مقدمه
در تاریخ تعلیم و تربیت جهان احتمالاً نمی توان رویدادی را برشمرد که دارای چنان قدرتی باشد که توانسته باشد مدارس اکثر کشورهای جهان را به تعطیلی بکشاند. حتی مخاطرات طبیعی چون طوفان، سیل و زلزله در بدترین حالت فقط می توانند مدارس همان مناطق را تعطیل کنند و شعاع آسیب های اجتماعی و روان شناختی آنها کمتر و کوچکتر از آن است که بتواند اقصا نقاط جهان را تحت شمول قرار دهد. اما امروزه جهان شاهد این تجربه است، تجربۀ بدیعی که همه گیری ویروس کرونا ایجاد کرده است. ویروسی که احتمالاً کوچکتر از آن است که با چشمان غیرمسلح دیده شود، اما دارای چنان قدرتی است که توانسته اقتصاد جهان را تحت تأثیر قرار دهد، بحران های اجتماعی و بهداشتی ایجاد کند، بسیاری از مراکز و مشاغل را تعطیل نماید و آموزش عالی و ابتدایی اغلب کشورها را از مسیر طبیعی و عادی خود خارج نماید.
بدین جهت با شیوع کرونا، نظام های تعلیم و تربیت در حال از سرگذراندن تجارب بدیعی هستند. تجاربی که فرصت ها و تهدیدهای بسیاری خلق کرده است و در عین حال نقاط قوت و ضعف تعلیم و تربیت کشورها را نیز بیش از پیش آشکار نموده است. بر این اساس دولت ها، سازمان های بین المللی، مراکز مردم نهاد و دیگر نهادها به تکاپو افتاده اند تا آسیب های احتمالی همه گیری کرونا را به حداقل برسانند و در عین حال مدارس و مراکز آموزشی را در مسیری هدایت کنند تا آنها بتوانند همچنان با کارآمدی و اثربخشی به حیات خود ادامه دهند.
اما به طور اخص، برای مدیریت و رهبری اثربخش پیامدهای بحران کرونا در میدان مدارس، نخست لازم است حداقل نسبت به این مسئله روشنگری صورت گیرد که در مدارس همه گیری ویروس کرونا چه آثار و پیامدهایی به همراه داشته است و در امتداد شیوع این ویروس، نزدیک ترین افراد به صحنۀ یادگیری، یعنی«معلمان»، «دانش¬آموزان»و «والدین»، چه تجاربی از سر گذرانده اند؟ بدین جهت در این نوشتار چنین فرض شده است که در میدان مدرسه فرایند آموزش و یادگیری مبتنی و متأثر از سه ضلع اصلی معلمان، دانش¬آموزان و والدین است و این اضلاع با یکدیگر در تعامل و ارتباط متقابل هستند (شکل 1).
در ضرورت و اهمیت توجه به تجربیات این سه گروه همین بس که با همه گیری ویروس کرونا یونسکو یکی از آخرین میزگردهای مجازی خود را به بررسی تجارب و روایت های «معلمان»، «دانش آموزان» و «والدین»، به عنوان ذی نفعان اصلی آموزش اختصاص داده است .
ضلع اول: کرونا، معلم و معلمی
تدریس به عنوان ارتباطی متقابل بین یاددهنده و یادگیرنده، ذاتاً دارای ماهیتی اخلاقی، عاطفی و زیبایی شناختی است. زیرا در فرایند تدریس، معلم نه تنها با قوای شناختی دانش¬آموزان، که با روح و روان و قلب های دانش آموزان در ارتباط است. به همین دلیل تدریس را نمی توان به مجموعه ای از دستورالعمل¬ها و قواعد روتین، خطی، مکانیکی و مرزبندی شده تقلیل داد. در حقیقت اگر در میدان مدرسه هر دانش آموز را به عنوان انسانی متمایز و یگانه تعریف کنیم، آنگاه خواهید دید که تدریس به مثابه تعاملی چندلایۀ انسانی، مقوله ای جدای از روح و روان و جان نیست.
اما مسئله این است که با همه گیری ویروس کرونا، تدریس به عنوان تعامل و تجربه ای زنده و پویا، با چالش ها و دوراهی هایی جدی مواجه شده است. برای مثال حضور فیزیکی دانش آموزان، از دسترس معلمان خارج شده است. معلمی که تا چند ماه قبل از طریق زبان بدن، حالات چهره و نوع شیطنت های دانش آموزان، قادر بود به نیازهای آنها پاسخ بگوید و بدون کلام، به بسیاری از نیات و درونیات آنها راه ببرد، اکنون در وضعیتی قرار گرفته است که از کیلومترها فاصله و با چشم دوختن به صفحۀ تلفن همراه، تبلت و رایانه باید با اعضای کلاس به گفت و گو بنشیند و حال آنها را دریابد. از این رو می توان گفت معلمی که در وضعیت همه گیری کرونا تدریس می کند، با ابهام چندلایۀ هستی شناختی مواجه است، یعنی ابهام در هستی خویش، ابهام در هستی دانش آموزان و ابهام در هستی تدریس.
به عنوان مثال تدریس درس علوم تجربی در دورۀ ابتدایی را در نظر بگیرید. از آنجا که ماهیت این درس با کاوشگری و فعالیت های گروهی عجین است، لذا جهت آشنایی دانش آموزان با موضوعی چون "بی¬مهره ها"، انتظار می رود دانش¬آموزان خاک را لمس کنند، بیلچه ای بردارند و خاک باغچه یا گوشه ای از حیاط مدرسه را کنار بزنند و کرم خاکی پیدا کنند. کرم را در دست شان بگیرند تا نسبت به مفهوم بی مهره ها، در کنار درک نظری، شناخت عینی و حسی پیدا کنند. انتظار می رود دانش آموزان لانۀ یک مورچه را شناسایی کنند و در مورد فعالیت های مشارکتی و گروهی مورچه ها، به صورت مشارکتی و گروهی بحث و تبادل نظر داشته باشند.
بنابراین وقتی دانش آموزان در فرایند تدریس در مورد عنکبوت ها، شَته ها، کفشدوزک ها، کرم های خاکی و مورچه ها، به شکل عملی و ملموس، تجربه به دست نمی آورند، معلم چگونه می تواند ادعا کند که فراگیران درس بی مهره ها را یاد گرفته اند؟ وقتی یک دانش آموز در طول عمرش حتی یک بار کفشدوزک واقعی ندیده است، وقتی دانش آموزی در محیط طبیعی قرار نگرفته تا شَته های نشسته بر برگ گیاهان را کشف و شناسایی کند و مورچه هایی که از تنۀ درختان بالا و پایین می روند را ببیند، معلم چگونه می تواند به صورت عینی به فراگیران نشان بدهد که بین زندگی بی مهره ها و زندگی انسان ها ارتباط وجود دارد؟ وقتی دانش آموزان از لذت لمس طبیعت و کاوش در دل طبیعت محروم هستند، معلم چگونه می تواند بدون وعظ و نقالی فراگیران را آگاه نماید که طبیعت نیز دارای روح و جان است و همۀ افراد می باید از طبیعت و محیط زیست مراقبت کنند و نسبت به حیات جانداران حساس باشند؟ والدگری اساساً دارای ویژگی هایی است که آن را نمی توان برون سپاری کرد.
هر چند این پرسش ها، پیش از کرونا نیز مطرح بوده اند، اما با شیوع کرونا و اعمال محدودیت در تجمع دانش آموزان در محیط های طبیعی و عدم امکان حضور آنها در مدرسه برای انجام کارهای گروهی و مشارکتی، مسائل و چالش هایی از این دست بیشتر خودنمایی می کنند.
بنابراین در چنین ابهام هستی شناختی است که معلم خود را در برابر آیینه ای هزار تو می بیند تا از خود بپرسد، آیا در فضای مجازی صِرف توضیح دادن یک مفهوم، باعث یادگیری و درونی شدن آن مفهوم در دانش آموزان خواهد شد؟ وقتی چند دانش آموز به تلفن همراه، تبلت یا ابزارهای دیگر برای پیوستن به کلاس مجازی دسترسی ندارند، من معلم چه کاری می توانم یا باید انجام دهم؟ وقتی والدین امکان پرداخت هزینۀ اینترنت را ندارند و نمی توانند بسته¬های اینترنت خریداری کنند، از دست من معلم چه کاری برمی آید؟ وقتی ساعت تدریس مجازی با ساعت حضور دانش آموزان و والدین هماهنگ نمی شود، چه باید کرد؟ وقتی آزمایش ها و فعالیت های کتب درسی جنبۀ تجربی و عملی دارند، اما دانش آموزان در محیط خانه امکان تجربه ورزی ندارند، چه راهکارهایی می توانند وجود داشته باشد؟ آیا این خود دانش آموزان هستند که در کلاس های مجازی مشارکت دارند، یا والدین و دیگر اعضای خانواده اند که به جای آنها در کلاس های درس حاضر می-شوند؟
ضلع دوم: کرونا و دانش آموزان
مدرسه، فقط یک مکان آموزشی نیست و معلم نیز فقط یک فرد یاددهنده تلقی نمی شد. بلکه مدرسه بستر تلاقی فرهنگ هاست. زیرا مدرسه زمینه ای فراهم می کند تا دانش آموزانی از انواع قومیت ها، زبان ها و گویش ها، با گستره ای متفاوت از سطوح اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی کنار هم گرد آیند و برای ساعاتی با هم زندگی کنند. لذا این بسترها نه تنها شرایطی فراهم می کند تا فضای مدرسه به یک فضای خاص، جذاب و خاطره انگیز تبدیل گردد، بلکه بسیاری از یادگیری های دانش¬آموزان؛ به شکل پنهان و ضمنی در همین بسترها اتفاق می افتند. از این رو یکی از مهمترین کارکردهای این بسترها، تأمین بسیاری از نیازهای روان شناختی و اجتماعی دانش آموزان است. پیدا کردن دوست جدید و آشنایی عملی با آیین دوستی، اطلاع از اخبار و وقایع کوچه، محله، شهر و کشور، امکان پرسیدن ابهام ها و پرسش ها از همگنان، بازی در زنگ های تفریح و تخلیۀ انرژی، تبادل تجربیات و آموخته ها و پیگیری فعالیت ها و برنامه ریزی های مرتبط با خارج از مدرسه، از جمله مهمترین این نمونه هاست.
اما چالش تربیتی این است که با همه گیری ویروس کرونا، دانش آموزان بسیاری از این بسترها را از دست داده اند. به عبارتی توأمان شدن اجتناب خروج از خانه و تعطیلی مدارس، دانش آموزان را به اجبار به یک نوع انزوای اجتماعی دعوت کرده است، تجربه ای که با ذات پُر هیاهوی کودکی سازگار نیست. در سوی دیگر، دانش آموزان به سر سفرۀ آموزش های از راه دور دعوت شده اند تا خوراک های فکری و نیازهای درونی خویش را در رسانه های ملی، شبکه های مجازی و کانال های برخط تأمین نمایند.
بنابراین می توان گفت تغییر ناگهانی در میدان پیشین مدرسه، دانش آموزان را با شتابی ناگهانی به میدان فضای مجازی پرتاب کرده است. میدانی که هر چند گروهی از مخاطبان امکانات و ابزارهای اتصال و استفاده از این میدان را دارند، اما اصول، مبانی و فرهنگ استفاده از اینامکانات و ابزارها، غایب بزرگ این میدان است. همچنین در سوی دیگر گروهی قرار دارند که از حداقل ابزارها و امکانات برای بهره مندی از آموزش های از راه دور محرومند.
با این وصف، آموزش از راه دور و حضور در میدان جدید مدرسه، نقاط قوت بسیاری نیز به همراه داشته است. برای مثال از آنجا که اغلب دانش آموزان به استفاده از تلفن همراه، تبلت، رایانه و دیگر ابزارهای فناوری علاقه دارند، لذا این توفیق اجباری با علایق بسیاری از فراگیران پیوند خورده است. به همین دلیل والدین نیز احتمالاً در تقابل با گذشته، مقاومت کمتری در استفادۀ فرزندانشان از این ابزارها خواهند داشت. همچنین اگر در گذشته، دانش آموزان در امتداد سال تحصیلی، ناگزیر از تجربۀ تدریس فقط معلم کلاس خود بودند، اینک به مدد شبکۀ آموزش و کانال های مجازی، شرایطی فراهم شده است تا فراگیران بتوانند فیلم های تدریس دیگر معلمان را نیز ببینند و از تجربیات تدریس گسترۀ عظیمی از معلمان در سرتاسر کشور بهره مند گردند. به عبارتی دانش آموزان یک پایۀ تحصیلی خاص، با یک جست وجوی ساده در فضای مجازی، می توانند به انواع فایل ها از جانب طیف گسترده ای از معلم ها دسترسی پیدا کنند.
افزون براین، با تعطیلی مدارس احتمالاً دانش آموزان هر صبح به دلیل دیرتر بیدار شدن از خواب، از احساس خواب آلودگی صبحگاهی نجات یافته اند، از کیف های سنگینی که مجبور بودند هر روز بر دوش خود حمل کنند، از سرویس های بهداشتی مدارس که دارای سطح بهداشتی مطلوبی نبودند، از اجازه گرفتن برای آب نوشیدن و غذا خوردن در کلاس، از تحت فشار بودن برای پوشیدن لباس های فرم، از گوش سپردن اجباری به نقالی های مدیر و ناظم مدرسه درصف صبحگاهی، و از بسیاری دیگر از قوانین مدرسه رهایی یافته¬اند (شکل 4).
مطابق با شکل فوق، دانش آموزان در بستر آموزش مجازی، و به تعبیری در میدان جدید مدرسه، از بسیاری از ضوابط و قوانین آموزشی مدرسه رهایی یافته اند. قوانین و حصارهایی که بافت سنتی مدرسه ایجاد کرده بود و بسیاری از آنها با اقتضائات و ویژگی های درونی و وجودی دانش آموزان سازگار و همخوان نبود. بنابراین اینک با شکستن دیوارهای مدرسه، دانش آموزان مجال یافته اند تا هوایی فراتر از هوای مدرسه و آسمان کلاس های درس را به درون ریه های خود راه دهند و آن را استنشاق کنند.
اما نکته این است که این سکه روی دیگری نیز دارد و این تجربۀ رهایی با رنج ها، مخاطرات و دردهایی برای دانش آموزان همراه بوده است. به عبارت دقیق تر، مدرسه با همۀ تنگناها و محدودیت ها، دارای ظرفیتی است که می تواند تجارب ارزنده و بدیعی برای فراگیران خلق کند. این در حالی است که با همه گیری ویروس کرونا، دانش آموزان این ظرفیت ها را از دست داده اند و حضور پیوسته در خانه با آسیب ها و مشکلاتی همراه خواهد بود (شکل 3).
