تبلور و انفجار ناامیدی در این سیستم آموزشی در همان روزهای ابتدایی شروع مدارس به شدت توی ذوق میزد؛ انگار وزیر و یارانش خبر نداشتند اول مهری میآید و قرار است به مدرسه برویم.
آنقدر معطل کردند و بیبرنامه بودند؛ که تا لحظات آخر نه معلم تکلیفش را میدانست و نه دانشآموز؛ هرچند الان هم کسی از تکلیفش مطلع نیست.
گاهی با خودم میگویم؛ یعنی این همه بیبرنامگی غیر عمدی بوده؟ و واقعا مسئولین این وزارتخانه تا این حد بیدست و پا اند؟
بهنظرم ؛ اگر تعمدی باشد و قصدی در پی؛ حتی اگر آن هدف نابودی آموزش و دانشآموز و معلم باشد، باز به مسئولین امیدوارتر میشوم! فرماندهی که بداند و با قصد شوم و نابودی خودی نیرویش را به کام مرگ بفرستد قابل ستایشتر از فردیست که هیچ از جنگ، عملیات و استراتژی نظامی نداند و سربازانش کشته شوند!
چرا که فرمانده باید بداند! حالا اینکه انسان نیست؛ دلیل نمیشود که فرمانده نباشد. فرماندهیست که اخلاق را باخته! اما فرماندهست.
یاد روایتهایی از شهیدِ معلم، همت میافتم که به نقل از او میگفتند؛ قبل از عملیات خیبر بارها گفته که اگر برویم برگشتی نیست! و پیروزی غیرممکن است؛ ولی عدهای خواستند و همت شهید شد.
معلم دیروز که رفت! حداقل دانشآموز امروز را قربانی نکنیم. همت انتخاب خودش بود و برای دفاع از مرز و وطنش رفت!
معلم امروز با کدام هدف و انگیزه جان بدهد؟ کاش معلمی که برای لحظه لحظه زیستن در این زندگی، تاوان معلم بودن میدهد! را به حال خودش واگذارند؛ بگذارند نفس بکشد. معلم از مسئول و وزیر و وزارتخانه که میخورد؛ هیچ! گوشش پر شده از اراجیف و خزعبل و طعنهای بیپایهی این و آن! معلم تشکر و کارانه نمیخواهد، شهدای سلامت هم فقط از ارگانهای دیگر؛ باشد عیبی ندارد! لااقل شان معلم را به بازی نگیرید؛ ۲۲۴ معلم در خراسان رضوی کرونا گرفتند لااقل با لحن سرد و حماقتآمیزی نگویید هیچ سندی نیست که در مدرسه مبتلا شدهاند. وقتی آموزش و پرورش این گونه با بیاعتمادی، رشدمان داده! حق داریم فکر کنیم حتما نقشهای در پی است.
بین افکار و باورهای مردم از جمله دانش آموز و معلم با افکار و برنامههای وزارتخانه نوعی ناسازگاری به وجود آمده که بهتدریج موجب شکافی فزاینده بین این دو قشر میشود؛ دو گروهی که در یک سو، سیستم آموزش و پرورش و در سوی دیگر مردم ( در حالت خاص، معلم) است. این ناهمگرایی جز ایدئولوژی گریزی و ایدئولوژی منفعلانه چیز دیگری در پی ندارد!
قبلتر ها میگفتم اگر تک تک اعضای جامعه خوب باشند، جامعه گلستان خواهد شد! امروز به جرات میتوانم بگویم؛ پارادیم حاکم و سیاستهای کلان در مسیری نیست که بشود با خوبی فرد فرد به باغ بهشت و سایهی طوبی رسید! باید به کل شرایط از بالا به پایین عوض شود. وقتی کمی آنطرفتر را نگاه میکنم؛ کشورهایی را با جغرافیا، فرهنگ و دین یکسان، بسیار متفاوت میبینم.
گاهی تفاوتشان از زمین تا آسمان است؛ اما یک وجه مشترک در همهشان وجود دارد! آموزش و پرورششان سرآمد است! سرآمد است که به فرد یاد میدهد در مقابل ظلم اعتراض کند، حتی اگر ترامپ رئیس کشورش را احمق بخواند!
سرآمد است که به دانشآموز هویت میبخشد؛ حقوق شهروندی میشناساند!
یاد میدهد دنیا، دنیای کار تشکیلاتی است. دنیا دنیای نهادهای همافزاست! دنیا، دنیای حقگیری است نه مطیع این و آن بودن!
اما آموزش و پرورشی که بهجای ایستادن در برابر سانسور و فیلتر خود در خط مقدم آن است! میتواند جامعه را هدایت کند؟
آموزش و پرورشی که در سادهترین نگاه؛ ادبیات نمیفهمد! جای رشد دارد؟
اگر آموزش و پرورش میفهمید! ابتهاج هنوز در کتابها بود؛ شاملو در کتابهامان میآمد! فروغ و شعرهایش قسمتی از ادبیات ما بود؛ لازم نبود برای شناخت هویت زن و کسانی که به استقلال زن باور داشتند دست به دامان این و آن، این شبکه و آن شبکه شویم!
اگر خرد عقلایی در این جمع بود؛ اگر آموزش صرفا ایدئولوژیک نبود و مدیریت عقلانی هم در آن جای داشت!
ما چند وقت درگیر ماجرای حذف عکس دختران از کتب درسی نبودیم و اساسا اصل چنین عملی و بحث راجعبه آن مضحک بود. اصولا چرا باید بحث کنیم که فلان عکس باشد یا نباشد؟! وقتی آموزش و پرورش این گونه با بیاعتمادی، رشدمان داده! حق داریم فکر کنیم حتما نقشهای در پی است. وقتی از لحظهای که چشم باز کردیم، گفتند دستهای پشت پرده! سایههای مافیا و فسادهای نامرئی؛ ما کی توهم توطئه شناختیم؟ خب طبیعیست که فکر کنیم هرکاری که میکنید توطئهست.
بیبرنامگی و بیهدف بودن جامعه را از تصمیمات وزارت آموزش و پرورش در ایام اخیر و بهخصوص در ایام کرونا بهخوبی میشود دید؛ حتی درصدی خطا ندارد؛ چرا که آموزش و پرورش مشت نمونهی خروار نیست! آموزش و پرورش خود خروار است؛ جایی است که باید برنامه بچیند! باید قلب تپنده باشد؛ خب طبیعیست وقتی ضربانش لنگ است، جامعه هم به سختی نفس میکشد.
فکرش را بکنید؛ این آموزش و پرورش بخواهد جامعه را از بیبرنامگی درآورد! بهنظر بزرگترین پارادوکس قرن ۲۱ است.
بعد هی میگوییم ژاپن فلان، کرهی جنوبی و چین بهمان؛ یکبار هم که شده، فضای آموزشی آنها را با خودمان مقایسه کنیم؛ همین تفاوتِ فاحش، در میزان پیشرفت آنها و ما خود را نمایان میکند.
اگر در آموزش و پرورش بیبرنامگی نیست پس چیست؟
بعد از ۸ ماه، شادی ساختیم که همه را پر غصه کرده، اسمش چیست؟
خدا را شکر جامعه آنقدر گلستان است! که نمیدانم از کجا بگویم؛ حتی خود کرونا هم فکر نمیکرد فرصت آموزش مجازی را این گونه به تهدید بدل کنیم! دلمان خوش بود که آموزش مجازی لااقل به عدالت نزدیکتر میشود؛ اما با این وضع اقتصاد و اینترنت، دیوار بیعدالتی محکمتر شده است!
و در پایان فقط یک نکته:
وزارتخانه جزیرهای عمل میکند و برنامه جامعی برای متن و حاشیه، فقیر و غنی ندارد. فقر آموزشی بهتدریج اپیدمی میشود و بیشک هزینههای سنگینی برای آیندهی ایران در پی خواهد داشت؛ مسئولین کمی به هوش باشید!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان