ناگفته پیداست که معلم باید از هرجهت تامین باشد و هیچ دغدغه ای نداشته باشد تا به نحو مطلوب و خوبی درکلاس به کار مهم خود بپردازد. ارتقاءِ سطح آموزش و پرورش منوط به عواملی ست که یکی از آنها توجه خاص و نظرگیر به وضعیت معیشتی معلم هاست. تا زمانی که آنها دچار مشکلات فراوانند و با سختی های جانفرسای زندگی روزمره دست و پنجه نرم می کنند ، هرگز نباید انتظار نتایج چشمگیر و سودمندی از عملکرد آنان داشت. توقع تدریس موثر و مطلوب از معلمی که امنیت روحی و روانی خود را زیر فشار زندگی بتدریج از دست داده و در ذهن خود دائما درگیر مشکلات روزانه است ، خواب و خیالی بیش نیست.
فرسایش روحیِ ناشی از این مشکلات ، مجال هر گونه تدریس مطلوب را از معلم خواهدگرفت. چنانچه این مشکلات تقلیل یابد به همان اندازه برکیفیت آموزش او تاثیر مثبتی خواهد گذاشت. بنابراین توجه به حقوق مسلم این طبقه ی شریف منجر به فراغت خیال آنان و در نتیجه کیفیت مطلوب آموزش می شود. لذا با این توضیح صرفا وجود مدرسه و کلاس و کتاب نمی تواند معلم را در امر تدریس موفق گرداند. یقینا وضع بیمارگونه اقتصادی و معیشتی یک شبه به وجود نیامده بلکه محصول سیاست های غلط دهه های گذشته تاکنون است.
از طرف دیگر ضمنا این قصور و کوتاهی از ماست که برماست. زیرا فریب شعارهایی از قبیل " معلمی حرمت دارد، هنر است، ایثار است، مقدس است" را خورده ایم. البته همه ی این ویژگیهایی که برشمردیم ، قطعا در خور معلم است اما به شرطی که حرمت و کرامت او برگردد و او جایگاه حقیقی و حقوقی خود را بازیابد.
متاسفانه از گذشته تاکنون کسانی بوده اند که سهوا یا عمدا در به وجود آوردن چنین وضعیت اسفباری نقش داشته اند و همان گونه که در سطور سابق الذکر اشاره کردیم ، ریشه ی بسیاری از این مصائب و شدائد امروز معلمان و همچنین آموزش و پرورش به سیاست های نادرست و اندیشه های غیرموثر و فرسوده ی دهه های پیشین برمی گردد.
همواره گفته اند انسان دو بُعدِ مادی و معنوی دارد که بی اعتنایی به هریک از آنها قطعا به سود انسان نخواهد بود. متاسفانه خواسته یا ناخواسته از معلم ، انسانی در ذهن ساخته ایم که گویی صرفا یک بعد دارد و معنویت، دستمایه ی ارتزاق اوست و اساسا او هیچ نیازی به رفع مادیات و نیازمندی های خود ندارد. این دیدگاه و نگرش غلط باعث شده است که معلم در جامعه ی ما به این باور برسد که تاکنون با شعارهای ظاهرفریب و رنگین در عالم خواب و رویا بوده که هم اینک وقتی سر از خواب برداشته است، واقعیت تلخ، پُتکی بر سرش شود تا او را بیدار کند. اینجاست که او ناگهان خود را در مقابل صدها سوال بی پاسخ می بیند که چرا از اولین روز معلمی به فکر ایام پیری و بازنشستگی خود نبوده است؟ چرا به شعارهای پیش گفته دلباخته بوده است؟ چرا بر آن معلمانی که شغل دوم و سوم داشتند، خُرده می گرفته است؟ چرا به جای مطالعه و صَرف وقت و علاقه و توان برای معلمی به کارهای تجاری و اقتصادی مبادرت نورزیده است؟ چرا پیش از این در اندیشه ی خرجِ تحصیلاتِ فرزندان ، شغل و ازدواج شان نبوده است؟ چرا در جامعه ی ما تعدادی افراد نالایق و نافرهیخته، زیرسایه ی رفاه، زندگی خود را به آرامی می گذرانند در حالی که او باید همواره دغدغه ی نان داشته باشد؟ جرم معلمان چیست ؟ به راستی اگر مرده ریگی از پدر نداشتند، چه اتفاقی برای آنان می افتاد؟
مگر جز این است که خدا در قرآن با آیه ی یعلمهم الکتاب و الحکمه نه تنها به خصوصیات پیامبران که به ویژگی والای معلمان اشاره می کند؟ و یا فرموده ی حضرت رسول( ص) که انی بعثت معلما نشانگر اهمیت نقش معلمان نیست؟ آیا جمله ی مشهورِ معلمی شغل انبیاست، بیانگر جایگاه بلند و رفیع معلمی نیست؟ پس چرا اینگونه در حق پیامبرانِ فرهنگ و دانشِ سرزمین مان بی مهری می شود؟
به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.با شعار چیزی حاصلِ این انسان های بزرگ نمی شود.نگاه شایسته و بایسته به جایگاه معلم ، سرنوشت مطلوبی برای او در جامعه رقم خواهد زد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان