در این مختصر بخشی خواهم نبشت در ابتدای برپا کردن شاد، آنگاه شمهای از قصه پرغصه مدارس و مدیران در اعصار و ازمنه مرض کرونا را نقل، و در ختم این مکتوب ماجرای ردیف کردن بیستها توسط معلم را ساز خواهم کرد.
0- مقدمه
با همه گیرشدن ویروس کرونا از اوایل ترم سال ماضی همه مدارس، آموزشگاهها، دانشگاهها و موسسات آموزشی در ایران رسما به حالت تعطیل درآمدند. آموزش کلاسی (In-class) و رو در رو (Face-to-Face) به یکباره عملا جای خود را به آموزش در محیطهای مجازی داد. موسسات خصوصی، مدارس و دانشگاه ها به تکاپو افتادند تا آموزش را با استفاده از سیستمهای مدیریت یادگیری (Learning Management Systems)، اپلیکیشنها و پلتفرم های آنلاین در دسترس و رایگان به پیش ببرند. همزمان وزارت آموزش و پرورش ایران شروع به توسعه پلتفرمی به نام شاد (شبکه اجتماعی/آموزشی دانش آموزان) با قابلیت نصب بر روی گوشیهای موبایل کرد که بیس و پایهاش نوعی پیام رسان و یک شبکه اجتماعی برای دانشآموزان با الگوبرداری از اپ های شبکههای اجتماعی مانند تلگرام، سیگنال و واتس اپ بود. با آماده شدن این پیام رسان مدارس موظف شدند که برای آموزش آنلاین از این پیام رسان استفاده کنند.
برخلاف موسسات خصوصی، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی که در انتخاب نرمافزار و پلتفرم های آنلاین از آزادی انتخاب برخوردار هستند دست معلمان از این ابزارها کوتاه و آموزشگاهها و مدارس دولتی زیر نظر آموزش و پرورش بر اساس آییننامهها و دستورالعملهای ارسالی باید منحصرا از پیام رسان شاد برای تدریس آنلاین استفاده کنند. اما دست معلمان در استفاده از پلتفرمها برای ارزشیابی، سنجش و آزمونها بازتر بوده و می توانند از آزمونسازهای متعددی استفاده کنند.
با مقایسه ویژگیهای پیامرسان شاد با سایر پلتفرمهای تخصصی همان طور که از نام این اپ پیداست شاد یک پیام رسان عمومی است که از آن می توان برای ارسال پیام و بحث و چت، آپلود و دانلود کردن انواع فایلها استفاده کرد و به صورت فنی برای آموزش و کلاس آنلاین کاربرمدار (User-friendly) نیست و روان (Smooth) کار نمیکند و با وجود افزودن افزونه ها (Add-ons) و قابلیت هایی به ورژنهای جدیدتر و به روز شده آن از مانور لازم برای آموزش های آنلاین موثر و پشتیبانی لازم برخوردار نیست. این پلتفرم یک پلتفرم تخصصی و یک سیستم مدیریت یادگیری (LMS) با امکانات گسترده به مانند مودل (Moodle) ادمدو (Edmodo)، کنوس (Canvas)، بلکبرد (Blackboard)، گوگل کلسروم (Google Clssroom) یا اسکولاجی (Schology) نیست.
همچنین شبیه پلتفرمهای دوربین محور مانند ادوب کنکت (Adobe Connect)، زوم (Zoom) یا وبکس (Webex) نیست. مخصوصا اینکه از اساس برای گوشی های موبایل و تبلت های دارای سیستم عامل اندروید طراحی شده است و نسخه وب (Web-based) آن روی دسکتاپها (PC) و لپتاپ حتی با وجود نصب شبیهسازهای آندروید کارایی کاملی ندارند و با محدودیتهایی در استفاده از امکانات تعبیه شده در آن به چشم می خورد. علاوه بر آن، دانش آموزان و معلمان از رفتارهای غیر معمول و عجیب آن مانند اختلالات موقتی، سرعت کند، تاخیر در ارسال پیام و فایل، پاک شدن بی دلیل پیام ها و قطع و وصل های آن شکایت می کنند. صرف نظر از این نکات منفی هر چه که باشد در این شرایط خاص شاد تنها گزینه برای ارتباط بین مدیران، معلمان و دانش آموزان و والدین به شمار می رود و ایده و اقدامی به موقع و موثر برای جبران قسمتی از آموزش دانش آموزان در این دوران بوده است. با توجه با مشکلات مالی و بضاعت اندک بعضی از دانش آموزان در تهیه سخت افزار موردنیاز طراحی پیام رسان شاد در محیط اندرویدی برای گوشی های موبایل را توجیه پذیر می کند.
با شروع آموزش آنلاین چالش ها, کمبودها و مشکلات و موضوعاتی از نوع زیر خود را در آموزش و پرورش بروز دادند:
- مهارتها و تجارب دیجیتالی معلمان که نقشی پررنگ در کیفیت تدریس آنلاین دارد در حد نازلی بوده است و قبلا آموزشهای آکادمیک برای برگزاری کلاس های آنلاین و آشنایی و کار با حداقل یک پلتفرم یا نرم افزار تدریس آنلاین و ارزشیابی را دریافت نکردهاند. آنها تجربه شرکت در کلاس آنلاین نداشته اند و تنها تجربه شان شرکت در آزمون های آنلاین ضمن خدمت بوده است که این آزمونها هم در حد ابتدایی و در نسخه web 2.0 نت اجرا و ارائه میشود. بر همین منوال دانش آموزان هم از تجارب و آموزش های لازم برای استفاده موثر از آموزش های آنلاین برخوردار نبوده و با چگونگی رفتار در محیط مجازی آشنا نیستند. مضافا گروهی از والدین هم به علت عدم شناخت کافی از آمورش آنلاین و سیار (Mobile Learning) اعتقادی به کارآیی شاد ندارند و آن را تلف کردن وقت دانش آموزان مخصوصا دانش آموزان کنکوری تلقی می کنند. (بر اساس یک نظرسنجی که نویسنده از یک گروه 43 نفری از والدین روی گوگل فرم (Google Forms) به عمل آورده است بیشتر والدین اعتقادی به آموزش آنلاین در کل و شاد به طور ویژه ندارند. لذا این تعمیم باید با احتیاط صورت گیرد.)
- مدیریت مناطق، آموزشگاه ها و مدارس با توجه به موقعیت جدید ابتکار عملی نداشته و خلاقیتی از خود نشان نداده و برنامه مدونی برای دوران پاندمیک ندارند و بیشتر بر اساس شم و حس خود و تصمیم گیری های آنی و بر اساس دستورات دیکته شده کلیشه ای و کلی و قابل تفسیر از بالا عمل می کنند و به نظر می رسد تا حدودی از وضع حاضر رضایت دارند.
- پلتفرم شاد از استانداردهایی که باید لازمه یک پلتفرم تدریس و ارزشیابی باشد برخوردار نیست. از جنبه نرم افزاری با انتخاب سیستم عامل اندروید برای پلتفرم شاد که عمدتا در گوشی های موبایل و تبلت ها قابلیت نصب دارند محدودیت هایی در استفاده از دستگاه های صفحه بزرگ دارد. اخیرا در نسخه وب (Web-based) تا حدودی این مشکلات حل شده است اما تا رسیدن به یک پلتفرم آموزشی آنلاین فاصله زیادی دارد. شاید بهتر بود در مرحله اول این پلتفرم برای نسخه ویندوز دسک تاپها طراحی می شد و به تدریج به موبایل منتقل می شد.
- مشکل تهیه کامپیوتر و ضریب نفوذ و دسترسی به اینترنت برای گروهی از دانش آموزان در مناطق مختلف ایران همچنان به قوت خود باقی است. از جنبه سخت افزاری کاربران، معلمان و دانش آموزان با مشکلاتی مانند تهیه ابزار و وسیله، و همچنین مشکلاتی مانند سرعت و اتصال اینترنت و پوشش اینترنتی مناطق مواجه بوده اند. همچنین هزینه بالای وسایل دیجیتالی و گرانی و تورم و فقر مالی هم از مشکلاتی بوده است که باعث شده بعضی از دانش آموزان به محدودیت هایی در دسترسی به اینترنت تجربه کنند. این میتواند طراحی شاد برای موبایل ها را توجیه کند چرا که تهیه کامپیوتر برای بیشتر دانش اموران میسر نیست اما موبایل بیتشر در دسترس است.
- مشکل دیگر عوارض و عواقب آزادی عمل در دسترسی به محتوا و فضای مجازی توسط دانش آموزان و عواقب آن و نیز اسکرین تایم (Screen Time) دانش آموزان یعنی مدت زمان نگاه کردن دانش آموران به صفحات دیجیتالی (صفحه تلویزیون، مانیتور کامپیوتر، لپ تاپ، تبلت، فبلت، موبایل ...) مخصوصا صفحاتی با ابعاد کوچک و عوارض آن است. شاید یکی از علل تقلیل ساعات تدریس در شاد به نصف همین مساله بوده باشد.
- نگاه امنیتی و ایدئولوژیکی مدیران رده بالای آموزش و پرورش به تربیت و آموزش ، فرجه ای برای عرض اندام سایر پلتفرم های حرفه ای و بین المللی برای آموزش آنلاین مدارس نداده است. گروهی را عقیده بر این است که با وجود در دسترس بودن پلتفرمها و سیستم های یادگیری آنلاین مانند مجموعه ابزارهای آموزشی رایگان گوگل (G Suite for Education) که بسی کاراتر و حرفه ایتر هستند چه نیازی به توسعه پیام رسانی مانند شاد بود. این گروه گزینههای دیگری مانند قرارداد با شرکت های نرم افزاری خارجی تخصصی در این زمینه برای استفاده از خدمات آنها یا مشتری-پسند کردن پلتفرم های تخصصی دیگر را مطرح می کنند.
1- مدارس و مدیران
در زمانی نه چندان دور وقتی برای مدرسه ای یا منطقه آموزشی، وامی یا خودروی پیکانی، یا کالایی سهمیهای اختصاص داده می شد یا به مناسبتی مانند روز معلم پاداشی برای معلمان مدارس در نظر گرفته می شد و از مدیر محترم خواسته میشد که این پاداش یا سهمیه را به کوشاترین و فعالترین معلم یا معلمان بدهد مدیر درمانده و وحشت زده و با فوبیایی از مواجه با موقعیتهای جدید و نبود شفافیت در معیارهای کهکشانی وضعیت بغرنج می شد و کار را برای انتخاب منصفانه یک معلم بر اساس معیارهای معمول جهانی مخصوصا وقتی خود مدیر بر اساس معیارها و ضوابط ایدئولوژیکی، سیاسی، سهمیهای، جناحی، تسبیحی و پوشاکی، ستادی، التماسی و ارتماسی، سفارشی و فامیلی و رابطهای و بازنشستگی و دوسال آخر خدمتی ردای مدیریت را بر تن می کرد برای مدیر سخت تر می کرد. در مواردی از این دست مدیر دم دستترین، تنبلانهترین، کم خطرترین و میانبرترین و ریسک ناپذیرترین راه را انتخاب می کرد: قرعه کشی و لاتاری! به طوری که این روش بعدها نهادینه شد.
ظاهرا در حال حاضر و در ماه های کرونایی مدیران مدارس و مناطق و شاید هم در سطح کلان دوران خوشی را سپری می کنند. اگرچه این را در ظاهر بروز نمی دهند اما از قرائن و ظواهر امر پیداست که برای آنها این وضعیت شربت اندر شربت است و می توان حدس زد که از این وضع رضایت دارند: دغدغه بودجه ندارند، شهریه ها را تمام و کمال اخذ می کنند، با خساست برای آموزش خرج میکنند و اصلا اعتقادی به هزینه کردن برای آموزش ندارند، جلسات فرمالیته در سالن های میکروفندار و مجهز با بالایی ها برگزار می کنند و با تصویب چیزهایی حس موثر و مفید بودن به آنها دست میدهد، با معلم، والدین و دانش آموز زیاد اصطکاک و سروکار ندارند و تمایلی به بازگشایی مدارس از خود نشان نمی دهند و به کارهای متفرقه و عقب مانده شان در مدرسه و بیرون هم که می رسند و هیچ مشکلی ندارند و حس می کنند از برکت پاندمیک کرونا شمشیر عزل و برکناری لحظهای، آنی، جهشی و انقلابی دموکلس هم از بالای سرشان دور شده است.
اما فصل کرونا حداقل یک نکته مثبت داشت و نکاتی را درباره توانایی مدیران به ما گوشزد کرد و نشان داد که وقتی پای موقعیتهای جدید به میان میآید و بحرانی رخ می دهد مدیر نظام آموزش و پرورش ایران چقدر دست و پا بسته و منفعلانه عمل میکند. همچنین این نکته را تمام قد به ما نشان داد که وقتی مدیران از آموزش ها و مهارتهای لازم برخوردار نیستند و بر اساس معیارهای هوایی، ایدئولوژیکی، جناحی و سیاسی و مذهبی و ... و نه بر اساس مهارتهای سخت و نرم و حرفه ای و حتی شخصی انتخاب میشوند چه عواقبی را به دنبال دارد و اینکه تاکید بر این معیارها چقدر درست بوده است و چه گرهی از مشکلات کشور را می تواند باز کند. عملکرد این دسته از مدیران در این دوران نشان داد که چقدر به منافع کوتاه مدت خود فکر می کنند و منافع سازمان و منطقه و کشور برای آنها محلی از اعراب ندارد.
همان طور که اشاره شد مدیران در دوران کرونایی در مقابل وضعیت پیش آمده حالت انفعالی پیش گرفته اند و همان شیوه های قدیم و منسوخ شده را که به آن عادت کرده اند به کار میبندند. با شوک وارده، آنها برای مدت ها سر خود را در لاکشان فرو بردند. حتی با وجود اعطای اختیارات به آنها در معدودی از تصمیم گیری ها دست به کاری نمی زنند و تنها ربات وار و بله قربان گویان و مجیزگویان دستورات را از بالا می گیرند و اجرا (Run) می کنند. حتی گروهی سعی کردند تا حد امکان از بازگشایی مدارس جلوگیری کنند. نه ابتکار عملی از خود نشان داده اند نه نوآوری و نه خلاقیتی داشته اند و نه برنامهای برای برداشتن یک قدم کوچک در آموزش به طرف جلو. تنها جرقههای کم نوری از معدود انگشت شمار از معلمان و مدیران در گوشه و کنار کشور دیده شد که آتشی از این تنور کم رونق گرم نشد و زود به سردی گرایید. با این تک گل ها بهاری نیامد که نیامد و همچنان زمستان آموزش را سپری می کنیم. نگاه امنیتی و ایدئولوژیکی مدیران رده بالای آموزش و پرورش به تربیت و آموزش ، فرجه ای برای عرض اندام سایر پلتفرم های حرفه ای و بین المللی برای آموزش آنلاین مدارس نداده است.
به غیر از وضعیت مهارتهای مدیران و معیارهای انتخاب که ذکرش رفت، برای معدود مدیرانی که سعی میکنند حرفه ای و علمی عمل کنند و بر سر آن هستند که دست به کاری بزنند که اندکی غصه آموزش به سر آید خود سیستم آموزش و پرورش و مهرهها به نوعی چیده شده است که باعث میشود این گروه از مدیران نیز با وجود داشتن مهارت و توانایی حالت انفعالی و محافظه کارانه در پیش گیرند و ریسک نکنند.
آنها به خوبی می دانند که به کار بستن شیوه های نوین، شفافیت و صداقت به خصوص در زمانی که بالاسریها در حال و هوای دیگری هستند ریسک بالایی دارد و بدون ساپورت و تشویق کاری از پیش نمی رود. شاید به این دسته از مدیران باید حق داد که منفعلانه عمل کنند. آنها با ارزیابی وضعیت و با شناختی که از سیستم دارند و نیز بر اساس تجربیات ارزشمندشان به خوبی می دانند که چگونه به حیات خود ادامه دهند. آنها سالها با فضای امنیتی و سیاسی دست و پنجه نرم کرده و هوای سیاستزده آموزش و پرورش را استنشاق کردهاند. شاید بودجهای به اندازه چند موشک دوربرد نیاز بود تا همه دانش آموزان ایرانی به سخت افزار لازم مجهز شوند و از نبود گوشی و سخت افزار به علل فقر مالی دست به خودکشی نزنند.
گذشته از این، عوامل چندی را هم باید در ناکارآمدی مدیران دخیل دانست: فشار از بالا و ترس از دست دادن موقعیت و منابع مالی که به آن دسترسی دارند به آنها اجازه بلند پروازی و خارج از باکس فکر کردن را نمی دهد و ممکن است در صورت بلندپروازی بالهایشان ایکاروس وار ذوب یا پرهایشان چیده شود. آنها تنها یک اندیشه در سر دارند که با ظاهرسازی و به لطایفالحیل پست و موقعیت خود را حفظ کنند.
مدیر نظام آموزش و پرورش به خوبی می داند که زمان مناسبی برای نشان دادن لیاقتها و شایستگی ها در یک نظام متزلزل و بیثبات و ایدئولوژیکی نیست و برای آن تره هم خرد نمی کنند چه رسد به اینکه بخواهد برنامه ای منسجم برای آموزش طراحی و اجرا کند. او می داند که افراد ممکن است با یک حرف جدید یا یک حرکت خلاقانه اوت شوند و شایسته سالاری چیزی است که تنها در فرهنگ لغات می توان آن را پیدا کرد. لذا یک فکر بیشتر در سر ندارد و آن هوای بالایی ها را نگه داشتن و حفظ امتیازات به دست آمده است. او قادر نیست و این شجاعت را در خود نمی بیند که به آدم بانفوذی که از مرکز زنگ زده و تقاضایی نامشروع دارد «نه» بگوید. او سعی وافر می کند که والدین را به هر قیمت شده راضی نگه دارد و دانش آموزان را نیر هم. لذا به برنامه هایی که در سر دارد اجازه میدان داری نمی دهد و آنها را تنها شب ها قبل از خواب یا صبح هنگام رانندگی از ذهن می گذراند و مرور می کند. فوبیای ناشی از عملی کردن آنها مثل خوره به جان او می افتد. البته او می داند با کوچکترین مخالفت با چیزی در جلسه ای یا حرفی یا انتقادی که به مذاق مافوق او خوش نیاید ممکنه است طومار مدیریتش در هم بپیچد، لذا حتی با وجود مهارت، و علم به اینکه مصوبهای قابلیت اجرایی ندارد خودسانسوری پیشه می کند و پیچ فیلترهای ذهنش را محکم می کند. او تمایلی به درگیر کردن والدین ندارد اگرچه تظاهر و وانمود میکند که خواهان مشارکت بیشتر اولیاست اما برای او آموزش محلی از اعراب ندارد و حتی ممکن است اعضای انجمن اولیا و مربیان (PTA) را مجبور کند که صورتجلسههای سفید کل سال را در همان جلسه اول معرفی و انتخابات امضا و زحمت را کم کنند. او تنها با والدینی معاشرت و ارتباط دارد که منشا خیر و پول و بمانند گاو شیرده برای مدرسه هستند. او مناسبتها را بهتر از کد ملی خود ازبر کردهاست و سعی می کند به دقت و وسواس هوای گروه های قدرت و فشار را نگه دارد چرا که به تجربه فهمیده است که حیات و ممات او به دست اینان رقم میخورد. او به خوبی میداند هوای چه کسی را باید داشته باشد و آگاه است که با کوچکترین حرکت اشتباه و تضاد منافع با این گروه ها بدون کوچکترین توجهی به خدمات درخشان او در صفحه مدیریت مات خواهد شد.
اما معلم هم به سان مدیران در داستان قرعه کشی ممکن است در ارزیابی دانش آموزان خود به دم دست ترین، میان برترین و شاید غیرعلمی ترین و امن ترین روش دست یازد: دادن بیست یا یک نمره فیکس بالا به همه دانش آموزان کلاس!
2- همه از دم بیست!
لزومی نمی بینم که از تفاوتها فردی دانش آموزان یک کلاس بگویم و داد سخن در این حیطه برانم که حتی دوقلوهای همسان و همجنس هم از نظر مهارتها و استعدادها و تواناییها تفاوت دارند چرا که همگان می دانند و به این موضوع وقوف کامل دارند. مضافا نیازی به ذکر این نکته هم نیست که حتی نیازهای عاطفی و روحی و فیزیکی و عادات همه ما هم متفاوت است. همچینن سبکهای یادگیری و درجه یادگیری آنها هم با هم توفیر می کند. ممکن است یکی از دوقلوها یادگیر شنیداری (Auditory) و دیگری دیداری (Visual) باشد. این بحث را میتوانیم به حیطه ارزشیابی هم تعمیم دهیم که این به نوبه خود ما را رهنمون می کند به موضوع ردیف کردن بیستها در یک درس توسط معلمی که آنلاین و از راه دور (Remotely) آموزش میدهد.
پس واضح و مبرهن است که در نتیجه ارزیابی، ارزشیابی و سنجش یک مهارت در گروهی از دانش آموزان هم باید تفاوت هایی دیده شود. به سخن دیگر دو دانشآموز در یک مهارت انتزاعی و ذهنی ممکن است به ندرت عملکرد یکسان نشان دهند. در یک مهارت ساده حساب مانند جمع یا تفریق هم دو دانش آموز در سرعت و نحوه محاسبه متفاوت عمل می کنند. از زاویه تخصصی در ارزیابی یک ویژگی و صفت (Attribute) ذهنی، در یک کلاس اگر همه بیست بگیرند در سوالات اشکالی است چرا که این سوالات (ابزار سنجش) به نوعی طراحی شده اند که نتوانستهاند در یک ارزیابی آن را که یشتر مطالعه کرده با آن که کم خوانده را از هم تمییز دهد و بینشان تفاوت قائل شود. یا درجه دشواری سوالها اشکال دارد و این بر می گردد به معلم که در ارزشیابی از مهارت لازم برای ارزیابی برخوردار نیست. اگر آزمون درست و منصفانه اجرا شده باشد و همه صفر یا یک نمره واحد بگیرند یک جای کار می لنگد. حتی در تقلب هم احتمال اشتباه وجود دارد یعنی اگر تقلب را هم نوعی مهارت منفی به حساب بیاوریم مهارت ها و توانایی های دانش آموزان هم در تقلب متفاوت است.
پس سوال اساسی این است: آیا در یک درس امکانش هست که همه 20 بگیرند یا 10 بگیرند یا صفر بگیرند؟ در عمل و حتی تئوری در یک کلاس تیپیکال غیرممکن می نماید اما روی کاغذ امکانش هست و مصداق هایش را به فراوانی می توانیم ببینیم کافی است سری به اتاق معاون اجرایی محترم بزنیم و نگاهی به ریزنمرات تحویل داده شده بیاندازیم. یا میتوانیم این سوال را هم مطرح کنیم که آیا دادن 20 به همه دانش آموزان به بهانه بلایایی مانند سیل، زلزله و پاندمیکی به سان کرونا درست است یا محل اشکال است؟ آیا اشکال از معلم و مربی است یا این روشی معمول و علمی در موقعیتهای اضطراری است؟
آیا دانش آموزان مانند رباتهای برنامه ریزی شده هستند که ساخت یک کارخانه و از یک برند و مدل هستند و ما با روبات هایی طرف هستیم که یک کارخانه تولید کرده و همیشان از مرحله کنترل کیفیت (QC) اوکی گرفته اند که در مقابل سوالات و تست های ارزیابی و آزمون ما واکنشی یکسان نشان می دهند و بروندادشون طابق النعل بالنعل عین هم هستند؟ آیا معلمان به عنوان انسانهای خردمندی از نژاد هومو ساپینس میتوانند دانش آموزان خود را به عنوان ارگانیسم هایی زنده تنها به دو گروه از نژادهای نئاندرتال و پرومگنون تقسیم بندی کرده و تنها دو نمره برای آنها در نظر بگیرند؟ فرضا گروهی را 19 و گروهی را 20 بدهند؟ آیا دانش آموزان در ارزیابی بر اساس غرایز خود پاسخ های یکسان به محرک (سوالات) میدهند؟
هر پاسخی که به این سوالات داده شود دیدگاه و نظرگاه و جهبه گیری ما را در قبال مسئولیت ارزشیابی مخصوصا در دوران حاضر که آموزش به صورت آنلاین انجام می گیرد تا حدودی مشخص می کند.
اما واقعیت این است که آن ارگانیسم های زنده که در محیط واقعی یا مجازی هر روز با آنها سروکار داریم می توانند از زبان استفاده کند و موجودات ناطقی هستند که بیشتر رفتارهایشان ارادی و از قوه انتخاب برخوردار هستند. این ارگانیسم ها می توانند با شما بحث و گفت و گو کنند: ویژگی و توانایی پیچیدهای که در هیچ موجودی زنده ای نمی توان یافت. آنها با هم تفاوت دارند و بر اساس تئوری هوشهای چندگانه توانایی هایشان در مهارت ها متفاوت است. پس این فرضیه که دانش آموزان یک کلاس عین هم هستند و باید یک نمره واحد به همه داده شود باطل می شود. از طرفی این تفاوتهای فردی خود منشا رقابت ها، کنکورها و مسابفان ورزشی در جهان است.
