چون چاپ کتاب و دانشگاه ها را نیز جهت دهی کرده و ایدیولوژی را بازتولید می کنند که تسلط آنان را هر چه بیشتر بر ابزارهای تولید استمرار بخشد!
از طرفی با ابداع شبه علومی چون روانشناسی مثبت گرا ، سعی در طبیعی جلوه دادن بی عدالتی ، برخورداری عده ای و عدم برخورداری عده ای دیگر و ایجاد رقابت کاذب بین افراد تا سرحد مرگ را دارند.
جالبست بدانیم که با جلوگیری از دور ریز مواد غذایی در کشورهای فرادست می توان همه گرسنگان کشورهای فرودست را سیر کرد!