آموزش و پرورش اساسی ترین نهاد فرهنگساز جامعه و توسعه کشور است که عبارت معروف داگلاس نورث - برنده جایزه نوبل اقتصاد ۱۹۹۳ - درباره اهمیت آموزش دبستانها در مسیر توسعه کشورها شاهد بر آن است:
«برای درک اینکه آیا جامعهای در آینده به توسعه دست پیدا میکند به جای بررسی فن آوریهای آن جامعه که ظاهر توسعه است، باید میزان خلاقیت، پرسش گری، تحرک، روحیه کار جمعی و تنوعطلبی کودکان آن کشور را سنجید که ملاک توسعه یافتگی کشورها ، شرایط مدارس و مهد کودک های آن است.»
با این توصیف که دانش آموزان در کلاس معلمانی پرورش پیدا می کنند که پرسشگر، خلاق، فعال، سرنزده و صاحب اختیار باشند .
بیش از هفت ماه از شیوع کرونا و تحمیل شرایط اضطراب بر کشور ما گذاشته است و طبق معمول آموزش و پرورش در صدر اخبار رسانه ها ایستاده است اما در همه این مصاحبهها و بخشنامه ها، دو کلمه «الزام» و «باید» کلیدواژه ای است که از وزیر و مدیران این مجموعه، بیش از همه چیز دیده و شنیده میشود. ادبیاتی که چندین دهه از تاریخ مصرف آن گذشته است و ادبیات مدیریت نهضت روابط انسانی به پشتوانه تفویض اختیار و عدم تمرکز جایگزین آن شده است.
حاصل ادبیات دستوری، مرگ خلاقیت، مشارکت و مسوولیت پذیری است و حاصلی جز انفعال، فرمان پذیری و رفع تکلیف ندارد. مدیران موفق می دانند که در دورانی که نگرانی و بلاتکلیفی حاکم می شود، کارهای یک سازمان هم مطابق با برنامه و به درستی پیش نمی رود، حتی خلق و اجرای ایده های جدید کار بسیار سختی است که نیازمند روحیه و نشاط است.
در این شرایط، که یک مدیر باید پیامهایش را به گونه ای به کارکنان و مخاطبان ارسال کند که نگرانی ها را به مسیر امید و دلگرمی هدایت کند . در واقع، بایدها و الزام های بخشنامه ای، احساس ناامنی و ناتوانی مدیران را به سازمان تزریق میکند. مدیران در این شرایط ممکن است که نتواند نظارت و کنترل کامل بر امور داشته باشند اما ایجاد فرصتی برای بیان و شنیدن حرف کارکنان و دیگر مخاطبان سازمان، مهمترین راهکار حفظ امنیت در یک سازمان است که باید توسط مدیران فراهم شود.
بخشنامه های دستوری و پیامهای الزام آور بالادستی، از جمله موانع همدلی و خلاقیت در سازمان هستند و زمانی که این موانع زیاد شد، کارکنان نیز در مسیر خود در لابه لای الزام های پیچیده متوقف می شوند.
گرینبرگ، معتقد است که « همدلی و دلسوزی اساسیترین راهکار در شرایط بحران است که در قالب های مختلفی بروز و ظهور پیدا می کند و احترام به دیدگاه دیگران، شنیدن نظر مخاطبان سازمان و تلاش برای از بین بردن اضطراب و نگرانی کارکنان از جمله آنها است. همدلی و دلسوزی به کارکنان اجازه میدهد که شایستگی هایشان را در مسیر اهداف سازمان به کار گیرند اما عصبانیت و تندی مدیران در هر قالبی که باشد، حتی بهترین کارکنان را نیز تخریب کرده و به انفعال و روزمرگی می کشاند.
مدیران وزارت آموزش و پرورش در آغاز سال تحصیلی جدید و ماههای پایانی دولت تدبیر و امید در نظر داشته باشند که حرفها و بخشنامههای آنها چه تاثیری برای معلمان و جامعه خواهد داشت؟ مصاحبه و بایدهای دستوری، نظام آموزشی را به انفعال و روزمرگی می برد. اگر یک مدیر بتواند شرایط موجود را درک کند می تواند مسیر دلسوزی و همدلی برای کارکنان خود را افزایش میدهد و کمک میکند تا آنها قابلیتهای خود را عرضه کنند. اگر کارکنان مطمئن شوند که مدیران به فکر آنها هستند و در شرایط اضطراب با آرامش و احترام مدیریت میکنند حتماً به سازمان وفادار مانده و با انرژی بالاتر از عهده شرایط و کارهای سخت برخواهند آمد در غیر این صورت، هرچه الزامها و بایدها بیشتر شود، کیفیت و کمیت عملکردها در مسیر معکوس و کاهش خواهد یافت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
گزینش - ریاست - حراست - ...
کانون - امام جماعت - بسیج - هیئت امناء