اما بپردازیم به داستان ردیف کردن بیست ها. آخر ترم است ، مدیر لیست نمرات را از ما درخواست می کند. در عرض نیم ساعت بیستها را در لیست ردیف می کنیم هم نمره مستمری و هم نمره نهایی. جمع کل نمرات هم به آسانی محاسبه می شود. لیست را به معاون اجرایی تحویل می دهیم: معاون اجرایی راضی و خوشحال است و تشکر گرم و جانانهای از شما می کند چرا که فقط با وارد کردن یک بیست و کلیک کردن روی آیکان تکرار نمره در کوتاه ترین زمان ممکن نمره ها را وارد می کند. مدیر هم راضی است. معلم هم راضی است. به این ترتیب آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابر می شوند. معلم بر این خیال است که دانش آموزان و والدینشان همه از این بیست ها راضی هستند. اما او از این نکته غافل است که در لایه های زیرین و پشت صحنه گروهی از دانش آموزان که سطح درسی بالایی نسبت به دانش آموزان دیگر دارند و والدین آنها به خوبی می دانند که در مقیاس نسبی در یک کلاس این ارزشیابی چقدر اعتبار دارد و چقدر غیرواقعی است. آنها اصلا دل خوشی از این ارزشیابی دیمی و آبکی ندارند و آن را نوعی بازی تلقی میکنند. دانش آموز سخت کوش و ساعی دچار ناراحتی است و انگیزهاش کم می شود چرا که به تلاش و سخت کوشی او بهایی داده نمیشود اگرچه اعتراضی هم نمی کند چرا که به علت ترس و تلافی معلم و مدیر مهری بر دهانش است و نمی تواند اعتراض و فعانی بکنند. اما یک علامت سوال بزرگ در مقابل او خودنمایی می کند: حسن که ترم پیش تو این درس رفوزه شده بود چه طور حالا 20 گرفته است؟ او انگیزه های خود را در درس برای فعالیت بیشتر از دست می دهد و در عوض حسن اعتمادی کاذب پیدا می کند که ممکن است با کوچکترین تلنگری فرو بریزد. ظاهرا در حال حاضر و در ماه های کرونایی مدیران مدارس و مناطق و شاید هم در سطح کلان دوران خوشی را سپری می کنند. اگرچه این را در ظاهر بروز نمی دهند اما از قرائن و ظواهر امر پیداست که برای آنها این وضعیت شربت اندر شربت است و می توان حدس زد که از این وضع رضایت دارند .
مدرسه محل آموزش و تمرین، رقابت و مسابقه، نظم و انضباط و سنجش و ارزیابی مهارت هاست. از زاویهای دیگر وقتی در لیست نمرات ما فقط 20 خودنمایی می کند ارزش و اعتبار نمرات و ارزشیابی معلم های دیگر هم به نوعی زیر سوال میرود. دانش آموز مدام در حال مقایسه و تحلیل نمرات است. او می خواهد بداند چرا فلان معلم همه را بیست داده اما معلم او نداده است. حتی پس و پیش کردن و تغییر دادن نمره ها هم نوعی اعتراف به اشتباه است. و اگر قرار است به همه دانش آموزان چند نمره ای اضافه شود و به اصطلاح نمرات روی نمودار برده شده و به همه به طور مساوی یک یا دو نمره اضافه شود در صورت وجود نمره 20 در لیست این کار شدنی نیست چرا که این کار ظلمی است عظیم در حق کسی که در امتحان 20 گرفته است. البته در نوسان بودن رنج نمرات بین 19 و 20 با فاصله های بیست و پنج درصد هم ممکن است کار ما را توجیه پذیر کند.
ردیف کردن بیست ها بدون استناد به چیزی و بدون انجام پروسه های سنجش و ارزشیابی و بدون تصحیح برگه ها یا بررسی پروژهها و پورتفلیوهای دانش آموزان آتش عقبهاش خود معلم بیست دهنده را هم می گیرد. او این خبر و واقعه عظیم را مخابره و گزارش می کند که: من قادر نبودم تفاوتی بین درجه مهارت دانش آموزانم قائل شوم و عاجز از پیدا کردن وسیله و اختراع ابزاری برای ارزیابی مهارت آنها بودم و روشی برای تمییز بین آنان که می دانند با آنان که نمی دانند یا کم می دانند پیدا نکردم بنابراین هم را از دم تبغ 20 گذراندم و همه دانش آموزانم را درآب مقدس 20 غسل تعمید دادم. عملکرد آنها در چشم من عین هم بودند و مو نمی زدند و همه در یک زمان واحد از خط پایان گذشتند.
شاید سناریوی ردیف کردن بیست ها به این صورت هم پیش رود: داستان ساده است ؛ شما دنبال بیزنس خودت هستی و حوصله یا زمان برای ارزشیابی و تصحیح و ... نداری و در آخر ترم به همه بیست می دهید و داستان آخرش مانند رمان های کوچه بازاری خوش می شود. شما کار مهم تری دارید و نمی توانید وقتتان را صرف پر کردن ریز و ارزشیابی آنلاین کنید! شما دارید روی مقاله ISI یا پایان نامهتان کار می کنید که اتفاقا موضوعش درباره سنجش و ارزشیابی است و چه موقعی بهتر از موقعیت حاضر پس به همه بیست بده، خلاص!
3- ختم کلام
اگرچه ممکن است مدیر و معلم و بیشتر افراد درگیر در آموزش در سازمان کوچکی مانند مدرسه از وضعیت پیش آمده راضی به نظر برسند اما همه به خوبی می دانیم و باور داریم که در درازمدت این انفعال در مدیریت و آموزش چه عواقب ناگواری را نصیب کشور در توسعه خواهد کرد. نقش و سهم ما در جهان رفته رفته کمتر و کمتر خواهد شد، هر روز از روز دیگر فقیرتر خواهیم شد، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر سیاسی و فرهنگی در سطح خرد و کلان. به تدریج نسلی کم سواد و اندک مایه در دانش ظهور خواهد کرد که همه آن چه را که اندوخته ایم برباد خواهند داد. نشانه هایی از این وضعیت را از مدت ها پیش در جاهایی می توانیم ببینیم. طبعا این افراد کم سواد و کم مایه و فاقد مهارتهای حرفه ای و تخصصی با علم ناقص و ناتوان از درک اوضاع، آدم های شبیه خود و هم کیش و کفو خود را به کار خواهند گرفت و این چرخه ادامه پیدا کرد. نتیجه این وضعیت در درازمدت اعتراضات و ناآرامی های اجتماعی و نزاع ها و کشمکشهاست است که خود نتیجه تبعیض و فساد سیستماتیک در همه زمینه هاست. این در منطقه ای مانند خاورمیانه دور از انتظار نیست.
اما آن چه در این میان کسی را گوشه چشمی به آن نیست آینده کشور در توسعه است که محلی از اعراب برای مدیران ندارد و به مصداق امر و زمان بگذرد حس وطن دوستی خود را از دست دادهاند. همین طور آن چه مهجور مانده و مظلوم واقع شده سرنوشت و سواد دانش آموزان است.
این دوران نشان داد که بیشتر مدیران هیچ برنامه و نقشه منسجمی نداشته و خلاقیتی از خودشان نشان نداده اند و به سان ماشین برنامه ریزی شده تنها سعی شان این بود که دستورات بالایی ها را به نحو احسن اجرا کنند. آنها نه تنها کوچک ترین ریسکی نکردهاند بلکه حتی بدتر از آن مانع بازگشایی مدارس هم شدهاند. مدیران حرفهای خلاق هم با شناختی که از سیستم داشتند دست روی دست گذاشتند. شاید حق را باید به آنها داد چرا که به خوبی می دانند در سیستمی که به خاطر جملهای یا اظهارنظری یا ابراز احساسات صادقانهای مجری از کار بیکار می شود یا گوینده خبری که سالها تجربه اندوخته خانه نشین میشود باید با احتیاط و کجدار و مریز جلو بروند و ریسکی نکنند.
شاید هنوز هم دیر نیست که معیارهای خنده دار، عقیدتی و ایدئولوژیکی، سیاسی، قبیله ای و ...، کنار گذاشته شود و مهارتهای تخصصی و حرفه ای در اولویت قرار گیرد. معیارها و روشهایی منسوخ شده که نزدیک به نیم قرن است که آزمایش شده و جواب خود را پس داده و در صندوقچه هیچ عطار و بقالی پیدا نمیشود. همچنین شفافیت در امور را هم که سالهاست به یک آرزوی دست نیافتنی بدل شده می تواند به تدریج صورت واقعی پیدا کند.
اما معلم همیشه هسته و قهرمان اصلی داستان آموزش است. دوران کرونا نشان داده است که معلمان به مهارت های روز مجهز نیستند و اگر هم مجهز باشند سیستم به نوعی چیده شده است که به او اجازه عرض اندام و نشان دادن مهارتهای کسبشده و خودآموخته اش را نمیدهد. ردیف کردن بیست ها توسط معلم تنها مشت نمونه خروار از نکات منفی آموزش در دوران کروناست که فعالیت دیگر معلمان را که به روش علمی دانش آموزان را مورد سنجش و ارزشیابی قرار می دهند تحت تاثیر قرار می دهد و آنها را بی انگیزه می کند.
ضروری است که معیارهای انتخاب مدیر و معلم مورد تجدید نظر قرار گیرد و جای فعال سیاسی و فعال ستادی با معلم و دانشمند و استاد عوض شود.
شاید زمان آن رسیده است که عنوان خیران مدرسه ساز به خیران معلم ساز تغییر یابد و خیران تنها روی معلمان تمرکز کنند و هرگلی دارند بر سر معلم بزنند.
معلمان حرفه ای، آموزش دیده و متخصص در کار خود میتوانند در صحرا و کانکس هم درس دهند و منشا تغییر و تحول شوند. او با کوچکترین امکانات میتواند دریایی از مفاهیم را منتقل کند. خیرانی که با نیت خیر به آموزش و پرورش کمک می کنند نیازی نیست که به مدرسه سازی بپردازند و ساختمان های معظم و نو بسازند بهتر است انرژی و نیروی خود را روی آموزش و معیشت و قدرتدهی به معلم متمرکز کنند.
آنها اگر هنوز هم می خواهند به ساختمانسازی ادامه دهند می توانند ساختمانهایی برای معلمان بسازند. ساختمان های خالی دردی از کشو را دوا نخواهد کرد اما قدرت دادن به معلم و پرورش معلم حرفه ای و متفکر و موثر (Effective and Reflective) شاهراه توسعه و پیشرفت است ؛ این راهی است که بارها طی شده و جواب داده است.
آموزش چیزی است مادام العمر و همیشه در جریان پس آموزش و بروزسازی معلمان باید ادامه داشته و توسعه مهارتهایی مانند مهارت های دیجیتالی و تکنولوژی آموزشی هیچ وقت نباید متوقف شود. با برگزاری دوره های ضمن خدمت باکیفیت، فرستادن معلمان به دوره های تخصصی در خارج و داخل، اجرای برنامه های تفریحی، قدرتمند کردن او از نظر منزلت و اقتصادی و رفع نیازهای اولیه مانند تهیه بهترین وسایل با بهترین برندها برای معلم و رسیدگی به رفاه و معیشت و مسکن معلم و کم کردن از ساعت تدریس و افزودن به ساعت آموزش او می توانیم انتظار داشته باشیم که در قبال اینها معلم به کاری غیر از تدریس نپردازد و گوشی موبایلش را را بردارد و به آژانس بگوید که حقوقش کفاف نبارهایش را می کند و از فردا نیاز ندارد که مسافرکشی کند...
بخش پایانی این نوشته را به بحث سختافزاری در آموزشهای دیجیتالی و آنلاین اختصاص میدهم و با این سوال شروع می کنم که با وجود پیامرسانهای متعدد داخلی شبیه شاد (مانند روبیکا) و نیز پلتفرمها و سیستمهای مدیریت یادگیری متعدد آنلاین خارجی و استاندارد چه نیازی بود که آموزش و پرورش به حیطه نرمافزاری ورود کند و تمام بودجه و انرژی خود را صرف نرم افزار خاصه این پیام رسان کند؟
همه میپرسند چرا بدون ساماندهی و رسیدگی به بخش سخت افزاری دانش آموز و معلم وزارت آموزش و پرورش یک راست سراغ نرمافزار رفته و تمام تخممرغ های خود را در سبد شاد گذاشته است. بدون ابزار موثر و سخت افزار لازم و تنها با گوشی های نسل قدیم و صفحه کوچک نمیتوان انتظار استفاده مفید از شاد یا هر پلتفرمی را داشت. با توجه به گستردگی سیستم های مدیریت یادگیری، پلتفرمهای آتلاین، یپامرسانها و شبکههای احتماعی، آموزش و پرورش می توانست بخش نرم افزاری و انتخاب ابزارهای آنلاین و نحوه انتقال محتوا و تدریس را در اختیار معلمان و مدارس قرار دهد و با اختصاص بودجه و حذب مشارکت های مردمی به جای سرمایه گذاری روی نرم افزار، تنها بخش سخت افزاری آموزش و دانش آموز را مرتفع کند. در برنامه های آموزش دیجیتالی یونسکو یا کشورهای اروپایی که در مناطق محرومی ازمدارس و موسسات آموزشی قاره آفریقا اجرا می شود معمولا قبل از هر کاری ابتدا سخت افزار لازم مانند تبلت و لپتاپهای دانش آموزی یا سبز رایگان در اختیار هر دانش آموز قرار می دهند. نتیجه این وضعیت در درازمدت اعتراضات و ناآرامی های اجتماعی و نزاع ها و کشمکشهاست است که خود نتیجه تبعیض و فساد سیستماتیک در همه زمینه هاست. این در منطقه ای مانند خاورمیانه دور از انتظار نیست.
بیشک وزارت آموزش و پرورش ایران حداقل میتوانست با صرف بودجهای اندک (با دلار دولتی) اقدام به سفارش تبلتها یا لپتاپهای ارزان چینی برای هر دانش آموز ایرانی بکند و قدمی ناچیز در زدودن تبعیض آموزشی که هر روز بیش از روز دیگر چهره کریه خود را نشان می دهد بردارد.
شاید بودجهای به اندازه چند موشک دوربرد نیاز بود تا همه دانش آموزان ایرانی به سخت افزار لازم مجهز شوند و از نبود گوشی و سخت افزار به علل فقر مالی دست به خودکشی نزنند. آن معلم اندیمشکی یا آن معلم نهاوندی با عمل خود و اهدای تبلت به دانش آموزان راه رهایی را به مدیران منفعل نشان دادند اما مدیران و بازرگانان آموزش و پرورش یا متوجه نشدند یا وانمود کردند که متوجه داستان نشدهاند. با همه اینها آنان اخبار مربوط به خودکشی و مشکلات سخت افزاری دانش آموزان و عدم دسترسی به اینترنت در بعضی مناطق را خوانده یا شنیدهاند. اگرچه به عللی که در بالا ذکرش رفت تاثیری بر مدیران نگذاشته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا از ویدیو و ماهواره درس نمی گیرند و حیا نمی کنند. چرا عبرت نمی گیرند مگر خرد ندارند. میلیاردها خرج خواهند کرد برای هیچ و پوچ و آخرش تکرار داستان ویدیو و دیش های ماهواره ای و فیلتر کردن شبکه ها و ....
اما باز هم بد نیست که این فوبیا برای مدت ها تنشان را به لرزه دربیاره.
وچه زیبا گفته اید که شایسته سالاری چیزی است که دیگر تنهادر فرهنگ لغت میتوان آن را پیدا کرد.
درود بر شما.
جدیدترینش استاندار خوزستان
واعظی
نوبخت
رییسی
قالیباف
....
....
در اكثر کشورها دانش، مهارت، تخصص، تجربه و در یک کلام شایستگی و صلاحیت های حرفه ای از اصول پایه و مهمی است که در عرصه های خطیر و آینده ساز توسعه و پيشرفت مانند آموزش، فرهنگ ، سلامت و...رعایت و در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال اگر فردی می خواهد طبابت کند باید در علم پزشکی تحصيل، از دانش به روز دنياي سلامت آگاه و مهارت پزشکی را کسب کرده باشد، معلم پداگوژی بداند و معمار راه و رسم نقشه کشی و ساختمان را يا اينكه شهردار به شهر و مسايل آن برسد و موعظه گر ديني به مسايل و درخواست هاي ديني مردم بپردازد.
بنابراين معمول است كه هر کسی را بهر کاری ساختند. اما در كشور ما آنقدر تخصص فوران مي كند كه حوزه هاي مختلف براي هم پيشنهاد و نظر مي دهند صرفنظر از اينكه دانش لازم را براي آن حوزه دارند يا خير. بر كسي پوشيده نيست كه نظام آموزشي چه در دوره عمومي و چه در مقطع عالي دستخوش چالش ها و ضعف هايي است كه با وجود تلاش ها و اقداماتي كه درآن انجام مي گيرد هنوز با مدينه فاضله در پيامدهاي آموزشي و مهارتي فاصله زيادي دارد. يكي از اين چالش ها نيز در ناكارآمدي محتوا آموزشي و كتاب هاي درسي است. در نظام آموزشي كشور ما، محتواي آموزشي بر پايه دانش آمده دركتاب هاي درسي برنامه ريزي شده و هر آنچه دانش آموز بايد در دوران تحصيل 12 ساله خود در مدارس ياد بگيرد در همين محتواگنجانده شده است.
بنابراين معمول است كه هر کسی را بهر کاری ساختند. اما در كشور ما آنقدر تخصص فوران مي كند كه حوزه هاي مختلف براي هم پيشنهاد و نظر مي دهند صرفنظر از اينكه دانش لازم را براي آن حوزه دارند يا خير. بر كسي پوشيده نيست كه نظام آموزشي چه در دوره عمومي و چه در مقطع عالي دستخوش چالش ها و ضعف هايي است كه با وجود تلاش ها و اقداماتي كه درآن انجام مي گيرد هنوز با مدينه فاضله در پيامدهاي آموزشي و مهارتي فاصله زيادي دارد. يكي از اين چالش ها نيز در ناكارآمدي محتوا آموزشي و كتاب هاي درسي است. در نظام آموزشي كشور ما، محتواي آموزشي بر پايه دانش آمده دركتاب هاي درسي برنامه ريزي شده و هر آنچه دانش آموز بايد در دوران تحصيل 12 ساله خود در مدارس ياد بگيرد در همين محتواگنجانده شده است.
اينكه گفته شود حوزههای علمیه و آموزش و پرورش دغدغههای مشترک دارند، دليل متقن و منطقي نيست كه قشرحوزوي وارد سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي شوند، آن وقت صاحبنظران و متخصصان علوم تربيتي كه عمري در همين مسير تحصيل كرده اند و تجارب حرفه اي قابل قبولي دارند آمد و شد دغدغه مندي به سازمان داشته باشند. موضوع نوشتارحاضر اين نيست كه حوزويان سواد چه چيزي را دارند و سواد چه چيزي را ندارند بحث بر سر اين است كه نماينده حوزه علميه به عنوان مثال در درس رياضي، فيزيك و هندسه چه آورده اي براي مولفان مي تواند داشته باشد كه جمع مولفان از آن نگاه و دانش محروم هستند؟ بدون ترديد با توجه به شيوه نامه هاي گزينش در سازمان هاي دولتي و به ويژه آموزش و پرورش افرادي كه در گروه تاليف سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي حضور دارند از فيلترهاي مذهبي ، سياسي و علمي زيادي عبور كردند و نمي توانند بر خلاف اصول ملي و مذهبي در كتاب هاي درسي ورود و آموزه درج كنند. پس اين همه نگراني براي چيست و اگر نگراني هم وجود ندارد دليل حضور نمايندگان حوزه علميه در گروه هاي درسي چيست؟
نظام آموزشي تجربه مديريت حوزويان بر تاليف كتاب هاي درسي را دارد، بايستي از همان منظر وتجربه موضوع ورود نمايندگان حوزه علميه به تاليف كتاب هاي درسي را بررسي و واكاوي كند.كار را بايد به كاردان سپرد؛ همانطور كه معلم، جامعه شناس و روانشناس در حوزه دين و مسايل آن ورود نمي كنند چون دانش آن را ندارند، متخصصان مذهبي و ديني نيز بايد از ورود غيركارشناسانه به حوزه هاي ديگر منع شوند تا از آسيب هاي اين تداخل پيشگيري شود.
حتي اگر فرض بر اين باشدكه مي خواهند به دليل نگراني از عدول مسير مذهبي در گروه دروس ديني و تاريخي حضور داشته باشند بايد پاسخ داد كه در آن گروه ها نيز مولفان تاييد شده همين نظام مشغول به فعاليت هستند و اصول خاصي را پياده مي كنند،بنابراين باز هم جاي نگراني نيست. در نظام آموزشي نوين مشاركت امري پسنديده و مطلوب است اما اين مشاركت بايد در چارچوب تخصصي و مورد نياز آموزش و پرورش باشد. وقتي نظامآموزشي به حد وفور مجرب و متخصص برنامه ريزي درسي و مولف كتاب درسي دارد چرا بايد از حوزه هاي ديگر كه فاقد صلاحيت ها و تخصص هاي لازم هستند، استفاده كند. متاسفانه در سال تحصيلي جاري تغييراتي در كتاب هاي درسي اعمال شد كه نقدهاي زيادي را به همراه داشت و نظام آموزشي نتوانست در برابر آنها پاسخي بدهد. اين تغييرات در سالي انجام گرفته بود كه فردي حوزوي مديريت سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي را برعهده داشت.
البته مدت زمان طولاني است كه نقدهايي بر محتواي آموزشي وارد مي شود و صرفا مربوط به اين دوره از مديريت نيست اما جنس تغييراتي كه در سال جاري انجام گرفت نه تنها در راستاي نقدهاي پيشين و ناكارآمدي كتاب هاي درسي نبود بلكه چهره غير آموزشي و حتي ضد فرهنگي داشت.
باید از آنهایی هم گلایه کنیم کنیم که با وجود تخصص یا اینها همکاری کرده اند و ان چه مد نظر آخوندها بوده را در کتاب های درسی پیاده کرده اند.
اگر منصفانه قضاوت کنیم زمان حذف امور تربیتی و معاونت پرورشی هم فرا رسیده است. در طول چند دهه دست معاونت پرورشی خالی است یعنی هیچ ادعایی برای تربیت نمی تواند داشته باشد.
اگر این دو یعنی حوزه و روحانیون و معاونت پرورشی از پیکره آمورش و پرورش جدا شود قدمی بزرگ برداشته شده است.
دانش آموز پرورش یافته در این سیستم با سگش که شرع نجس می پیندارد می خواید. نماز نمی خواند روزه نمی گیرد. اعتقادی به آن چه آخوندها می گویند ندارد.
استثناهایی هم که یافت می شود تنها ظاهر را حفظ می کنند و قلبا اعتقادی به آن چه دیکته می شود ندارند. آنها در جاهایی که تشخیص می دهند چادر سر می کنند اما ...
چنانکه مشاور وزیر آموزش و پرورش ماه گذشته گفته، حوزههای علمیه در سازمان تالیف کتب درسی مدارس کشور در" تمامی گروههای درسی" نماینده دارد و در همه دانشگاهها و مراکز علمی و آموزشی حضور دارند. با قدرت و نفوذی که این مراکز و نهادها در همه عرصههای اجتماعی و فرهنگی دارند نتوانستهاند سیاست دلخواهشان را در جامعه پیاده کنند و حداکثر عکس دختربچهای را از روی جلد کتاب درسی حذف کردهاند یا در شعر یک شاعر یا متن نویسندهای معروف دست بردهاند.
معروف دست بردهاند.
از نشانههای این شکست فرهنگی پس از ۴۲ سال، انتشار همین ترانه است. تیزر سی ثانیهای یک ترانه فقط در صفحه اینستاگرام خواننده، حدود ۱۸ میلیون بار دیده شد و ترانه آن، ظرف کمتر از یک هفته، بیش از ده میلیون بارشنیده شد. این میزان استقبال که گفته میشود یک رکورد بی سابقه است، از توجه و اقبال نسلی میآید که قرار بوده در فضای جمهوری اسلامی پرورش یابد و زندگی کند و به چنین ترانههایی گوش ندهد.
کامران زارعی از کاربران توئیتر درباره عملکرد مدیران فرهنگی ایران در برخورد با آهنگ ساسی نوشته: معمولا مسئولان در این شرایط ابزار نگرانی میکنند، دستور برخورد میدهند، مدیر مدرسه را بازداشت میکنند و از صدا و سیما گزارشی پخش میشود که مشکل حل شد و خیال خانوادهها راحت باشد.