عبدالجلیل کریم پور *
اولین سوالی که در رابطه با انتخاب معلم به ذهن میآید این است که چگونه باید این انتخاب انجام شود؟ چه ملاکهایی را باید برای یک انتخاب خوب در نظر بگیریم؟ آموزش و پرورش نیازمند سکاندارانی آگاه و اندیشمند است که باید به خوبی و توسط افراد آگاه و اندیشمند انتخاب شوند .توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که اگر در انتخاب معلم فقط به آن چه خودمان اعتقاد داشتیم بسنده و استاندارد انتخاب خوب را فراموش کردیم، بی شک انتخابی انحصارگرایانه خواهیم داشت. پس بنا بر موقعیتی که در آموزش و پرورش داریم باید یاد بگیریم که درست انتخاب کنیم. نباید بودن مطلق روی صندلی چرخان قدرت را فدای آموزش کنیم چرا که، تنها راه داشتن یک جامعه آگاه ، داشتن معلمان آگاه و باسواد است. در این نهاد و صد البته که در همه جایگاهها باید صلاحیت و تخصص و شایستگی فرد مورد تاکید و توجه قرار گیرد. افرادی صلاحیت دارند که تفکر و تخصص و شایستگی را داشته باشند. هم گروه، همطریق و هم صدا بودن با ما تنها ملاک انتخاب نیست بلکه، ورود به این عرصه نیازمند خلاقیت و قوه انتقاد است. قوم گرایی ، هم خط بودن و .... اگر چنانچه ملاک انتخاب قرار گیرد، دست رد بر سینه مخالف زدن است و عدم وجود تفکرات متعدد یعنی تک بعدی بودن و این یعنی ضربه زدن به خلاقیت! اما عامل مهم تر در این قضیه این است که انتخاب گرهای ما را چه کسانی انتخاب می کنند و مبنای انتخاب آنها چگونه است؟ باید تلاش شود که انتخابگرها استاندارد باشند تا لطمهای به انتخاب وارد نشود و به این مهم توجه شود که برای گزینش خوب باید به مسائل مهم تری توجه کرد. از متخصصان زبده تربیتی ، جامعه شناسی و ... استفاده کرد تا انتخاب صحیح تر انجام گیرد.
باید این مهم را مد نظر داشته باشیم که بناست این قشر ، آینده این مملکت را بسازند ، بناست که انسانهای متخصصی را تربیت کنند . گاهی اوقات اما متاسفانه شاهد هستیم که ورود به عرصه آموزش و پرورش گاه خارج از قاعده انجام می گیرد که افرادی ، چند وقتی به عناوین مختلفی وارد سیستم می شوند و سپس خود را محق حضور رسمی در این نهاد می بینند . مگر آموزش و پرورش بنگاه خیریهای است که هوای همه را داشته باشد.
مگر اینجا دارای سبک و قاعده نیست؟ به طور مثال در دولت قبلی افرادی به عنوان نیروی خدماتی و به صورت شرکتی وارد سیستم شده ، پس از چندی تغییر وضعیت داده تا پیمانی شدند ، جالب است که عدهای از همین مجموعه مثلا لیسانس ها به مجموعه آموزشی راه یافتند و حتی موقعیتهای اداری را نیز عهدهدار شدند. طبعا این گونه انتخابها شایسته نهاد مهمی چون آموزش و پرورش نیست و باید برنامه ریزی جدی در این مورد به عمل آید.
خلاصه کلام اینکه اگر روزی به این باور رسیدیم که ملاک یک انتخاب خوب یک تفکر خوب است، صلاحیت و شایستگی راس هرم هر انتخاب است، تندادن به خواستههای نادرست ما شرط ورود به یک موقعیت نیست، تملق به عنوان ترفند ورود باطل است و یاد گرفتیم که برای پیش برد اهداف آموزشی نیازمند اندیشههای بکر آموزشی هستیم و می شود در میان تفکرات مخالف خود هم به دنبال اندیشههای ناب گشت و تلاش کردیم تا مورد اغفال چاپلوسی یک فرد از اندیشه تهی قرار نگیریم و اگر فهمیدیم که تمام نهاد آموزشی مان موقعیت های اداری نیست و باور کردیم که تبعیض و تعصب میکروب های یک انتخاب هستند! مطمئنا انتخابی خوب را خواهیم داشت و آن زمان دیگر شاهد این قضیه نخواهیم بود که معلمی آن قدر کودکی را تنبیه کند که گذرش به بیمارستان افتد.
* آموزگار
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.