از آغاز صبح امروز تا هم اکنون، به مناسبت روز خبرنگار، مرتب در مرتب تبریکاتی نصیب خبرنگاران میشود و من هم که چهل سالی است قلم میزنم و بعد از همکاری با نشریات فراوان، هم اکنون سردبیری دو ماهنامه شوق تغییر را برعهده دارم، از دربافت چنین تبریکاتی بینصیب نماندهام.
به نظر من روز خبرنگار، اصلا روزی نیست که بتوان آن را به خبرنگاران تبریک گفت. در حالی که خبرنگاران فراوانی، سطح خود را تا پایینترین حد، یعنی کارمندان روابط عمومی برخی از نهادها و ارگانها تقلیل دادهاند و نهایت آمالشان کار کردن خبری در وصف اقدامات مشعشعانه آن نهاد یا ارگان در جریده خود یا نهایتا در گروه و درگاهی در فضای مجازی است - و متاسفانه نمونه بارز این ماجرا را در نشریات و صفحات مرتبط با آموزش و پرورش هم شاهدیم - دیگر چرا باید منتظر تبریک باشیم؟
روی دیگر سکه، جرات و جسارتی است که از خبرنگاران ستانده شده است. تهدید به شکایت، اخراج، کم کردن حقوق و مزایا و مواردی جز اینها، دیگر جسارتی در خبرنگار باقی نمیگذارد که خبری منتشر کند و از باب آگاهی جامعه و اطلاعرسانی درست، به جای تهدید و شکایت، منتظر تبریک باشد.
البته قبول دارم غم نان، هم در حالت اول و هم در شق دوم، دست و پای خبرنگار را میبندد و آزادگی و جسارت خبرنگار به کمترین میزان خود میرسد.
تا زمانی که خبرنگار و خبر، مطالب و تحلیلهای تولید شده توسط وی را به مثابه رکنچهارم دموکراسی قابل قبول ندانیم، خبرنگار یا نخواهد نوشت یا به نوشتن از سر بیدردی و تکراری شدن اخبار و مطالب خود روی خواهد آورد.
خبرنگار تبریک نمیخواهد. مدیر کل آموزش و پرورش استانی را میشناسم که خبرنگار آموزشی یکی از خبرگزاریها را از جلسه مطبوعاتی که در سالن اجتماعات همان استان تشکیل شده بود، بیرون انداخته بود، ولی امروز با تبختر، برای روز خبرنگار بیانیه صادر کرده و این روز را به خبرنگاران "شجاعدل و جسور" تبریک گفته است. کدام خبرنگار شجاعدل و جسوری؟ خبرنگاری که کارمند روابط عمومی شماست یا خبرنگاری که ایرادهای مدیریتی و گافهای تصمیمگیری شما را پوشش میدهد؟
من همان طور که در روز معلم، از تبریکهایی که دریافت میکنم، حس و حال خوبی پیدا نمیکنم، از تبریکات مشمئزکننده روز خبرنگار هم حالم به هم میخورد. بهویژه بعضیها گمان میکنند این روز توام است با اهدای کارت هدیه مالی و انواع هدایای دیگر به خبرنگاران! بله، شاید در این وادی هم خبرهایی باشد، ولی معمولا کارتهای هدیه و هدایای دیگر را خبرنگارانی دریافت میکنند که به دنبال انتشار خبرهای موفقیت ادارات و سازمانهای ریز و درشت زیر مجموعه خود هستند.
در این میان شاید بهتر باشد در مورد وجه تسمیه این روز هم سخنی بگویم. حادثه مزارشریف و شهادت خبرنگاران ایرانی در آن سالها، که منجر به نامگذاری روز خبرنگار و تبدیل ۱۷ مرداد به این روز شد، نه به سبب شجاعت و دلاوری خبرنگاران، بلکه به دلیل بیتدبیری و عدم آیندهخوانی سیاستمداران رخ داد، و گرنه با اندکی تدبیر میشد از شهادت ایرانیان حاضر در مزار شریف، جلوگیری کرد.
و اما حسن ختام این یادداشت که به نوعی طرح دردی است که سالهاست با خود به همراه دارم و در سطور پیشین هم اشارتی به آن داشتم.
نمیدانم چون در این درگاه حرفهای مرتبط با آموزش و پرورش زده میشود، چنین حسی دارم یا به دلیل معلم بودنم هست که این گونه میاندیشم: به گمان من روز معلم با روز خبرنگار خیلی مشابهت دارد. معلمان در حالی که وضع مناسبی از لحاظ مالی و معیشتی، جایگاه شغلی و توجه به کرامت انسانی خود ندارند، به راحتی اجازه میدهند کسانی که یک سال تمام یا بهتر است بگویم یک عمر به او بیاحترامی مادی و معنوی کردهاند، فراموشش کردهاند، بدترین توهینها را در حق وی روا داشتهاند و ... در روزی به نام معلم، در حالی که استادی حوزوی و شاخص و ناطق و نویسندهای متفکر و خوشقلم، به ناحق در خون خود غلطیده است، او را مورد خطاب قرار دهند و به او روز معلم را تبریک بگویند و خبرنگاران هم، اجازه میدهند کسانی که در طی یک سال یا حتی یک عمر مانع اطلاعرسانی بدون سانسور او شدهاند، در روز خبرنگار داد سخن بدهند و روز خبرنگار را تبریک بگویند و این البته نشدنی است، درست مثل روز معلم.
کانال شوق تغییر
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.