سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعت مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند - به تعبیر حافظ - . هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر با حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم گفت و گو کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر (ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آن چنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفت و گو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
رنانی و ژاپن
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفت و گو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: « یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، «توانایی گفت و گو» است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
- امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفت و گو با یکدیگر نداشتند (ای کاش داشتند)؛
- محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفت و گو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
- رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفت و گو را نمیفهمید و زبان او زبان تفنگ بود.
- رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفت و گو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفت و گو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
- رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفت و گوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه بین خودشان را داشتند راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
- او سپس به داستان مهندس بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارس منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالی رتبه آن گونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر این گونه؟
- رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
- این بحث در میان سلسله بحث هایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفت و گوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/ رئیس سابقش. دو پزشک، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران کرونا، هر دو متولّی مدیریت پزشکی/سلامت کشور هستند. سلامتِ مردم به رابطه این دو بزرگوار وابسته است.
این دو پزشک عالی رتبه چنان عقیم از گفت و گو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه ابتدایی این بود که بفهمم آن ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با کودک ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچه شیطان و بازیگوش بودند. چند بچه گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارس منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالی رتبه آن گونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر این گونه؟
تویوتا
از زمان مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر ساختار حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفت و گو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد.
نام هایی همچون تویوتا، فیس بوک، اپل، سونی و... نام هایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم پول در بیاورند و کار کنند و اختلافات شان را با گفت و گو حل کنند .
شبکه های اجتماعی
نظرات بینندگان
متن تان عینی و واقعی بود . بسیار ظریف و دقیق به معضل تنگنای گفت و گو پرداخته اید . لذت بردم . اما دلیل تفاوت ها را با مطالعه سیستم آموزشی والدورف و مونتسوری در دوره پیش دبستانی ، بیشتر متوجه می شویم. دلیل اصلی چنین رفتارهایی غیر شأن انسانی و عدم تحمل فکر دیگری بجز خود ، در رهاسازی ما برای سرمایه گذاری روی کودکان زیر 7 سال ، نهفته است. هنوز باور نظام آموزشی ما آن است که فرآیند آموزشی از سن 7 سالگی آغاز می شود که صدالبته تعهد آن را نیز به درستی بجا نمی آورد.
ادامه دارد