چند روز پیش، دکتر ناصر فکوهی، استاد انسانشناسی دانشگاه تهران به دعوت انجمن جامعه شناسی سنندج در یک برنامه مجازی با موضوعی تحت عنوان «تنوع فرهنگی و سیاستگذاری رسمی در ایران» شرکت میکند. ایشان پس از یکصد دقیقه سخنرانی و پاسخ به پرسشهای حضار، به ناگاه از کوره در میرود! موضوع از این قرار است که یکی از حاضران دو جمله در مونیتور جلسه مینویسد: این فرد خطاب به استاد ابتدا میگوید : «استاد آرامآرام چرت و پرت میگویند.» و بلافاصله مینویسد: «هویت بیرجندی را با هویت کردی مقایسه میکنند».
استاد فکوهی که تا آن هنگام غرق در تبیین نظرات خویش در خصوص فواید دموکراسی و حقوق بشر و لزوم احترام به اقوام داخل ایران بودند، به محض دیدن این دو جمله، برآشفته شده و با به زبان آوردن کلمات «اراذل و اوباش» خطاب به فرد مورد نظر به پرخاش روی میآورد. وی سپس به مخاطبانش که عمدتاً از تحصیلکردگان علوم انسانی و به ویژه جامعهشناسی در کردستان هستند، میگوید:
«چنین آدمهایی را باید از بین ببرید»!
این انسانشناس، با تکرار مداوم الفاظ اوباش، لات، الوات و اراذل خطاب به فرد نظردهنده، به این نتیجه میرسد که با وجود چنین افرادی، دیگر ظرفیتی برای دموکراسی وجود ندارد!
با این وصف، استاد مبرز علیرغم پوزشهای مکرر و گاه خودشکنانه مدیر جلسه و نیز ابراز تأسف و عذرخواهی حاضران، بدون توجه به واکنشهای آنان، از برنامه خارج میشود و دیگر برنمیگردد. این یادداشت کوتاه درصدد تحلیل رفتار و گفتار پایانی آقای دکتر ناصر فکوهی است.
در ابتدا بیایید برای کالبدشکافی موضوع، جای جملات فرد پرسش کننده را عوض کنیم؛ یعنی تقدم و تأخر جملات را تغییر دهیم. به این ترتیب اگر جمله دوم را قبل از جمله نخست قرار بدهیم آنگاه به این صورت خواهد شد: استاد، «هویت بیرجندی را با هویت کردی مقایسه میکنند» و پس از آن جمله دوم «استاد آرام آرام چرت و پرت میگویند.» آیا این است منطق گفتوگویی که همواره خود را با آن سرفراز پنداشته اید؟
در خصوص جمله نخست، یعنی مقایسه کردن هویت بیرجندی با هویت کردی، میتوان گفت که این اظهار نظر در حقیقت نقدی به رویکرد استاد به موضوع بوده و در جواب وی به مثابه مصداقی برای تبیین مفهوم خویش آورده شده است زیرا قیاس مورد نظر با ذهنیت و ادراک امر از سوی شنونده چالش برانگیز و ناسازگار است به همین خاطر، نویسنده این جمله به «مسأله» ای برخورد میکند که ظاهراً در پیکره روششناختی استاد به عنوان مسأله قابل طرح نیست. بر همین مبنا و بنابر گفتههای آقای فکوهی در همان سخنرانی، میتوان استدلال کرد که نقد مورد مناقشه چندان پر بیراه نیست. زیرا ایشان در سخنانش در اثبات فقدان قومی به نام «فارس» در پهنه فرهنگی ایران، از مناطقی مانند شیراز، اصفهان و بیرجند به عنوان فارس یاد نمیکند و زبان آنها را چیزی مغایر با آنچه که امروزه به عنوان زبان فارسی بر کشور مسیطر گشته است تلقی مینماید. بنابر این از نگاه استاد، به مدد وضعیت باستان گرایانه زبان فارسی در این گونه مناطق، نمی توان هویت جایی مانند بیرجند را از کردستان چندان جدا و متفاوت یافت. بر مبنای چنین استدلالی، مخاطب حق دارد قضیه را به گونهای دیگر و مغایر با برداشت استاد ادراک نماید.
اکنون بیایید نگاهی به عبارت «چرت و پرت» بیاندازیم. در فرهنگ لغات، این عبارت به معنای سخنان یاوه و بیهوده است. اگر کسی سخن کس دیگری را یاوه و بیهوده تشخیص دهد، به کاربردن چنین عبارتی، حسب تشخیص عقلی آن کس، نشان دهنده تهور و بیپروایی آن فرد به گوینده آن سخن است نه اینکه به معنای ناسزا گویی و تهدید گوینده باشد. از نظر فرد پرسش کننده، اینکه استاد «هویت بیرجندی را با هویت کردی مقایسه میکند»، گزاره صادقی به حساب نیامده فلذا به پشتوانه ادبیات و منطق خویش، چنین قیاسی را بیهوده و در یک کلام «چرت و پرت» خوانده است.
در اینجا فرد پرسشگر به داوری پرداخته و میگوید: «استاد آرام آرام چرت و پرت میگویند.» این جمله بدان معناست که تا آن هنگام یعنی یکصد دقیقه گذشته، برای این فرد، مطالب استاد، ژاژگویی نبوده بلکه از این به بعد و با هویدا گشتن آن تمثیل ناروا، وارد این فاز شده است.
در مقابل چنین برداشتی، شگفتی در این است که استاد فرهنگشناس و فرهنگمدار به محض اطلاع از این سخن، فوراً الفاظ «اراذل و اوباش» را به کرّات نثار پرسش کننده مینماید و از یک شخص آکادمیک و صاحبنظر، به یک فرد، تلخگفتار و خشن افول میکند! ابتذال آکادمیک و افتضاح معانی، هنگامی از این استاد رخ مینماید که میزبانان خویش را به «از بین بردن» چنین کسانی دعوت میکند! استدعا برای از بین بردن، مترادف فرمان به قتل است. این موضعگیری غیرعقلایی را نباید به مثابه حاضرجوابی استاد تعبیر کرد زیرا آمیخته با ترس و جبن است. در کجای روابط استاد ـ شاگردی مرسوم است که اگر دانشجویی به استادش بگوید، «چرت و پرت نگو!» استاد جایگاه خویش را در حد یک خروس جنگی تقلیل دهد؟
باید بسیار متأسف شد برای روشنفکر باتجربهای که به خاطر نقد متهورانه یک دانشجوی جوان، این گونه به سیاهکاری روی میآورد و همه را در ذهن خویش از دم تیغ عدم تساهل میگذراند.
( گفت و گو ، بنیاد دموکراسی است )
از سوی دیگر باید پرسید که چگونه است استاد در همین سخنان، وقتی از دولتهای جهان سومی خصوصاً کشورهای عربی سخن میگوید آنها را به باد تمسخر میگیرد که با الگو قرار دادن تمرکزگرایی فرانسوی مدل «مسخره»ای از حکمرانی برپا کردهاند. آیا کسی هست بپرسد: «کلمه مسخره، دقیقاً معادل کدام اصطلاح علم انسانشناسی، جامعهشناسی و یا علوم سیاسی است؟» آیا واژه مسخره، در همان سنخ کلمات «چرت و پرت» جای نمیگیرد؟ پس چرا کاربست چنین الفاظی برای استاد رواست اما برای دانشجو و یا «دیگری» دلیلی خواهد شد برای از میان بردن او؟
جنبه طنز مسأله آنجاست که این استاد فرهنگ، گفتن عبارت چرت و پرت را دلیلی بر نبودن ظرفیتی برای دموکراسی قلمداد میکند. شاید این نگاه ماحصل نشستن بر برج عاجی است که قادر نیست لحظهای فرو ریزش آن را ببیند. آیا این است منطق گفتوگویی که همواره خود را با آن سرفراز پنداشته اید؟
( مخالفت ممنوع ! )
در این خصوص علیرغم میل خویش و به مدد داستانی که سعدی در بوستان از ماجرای به بندگی گرفتن لقمان حکیم نقل کرده نکتهای خواهم گفت، آنجا که لقمان به برده فروش گوید: ولی هم ببخشایم ای نیکمرد/که سود تو ما را زیانی نکرد. شاید به زعم آن استاد، فرجام این جلسه به منفعت ایشان ختم شده باشد لیکن به زعم راقم این سطور، همصدا با لقمان باید گفت: کای استاد! سود تو ما را زیانی نکرد!
دکتر فکوهی و امثال فراوان ایشان، اگرچه دارای مدارج آکادمیک از دانشگاههای معتبر جهان هستند و با ظاهر شکیل و کراوات زده لب به سخن میگشایند و از عجایبات جهان مدرن و حقوق بشر سخن ساز میکنند اما در لحظهای بسیار تصادفی، به یکباره پرده از آن وجهه دیگرشان که به حقیقت افکارشان بسیار نزدیک است، کنار زده میشود! ایشان به پشت گرمی، لویاتانی که در پشت صحنه دارند و بر متکای گفتمانی که بر آن لم دادهاند، الفاظ مطنطن و شبهعلمی خود را به پیرامون مرکز، بسان فضل میفروشند و در صورت مواجهه با سوال و یا چالش، به ناگاه گره بر ابرو میاندازند و خشم و خشونت نهان خویش را عیان میسازند.... و این سود ما بود!
در پایان سخنی کوتاه با مدیر آن جلسه؛ خوف آن دارم که خصلت مهماننوازی کردستانیها، برساخته همان گفتمان مرکز ـ پیرامون باشد! با این وصف، مردم کرد به مهمان نوازی شهرهاند. اما پرسش این است: آیا نوازش مهمان باید به خودزنی منجر شود؟ آیا نباید شرمگنانه از خود بپرسید که این همه ترشرویی و زخم زبان استاد با یک لفظ متهورانه برابری می کرد که با وجود دهها بار طلب عفو، وقعی بدان گذاشته نشد و استاد به صورت پادگانی، همه را با کج خلقی و خروج از اخلاق استادی تنبیه نماید؟ این همه خودکم بینی از بهر چیست؟
@DengiKurdistan
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در میان نسل ها با انتقالی اجتماعی و ناخودآگاه بروز می کند.
هستی شناسی انسان زیسته در فلات ایران را باید با در نظر
گرفتن قرن ها تحولات سیاسی، شرایط جغرافیایی، شیوه های تولید، هجوم های نظامی-فرهنگی ویرانگر و ... در نظر گرفت.
بالنتیجه خصلتی مانند رواداری را نمی توان با چند سال تحصیل
در دانشگاه و اخذ صرفاً مدارک رنگارنگ کسب کرد.
نه راست نمی گوید به قول آن دانشجو چرت و پرت می گوید .
ادمین عزیز خواهشمند است شهامت گذاشتن نظر من را داشته باش و سانسور نکن