آب ارس در دیدگانم[1]
در میانۀ سلسلۀ صفویان، در روسیه پتر در ده سالگی بر تخت سلطنت نشست و به مدت چهل و سه سال، پایه های حکومتش بر خون و جنگ دوام یافت. با دیو سیرتی، ملت های بسیاری را قربانی کرد و زیر نفوذ گرفت. به این ترتیب در کنار امپراتوری عثمانی، قدرت متجاوز و جهانخوار دیگری در مرزهای شمالی ایران زمین سر برآورد. پتر می گفت :
« گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حیاتی ایران است. همین که نوک نیشترِ استیلای روسیه به آن برسد، فوراً خون ضعف از دل ایران برون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد . . .» و آنچه هشت صد سال پیش خاقانی شروانی در باب سیاست فهمید، اینست که ثبات حکومت در اقتدایش بر ملت است .
روسیان و عثمانی ها بر تصرف سرزمینهای ایرانی به مسابقه برخاسته بودند. پس از بر افتادن شاه سلطان حسین صفوی توسط محمود افغان، پتر فرمان تهاجم به ایران زمین را صادر کرد و از آن پس مرزهای شمالی ایران نا امن گشت. گرچه این نا امنی دیر نپایید و نادرشاه رادمرد ایرانی، دیوسیرتی روسیان و ترکتازی[2] عثمانی ها را فرو نشاند. این اقتدار تا درگذشت کریم خان زند برای ایران باقی ماند. پس از وی با آغاز زد و خورد میان مدعیان سلطنت، ایران دوباره دست خوش هرج و مرج شد. در این هنگامه کاترین، جانشین پتر با بهره گیری از اوضاع آشفتۀ ایران، در پی اجرای وصیت پتر برآمد. آقامحمدخان که در آن زمان بر بخش هایی از شمال ایران استیلا داشت با اقتدار، اهداف کاترین را بر کامش زهر کرد و جلوی خیانت بازماندگان زندیه را گرفت.
علی مرادخان زند که در سال 1160 خورشیدی ( 1781 مسیحی ) در اصفهان تاجگذاری کرد، به کاترین امپراتور روسیه گفت : در قبال شکست آقامحمدخان و تثبیت سلطنتش، حاضر است همۀ سرزمین های بالای ارس را به روسیان بدهد.
آقامحمدخان پادشاهی مدبّر، موقع شناس، سخت کوش و یکی از بزرگترین مردان تاریخ ایران بود که در پی بازسازی دولت فراگیر ملی تصمیم بر « وحدت ملی » و « حفظ تمامیت ارضی ایران » و « تأمین امنیت ایران » گرفت. آقامحمدخان همانند نادر از وصیت نامۀ پتر و نیّات جهان خواری روسیان آگاه بود. او به درستی دریافته بود که امپراتوری روسیه، تنها نیروی تهدید کنندۀ مستقیم ایران است. چرا که با درهم کوبیده شدن ارتش عثمانی به وسیلۀ نادر، عثمانی ها دیگر توان دست اندازی به سرزمین های ایران را ندارند.
اما در یازده خرداد 1176 خورشیدی ( 31 می 1797 ) هنگامی که آقامحمدخان در قلعۀ شیشه ( شوشی ) در تجهیز نیرو برای درهم کوبیدن روسیه تلاش می کرد با خنجر خیانت به قتل رسید. آن مرد بزرگ دامن یکی از خائنانِ ایران را گرفت و به درستی فریاد برآورد :
« تو آقامحمد را نکشتی، ایران را کشتی. »
آقامحمدخان به ما نشان داد که روسیه شکست ناپذیر نیست. گرچه تا زمانی که ما « سیاست » و « تاریخ » را علم ندانیم، این را نخواهیم فهمید. برخورد غیر علمی با « تاریخ » و « سیاست » به علت آفت راحت طلبی به ناتوانی در تجزیه و تحلیلِ تجربه های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ و فرهنگ از زندگی انسان می انجامد.
جايگاه امروز انسان و انسانيت مديون تجربه هاي بشر در طول تاريخ است. تا زمانی که « سیاست » و « تاریخ » را علم ندانیم، به قول معروف همین آش است و همین کاسه. حکومتها می آیند و می روند و ما شاهد خیانت ها و شکست ها خواهیم بود. اوهام کور، شم سیاسی و تاریخی را در جامعه تنزل داده و به جای اینکه با « سیاست » و « تاریخ » علمی برخورد کنیم، با نگاهی متحجرانه، یکی را بی پدر و مادر و دیگری را نوشتۀ فاتحان خوانده و از غزل پر مغز حافظ، فقط بر لب جوی نشستن و گذر عمر نظاره کردن را برمی گزینیم.
مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند؛ با آموزش و پرورش بی مایه ای که ساخته اند. روسیان در جنگ اول با ایران در طی ده سال نبرد نه تنها به پیروزی چشم گیری در قفقاز نرسیده بودند، بلکه با وجود خیانت انگلیسی ها و فرانسویان، ضربۀ سختی نیز از ارتش ایران خورده بودند. با اینکه در جنگ ایران و روس، دولت انگلیس متحد ایران بود، هنگامی که انگلیسی ها دیدند، ایران در جنگ دست بالا را دارد، پیمان خود را زیر پا گذاشتند.
« گوراوزلی » سفیر انگلیس در ایران در حضور روسیان به شاه و سرداران ایران ناسزا می گفت و اطمینان می داد که از آن پس هیچ انگلیسی در میدان جنگ به ایران یاری نخواهد رساند. گوراوزلی می گفت : « چرا ما باید به این مسلمانان وحشی کمک کنیم تا در مقابل روسیان مسیحی به پیروزی برسند. » هنگامی که فتحعلی شاه از امضای قرارداد گلستان شانه خالی می کرد، گوراوزلی به دولتمردان ایران گفت : « دولت انگلیس، متحد شما، خواهان آشتی است. شما این آشتی را بپذیرید، دولت متبوع من سرزمین های از دست رفتۀ قفقاز را باز خواهد گرداند. » و ما به لبخندها و قول گوراوزلی دل بسته و قرارداد ننگین گلستان را امضا کردیم؛ چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم. سالها بعد به قول « مکدونالد کینیر وزیر مختار انگلیس »[3] دل بسته و قرارداد ترکمن چای، ننگین تر از هر ننگی را امضا کردیم. چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم. خیانتِ میر فتاح مجتهد تبریزی و مقلدانش و سازشِ عباس میرزا با روسیان و مبارزه و شجاعت سرداران و سربازان و همت شاه ایران را در راندن روسیان از سرزمین های ایرانی عوضی دیدیم[4] چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم[5] و . . .
مشروطیت آغازی بود برای ارتقای فهم ما که کودتاهای ناجوانمردانه، آن را ابتر گذاشت. نخستین کودتا در دوم تیر 1287 خورشیدی توسط محمدعلی شاه با برنامهریزی لیاخوف روسی، دومین کودتا در سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی با برنامهریزی افسر انگلیسی آیرونساید، سومین کودتا در 28 اَمرداد 1332 با برنامهریزی سازمان اطلاعات و امنیت امریکا. این کودتا علیه مشروطیت چشم اسفندیار حکومت پهلوی دوم نیز شد و او را در 22 بهمن 1357 سرنگون کرد و به این ترتیب ظاهراً آخرین میخ را بر تابوت مشروطیت زدند. با این اوصاف این همه نکبت، پیش نمی آمد یا بسیار کم رنگ می گشت اگر ما « سیاست » و « تاریخ » را در جرگۀ علم می دانستیم.
دژ شیشه ( شوشی ) استوارترین و مستحکم ترین پدآفند قفقاز در قره باغ، قتلگاه آقامحمدخان یکی از مدبّرترین پادشاهان ایران شد. این موضع استراتژیک ( سیاسی - نظامی ) امروز طرف جنگ آران و ارمنستان شده است. مسألۀ قره باغ با جنگ حل نخواهد شد. امروز بمباران مردم غیر نظامی از دو طرف، نشانگر عدم سیاست صحیح در منطقه و رشد کینه ورزی است. سیاست بازان منطقه، کوردلانی هستند که کم ارزش ترین چیز برای آنها جان انسان ها است.
جهان خواری پوتین در روسیه کم از اسلاف خود، پتر، کاترین، رومانوف ها و استالین نیست. راه برون رفت از بن بست فقط و فقط اینست که « تاریخ » و « سیاست » را علم بدانیم و باور کنیم که ما نه منجی بلکه مسئول هستیم در قبال بشریت، محیط زیست و ایران.
دولتمردان آرانی رویای پوچِ پانترکیسم را در سر می پرورانند و یهودیان افراطی اسرائیل در تقویت آن می کوشند. رئیس جمهور آران در سال 1991 پس از جدایی از شوروی گفت : « ایران قصد کمک داشت ولی من قبول نکردم. ما به کمک ایران نیازی نداریم. من اگر بدانم که قره باغ را می توانم به کمک ایران پس بگیرم، آن را به ارمنستان تقدیم می کنم. قره باغ یک مشکل اساسی نیست و در مدت زمان کوتاهی خود به خود حل خواهد شد. جنگ ما با ایران است، ما باید خود را آماده جنگ با ایران بکنیم. دشمن اصلی ما ارمنستان نیست، بلکه ایران است. »
دولتمردان آرانی که تحت تأثیر افکار پانترکیسم قرار داشتند، به جای تمرکز قوا برای آزادسازی قره باغ، به فکر جدایی آذرپایگان از ایران بودند. این رویای شوم تا به امروز نیز در اذهان آنها غوطه ور است. نقشۀ آذربایجان را تا استان البرز در کتاب های درسی تاریخ و جغرافی ( تأکید می کنم در کتاب های درسی ) چاپ می کنند و به خورد فرزندانشان می دهند. حتی مردم آران اختیار خود را دست سیاست مداران هوسران داده و پشت پا به نام اصیل و دیرین سرزمین خود زدند. به قول احمد کسروی تاریخدان و زبانشناس بزرگ « تاریخ مانند چنین کار شگفت سراغ ندارد. » آران به بخش های وسیعی از شمال رودخانۀ ارس گفته می شد. ديدگاه نژاد پرستانۀ روسیان که در پشت انترناسیونالیسم و سوسیالیسم سنگر گرفته بود، شروع به خشکاندن ریشه های درخت کهنسال و با شکوه فرهنگ ديرين ايران کرد. نام اصیل و دیرین آران را به منطقۀ کوچکی محدود کردند و نام آذربایجان را بر شمال ارس نهادند. زیر پا گذاشتن اصالت خود و صحه گذاردن شرق و غرب به آن، در مسیر سیاست های استعمار نو ( به قول صمد بهرنگی ) برای تشکیل بالا و پایینی دیگر بوده است؛ به سان کرۀ شمالی و جنوبی دیگر. آیا تنها هدف دولتمردان آران در همکاری با یهودیان افراطی اسرائیل و جنگجویانِ حکومت اسلامی داعش، آزادی قره باغ است؟
اردوغان با توهّم عثمانی گرایی، دست در دست یهودیان افراطی اسرائیل بر طبل توسعه طلبی می کوبد. امروز در ترکیه ائتلاف شئونیسم ترک و اسلامگراها ( بنیادی نهاده بر فشل )[6]، هیولای ترکتازی را بیدار کرده که در اذهان حاکمانش دست نیافتنی و شکست ناپذیر می نماید. آنچه هزار سال پیش فردوسی دربارۀ جهانخواری دولتمردان عرب ( که هدف اصلی آنها عربیزه کردن منطقه بود و اسلام مرکبی برای آن هدف ) گفته بی کم و کاست دربارۀ اسلامگرایان سیاست باز منطقه صدق می کند.
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
در ترکیه ائتلاف انآیین شئونیسم ترک و اسلام گراها، هر گونه مداخله ای را در لیبی، سوریه، مرزهای یونان و آران بر خود روا می داند. جنگجویانِ حکومت اسلامی داعش را از سوریه جمع کرده و علیه ارمنستان در جنگِ قره باغ به نزدیکی مرزهای ایران منتقل می کنند. قدرت، آنها را آن قدر کور کرده که نمی فهمند، اکثریت مردم ترکیه را در مجموع کردها، علوی ها و سکولارها تشکیل می دهند. قره باغ باتلاق ائتلاف شئونیسم ترک و اسلامگراهای تمامیت خواه خواهد شد.
این وقایع در بالای ارس، بیخ گوش ایران رخ می دهند، در حالی که دولتمردان ما در رویاهای خود غرق هستند. چون ما « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم. وزیر خارجه از روی شکم سیری، « داشتن دکترا در دور زدن تحریم ها » را به رخ جهانیان می کشد. نمی بینند یا چشم می پوشند از آگهیِ « تحصیل بهتر در ترکیه » در شبکه های تلویزیونی صد من یه غاز و روی برگه های تبلیغاتی و نیز در بیلبوردهای میادین شهرهای ایران. مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند؛ با آموزش و پرورش بی مایه ای که ساخته اند.
من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
آقای وزیر آموزش و پرورش، آقای وزیر ارشاد اسلامی، آقای رئیس جمهور، آقای دیپلمات عالی رتبۀ وزارت خارجه که ادعا دارید هیچ کس نمی تواند یک ایرانی را تهدید کند، دبیرستان های ترکیه ( ائتلاف شئونیسم ترک و اسلام گراها ) از نوجوانان ما چه خواهند ساخت؟ آنچه هفتصد سال پیش سعدی در باب سیاست فهمید و دولتمردان ما هنوز نفهمیده اند، اینست :
دلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی
و آنچه هشت صد سال پیش خاقانی شروانی در باب سیاست فهمید، اینست که ثبات حکومت در اقتدایش بر ملت است :
بى مقتداى ملت نه کلک و نه کتاب بى شهسوار زابل نه رخش و نه ستام
کودتاگران علیه مشروطیت و حاکمان دوران مختلف، عدم حاکمیت دموکراسی در جامعه را بی لیاقتی مردم نسبت به آزادی می خوانند و ما آن را می بلعیم. چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانیم. راه برون رفت از بن بست فقط و فقط اینست که « تاریخ » و « سیاست » را علم بدانیم و باور کنیم که ما نه منجی بلکه مسئول هستیم در قبال بشریت، محیط زیست و ایران.
منابع :
- تاریخ تجزیۀ ایران « دفتر چهارم » ( تجزیۀ قفقاز ) - نوشتۀ دکتر هوشنگ طالع - انتشارات سمرقند
- عباس میزا - نوشتۀ دکتر هوشنگ طالع - انتشارات سمرقند
- آذربایجان و اَرّان ( آلبانیای قفقاز ) - نگارش عنایت الله رضا - بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی
[1] - تا یکی دو نسل پیش مادران در آذرپایگان این لالایی را با خون دل در گوش کودکان خود زمزمه می کردند.
کوشک بالابان، آرازا باخار آرازئن سویی دیدمدن آخار
- کوشک بالابان، دیده بر ارس دوخته - آب ارس ( چون اشک ) از دیدگانم روان است.
- کوشک بالابان، از صحنه های جنگ میان ایران و روسیان بود.
[2] - اصطلاحی در ادبیات کلاسیک در قبال تازش و ددمنشی ترکان آسیای میانه، مغول، تاتار و . . .
[3] - « مکدونالد کینیر » نیز مانند « گوراوزلی » به یاری روسیان برخاست و سالها پس از وی خیانت سلف خود را در امضای قرارداد ترکمن چای تکرار کرد.
[4] - عباس میرزا به علت فرسایش روح و روان در طی جنگهای ایران و روس و در اواخر، بی خیالیش، چون ولیعهدی خود را در خطر دید، برای نهادینه کردن سلطنت خود و فرزندانش در دور دوم این جنگها تن به سازش با روسیه داد.
[5] - اگر از خیانت انگلیسی ها سخن گفتم به هیچ وجه نگاه دایی جان ناپلئونی ندارم بلکه بخشی هایی از تاریخ را حسب نیاز بازگو کردم.
[6] - دین به تیغ حق از فشل رَسته است باز بنیادش از فشل منهید ( خاقانی شروانی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در این جهان گسترده و بزرگ به واسطه جهالتها به راحتی مکان مناسبی را برای پرواز نمی بینیم چه در بحرین باشد و چه در پانترکیسم
به واسطه قدرنشناسیها و به دلایلی نفسمان در ایران بسیار تنگ شده، پس برای خدمتگزاری به شیعیان، میل به مهاجرت به کشور پر شیعه پاکستان گرفتیم آنجا شرایط مناسب نبوده و نیست و بعید است باشد یاد سعید چندانی ها در صورت ابراز شکایتی و اشارتی به پاکستان به خیر
به نظر می رسد بعد از ایران درصد شیعه نشین ظاهری در آذربایجان بیشتر است پس میل مهاجرت به آنجا گرفتیم ولی روبروی خود هیولا و عصبیت جهتدار و ایجاد شده و توسعه یابندۀ پانترکیسم و زیر پا گذاشتن سوابق ایرانی را دیدیم؛ دیدیم شیعه شعار است و پانترکیسم واقعیت و مسائل ایجاد شده فعلی عذابیست برای آنان
پس به ناچار با دلی بسیار شاکی و حقوقی از بین رفته فعلا در ایران ماندیم
پطر
امپراطوری
چه شد زبان فارسی را؟
حالمان را به هم زد، برای دلخوشی به به دو شق کردیم آن را؟
و آن را به دو شکل قدیم و جدید در آوردیم؟ شاید برای آن که دیگر در املا غلط گرفته نشود! اما دیگر املا و انشایی در کلاس درس نیست!
وطن شقه شقه !
زبان فارسی شقه شقه!
و خیلی چیزهای دیگر نیز شقه شقه!
چرا در جنگ قره باغ سی سال پیش جنایات آنها در خوجالی را ندیدید چرا واقعه جیلولوق در تاریخ معاصر فراموش می شود چرا فکر می کنید ملت به این گستردگی در ترکیه آذربایجان قفقاز ایران همه پانترکیسم اند. عرب ترک اروپا و همه بابا کله تون را ازبرف بیارید بیرون پیشرفت عربها را ببینید پیشرفت ترکها را ببینید و پسرفت افغانستان فارسی را ببینید.