شکل فوق، به مثابه میدانی است که بعد از همه گیری کرونا ایجاد شده است. در این میدان دانش آموزان در خانه محصور شده اند، و احتمالاً محیط خانه فاقد آن جذابیتی است که بتواند به انرژی های بی پایان فراگیران پاسخ دهد. همچنین اغلب والدین در مقایسه با معلمان فاقد آن مرجعیت و اقتدارند که بتوانند دانش آموزان را به یادگیری و درس خواندن ترغیب نمایند. چرا که در تقابل با محیط مدرسه که بیشتر بر روابط رسمی مبتنی است، در خانه رابطۀ عاطفی پررنگ تر است، و پیوند عاطفی والدین و دیگر اعضای خانواده فرصتی فراهم می کند تا اغلب دانش آموزان از یادگیری و مرور دروس شانه خالی کنند. افزون بر این تعداد محدود اعضای خانواده در برابر خیل دانش آموزان و کادر آموزشی مدرسه که هر کدام می توانند در جایگاه خود، نقش متغیری برای تأمین نیازهای اجتماعی و روان شناختی دانش آموزان را داشته باشند، قابل مقایسه نیست. علاوه براین، بسیاری از مفاهیم و مهارت های مدوّن در کتاب های درسی، نیازمند آزمایشگاه، کارگاه و محیط های مشارکتی یادگیری است، که احتمالاً حضور طولانی مدت دانش آموزان در خانه، از این حیث یادگیری آنها را با مشکل مواجه خواهد کرد. نتیجه این که فراگیران در کوتاه مدت ممکن است نسبت به مدرسه و معلم و دوستان خود، احساس دلتنگی و جدا افتادگی داشته باشند، و استمرار این تجربه ممکن است برخی از دانش آموزان را دچار انزوای اجتماعی و حتی افسردگی نماید.همچنین دانش آموزان با نیازهای ویژۀ یادگیری نیز از گروه هایی هستند که احتمالاً آسیب های بیشتری متوجه آنها خواهد بود.
ضلع سوم: کرونا و والدین
همکاری و همراهی والدین از مهمترین زمینه های کارآمدی و اثربخشی برنامه های آموزشی هر مدرسه است. به عبارتی بدون مشارکت خانواده ها و حضور و همراهی والدین، مدرسه به یک محیط خشک و ایزوله تبدیل خواهد شد. لذا حضور پویا و زندۀ خانواده ها، می¬تواند محیط مدرسه را نیز زنده و پویا نماید.
اما مسئله این است که با همه گیری ویروس کرونا، ناگزیر نوع روابط خانواده ها نیز با مدارس دچار تغییر و تحول شده است. برای نمونه پیش از شیوع ویروس کرونا، حضور خانواده ها در اغلب مدارس فقط به چند رویداد خاص محدود می شد، مواردی چون: ثبت نام دانش آموزان در بدو سال تحصیلی، زمان گرفتن کارنامه ها، جلسات آموزش خانواده و هر صبح و ظهر هنگام شروع و تعطیل شدن مدرسه برای سپردن فرزندان و بردن ایشان به خانه. بنابراین، اغلب والدین با توجه به این رویدادها و نمونه های دیگری چون: دریافت کمک های مالی، نقص در پرونده و مسائل تربیتی، حضور در مدرسه را تجربه می کردند.
اما بعد از شیوع ویروس کرونا، از آنجا که محیط خانه نیز به فضای جدید مدرسه الحاق شده است، لذا والدین و دیگر اعضای خانواده نیز امکان حضور در کلاس های مجازی را به دست آورده اند. اگر پیش از این والدین اجازه نداشتند در کلاس درس حضور یابند تا در کنار فرزندان خویش، فرایند تدریس معلم ها را تجربه کنند، اینک در آموزش مجازی این وضعیت وارونه شده است، چنان که گاهی معلم نمی تواند تشخیص دهد عضوی که در کلاس مجازی حضور دارد، یا به برخی از پرسش ها جواب می دهد، دانش آموز است، یا یکی از اعضای خانواده و والدین ایشان. بنابراین در آموزش های از راه دور این فرصت در اختیار والدین قرار گرفته است تا بتوانند به فرایند تدریس معلم نظارت بیشتری داشته باشند، هر لحظه که می خواهند رویدادهای کلاس را پایش نمایند و دوشادوش فرزندان خویش تدریس معلم را تجربه کنند.
اما مسئله این است که این تجربه برای والدینی که امکانات اتصال به فضای مجازی و تاحدی سواد رسانه ای دارند مقدور است. چراکه در بسیاری از مناطق شهری و روستایی، خانواده ها ابزارهای پیوستن به فضای مجازی و هزینۀ پرداخت اینترنت را ندارند. برخی والدین سر کار می روند و نمی توانند تلفن همراه خود را به فرزندان خویش برای شرکت در کلاس مجازی بسپارند. برخی والدین چند فرزند در سنین مدرسه دارند و فقط یک ابزار اتصال به فضای مجازی، لذا امکان هماهنگی استفاده از آن برای فرزندانشان دشوار است. و در سوی دیگر والدین کم سواد و بی سواد قرار دارند که نمی توانند حامی فرزند خویش در استفادۀ بهینه از یادگیری از راه دور باشند. برای مثال والدینی که با دشواری تلفن همراه و تبلت برای فرزندانشان تهیه کرده اند، اما نمی دانند و نمی توانند پابه پای آنها آموزش مجازی را تجربه کنند، والدینی که وقتی فرزندشان تلفن همراه در دست می گیرد، فکر می کنند کلاس مجازی تشکیل شده است، فارغ از این که فرزندشان در حال تجربۀ محتوای دیگری است!
نتیجه این که کرونا وضعیتی پدید آورده است تا خانواده ها بتوانند دسترسی بیشتر و سهل تری به کلاس های درس داشته باشند و راحت تر مسائل آموزشی فرزندان شان را پایش نمایند، اما بیم آن می رود که به دلیل کم سوادی و عدم مرجعیت والدین، فرایند یادگیری بسیاری از دانش آموزان با اختلال و مشکل مواجه گردد. در آموزش های از راه دور این فرصت در اختیار والدین قرار گرفته است تا بتوانند به فرایند تدریس معلم نظارت بیشتری داشته باشند، هر لحظه که می خواهند رویدادهای کلاس را پایش نمایند و دوشادوش فرزندان خویش تدریس معلم را تجربه کنند.
نتیجه: کرونا و دگردیسی در میدان مدرسه
با شیوع کرونا ساخت و بافت مدارس نیز دچار تغییر و تحول بنیادین شده است.به عبارتی اگر فرض کنیم مدرسه در احاطۀ برخی رویدادها و رفتارهای ویژه است، و اکثر این رویدادها و رفتارها نیز به طور معمول در اغلب مدارس دیده می شوند، می توان به این نتیجه رسید که غیاب این پدیده ها، به معنای غیاب مدرسه در تعریف و معنای متعارف آن خواهد بود. برای نمونه تا سال قبل پدیده هایی چون:«صف صبحگاهی»، «سرویس مدارس»، «زنگ-های تفریح»، «حضور فیزیکی معلم و دانش¬آموزان در کلاس درس»، « رفتن دسته¬جمعی دانش آموزان به انواع اردوها»، «زنگ ورزش و مسابقات فوتبال»، «برگزاری نماز جماعت»، «کیف¬های سنگین بر دوش دانش آموزان»،«صف خرید خوراکی از بوفۀ مدرسه»، «ترافیک جمعیت هنگام به صدا درآمدن زنگ پایانی مدرسه»، «نشستن هم زمان چند دانش آموز کنار هم و بر روی نیمکت های کلاس»، «دنبال هم گذاشتن و بازی های دانش آموزان در حیاط مدرسه» و موارد مشابه دیگر، جلوه ها و نمودهایی بودند که نه تنها مدرسه را تعریف می کردند، که حتی از لحاظ ماهیت و کارکرد، محیط مدرسه را از دیگر محیط های اجتماعی متمایز می کردند (شکل 4)
اما نکته اینجا است که با شیوع کرونا نه تنها بسیاری از مفاهیم و پدیده های فوق، به شکل ناگهانی از میدان مدرسه غایب شده اند که پدیده هایی دیگر، به عنوان نمادهایی از مدرسه، جایگزین این مفاهیم شده اند (شکل 5). مواردی چون: «شبکۀ شاد»، «دانش آموزان، معلمان و والدینی که در امتداد هر شبانه روز تلفن همراه یا تبلت به دست دارند»، «ماسک»، «مایع ضدعفونی کننده»، «بسته های اینترنت»، «تدریس مجازی»، «تشکیل گروه و کانال در شبکه های مجازی»، و غیره از جمله مهمترین نمودهایی است که اینک مدرسه را تعریف کرده است.
بنابراین با مقایسۀ دو میدان فوق آشکار می گردد که با شیوع کرونا، مفهوم و معنای مدرسه دچار نوعی تحول و دگردیسی شده است. لذا محیط مدرسه، بافت مدرسه و فضای مدرسه، دیگر آن معنا و مفهوم سنتی و متعارف را ندارد و چه بسا بیم آن می رود که حتی با کاهش یا کنترل ویروس کرونا، مدرسه هیچ گاه به معنای دیرین خود باز نگردد.
بنابراین شیوع ویروس کرونا می تواند فرصتی برای تغییر و تحول چندلایه در فرهنگ و ساختار آموزشی باشد.
به عبارت دقیق تر بستر آموزش مجازی، معلم ها را به سمت عبور از روش های تدریس سنتی و آشنایی با رویکردها و ابزارهای یادگیری الکترونیک و آموزش از راه دور سوق داده است. با الزام و اجبار حضور دانش آموزان در خانه، احتمالاً بسیاری از خانواده ها نگاه قدرشناسانه تری نسبت به کارکردها و نقش مدرسه و به تبع آن معلم ها پیدا خواهند کرد. چرا که امروزه بسیاری از خانواده ها امر والدگری و تربیت را کاملاً برون سپاری کرده اند. چنان که انتظار دارند مدارس و دیگر مراکز موازی آموزشی به تربیت و بارآوردن استعدادها و ظرفیت های فرزندان آنها بپردازند، این در حالی است که با تعطیلی و غیرحضوری شدن آموزش ها، احتمالاً این گروه از والدین متوجه خواهند شد که تربیت مقولۀ پیچیده ای است و والدگری اساساً دارای ویژگی هایی است که آن را نمی توان برون سپاری کرد. علاوه براین، به دلیل ناهم خوانی و ناسازگاری محتوا و برنامه های درسی مقاطع مختلف تحصیلی، با ساختار و بستر فضای آموزش مجازی، ناگزیر انتظار می رود که در آینده منابع درسی نیز دچار تغییر و تکامل گردد. بنابراین با آشکار شدن ضعف ها، ناکارآمدی ها و محدودیت های نظام تعلیم و تربیت، فرصت ها و تهدیدهای بی شماری در میدان جدید مدرسه ایجاد شده است.
لذا در پایان برخی از پرسش ها و مسائل مهم قابل طرح این است که آیا همه گیری ویروس کرونا منجر به این خواهد شد که بسیاری از کودکان از تحصیل و رفتن به مدرسه باز بمانند؟ آیا کوچیدن اجباری به فضای مجازی، باعث خواهد شد محتوای کتب درسی دوره های تحصیلی، دچار تغییر و بازنگری گردد؟ آیا تجربۀ بحران کرونا اقتدار و مرجعیت مدرسه و معلم را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟ آیا بحران کرونا بر شکاف میان خانواده ها و طبقات فقیر و غنی جامعه در دریافت خدمات آموزشی خواهد افزود؟
آیا شیوع کرونا الگوی مدرسه داری کشور را تغییر خواهد داد؟
آیا همه گیری ویروس کرونا ساختار آموزش و پرورش ایران را به سمت بازاندیشی در نوع تمرکز سوق خواهد داد؟ آیا بسترهای یادگیری دانش آموزان به بیرون از میدان رسمی مدرسه و کلاس های درس گسترش خواهد یافت؟
آیا همه گیری ویروس کرونا نقش معلمان و والدین را در حمایت و نظارت بر یادگیری دانش آموزان تغییر خواهد داد؟
آیا در آینده آموزش از راه دور به بخشی جدایی ناپذیر از برنامه های درسی مدارس تبدیل خواهد شد؟ آیا گسترش یادگیری الکترونیک و فضای مجازی به شکل گیری مدارس مجازی خواهد انجامید؟
آیا آموزش در خانه و مدارس خانگی، به رقیبی برای آموزش مدرسه ای تبدیل خواهد شد؟
بنابراین این پرسش ها، حوزه هایی است که می تواند برای دغدغه مندان و علاقه مندان تعلیم و تربیت محل پژوهش و اندیشه باشد.
[1]. https://mgiep.unesco.org/virtual-roundtables-on-education
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.