براساس نظریه ی رسشی گزل، رفتار انسان بر مبنای یک برنامه ی زمانی مشخصی شکل می گیرد که توسط عوامل درونی و ژن ها کنترل می شود. اگرچه که رسش و محیط از مفاهیم اصلی نظریه ی گزل به شمار می روند، اما محیط از منظر او نقش کمتری را در فرایند رشد ایفاء می کند و تنها از این جهت حائز اهمیت است که عاملی اصلی برای تحقق نیروهای نهفته است.
بنابراین از دیدگاه او عوامل محیطی تنها پشتیبان رشد سالم هستند و در مقایسه با عامل رسش نقش اصلی را ایفاء نمی کنند.
گزل از آن جهت که همانند روسو به فلسفه ی فرزندپروری معتقد است ، بر نیازهای کودک و آنچه که او آمادگی انجام و پذیرش آن را دارد، تاکید می کند. بنابراین او دو مفهوم زمان طبیعی و زمان مبتنی بر ساعت را مطرح می سازد که در یکی اولویت با آمادگی و پذیرش کودک و همچنین نیازهای او است و در دیگری قراردادهای فرهنگی است که آموزش متفاوتی را برای کودک رقم می زند و ممکن است در تعارض با فرایندهای درونی او باشد.
بنابراین فرهنگ های متفاوت نقش بسیار مهمی را در سازگاری با نیازهای درونی کودک ایفاء می کنند و در جهت تحدید و یا تسهیل این سازگاری قدم برمی دارند. بررسی چنین تفاوت هایی به مطالعات تطبیقی بر می گردد که از طریق رویکرد قوم نگاری توسط روانشناسان و انسانشناسان صورت می گیرد.
بررسی کتاب انسان شناسی فرهنگی، در رابطه با تقابل میان فرهنگ و نیروهای رسشی قابل تامل است که به بررسی برخی از تفاوت های میان فرهنگی در میان قبیله های متفاوت می پردازد؛ به طور مثال جزیره نشینان مارکیز پولی نزی خود را مقید می سازند تا فرزند خویش را در شش ماهگی از شیر بگیرند، در حالی که در میان یکی از قبیله های هند، کودک را در سن شش سالگی از شیر می گیرند.
علاوه بر این در برخی از فرهنگ ها به نیازهای کودک بسیار اهمیت داده می شود و در برخی دیگر اگر فرزند، خود را با درخواست های بزرگسالان تطبیق ندهد به شدت کتک می خورد. بنابراین کودک در طی فرایند آموزش که از طریق نقش پذیری او صورت می گیرد، می آموزد که باید چگونه رفتار کند و چگونه انتظارات دیگران را برآورده سازد. این موضوع منجر به شکل گیری چشم داشت های رفتاری می شود که بر حسب جنس، سن و زمینه ی خانوادگی برای کودک تعیین می شود. اما فارغ از بررسی های انجام شده در فرهنگ های متفاوت و با اتخاذ چشم انداز جزئی تر، درمی یابیم که علیرغم تسلط فرهنگ غالب در یک جامعه، هر خانواده به صورت مجزا فرهنگ مختص خویش را دارد که در فرایند رشد فرزندان به صورت مثبت و یا منفی تاثیر می گذارد.
بررسی دو طیف مثبت و منفی، برمبنای فلسفه ی کودک مدار روسو است که هم راستایی انتظارات فرهنگی و عوامل درونی را شرط اصلی رشد کودک در نظر می گیرد.
منابع
- بیتس، دانیل؛ پلاگ، فرد. "انسان شناسی فرهنگی" ترجمه: محسن ثلاثی (1389)، تهران: نشر علمی.
- کرین، ویلیام کریستوفر."نظریه های رشد: مفاهیم و کابردها" ترجمه: غلامرضا خویی نژاد، علیرضا رجایی (1397)، تهران: نشر رشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان