اولین واکنش مردم به خبر آزاردهنده قتل رومینا اشرفی درخواست اعدام پدر بود. چند سال پیش هم مردم "پارس آباد" پس از شنیدن خبر مرگ دلخراش یک کودک هفت ساله، با حمله به منزل قاتل خواستار حکم سنگسار او شدند.(به هیچ وجه قصد همدلی با جنایت کاران به ویژه در این دو مورد خاص کودک آزاری را ندارم و حق خواست هر گونه مجازاتی از سوی بازماندگانشان را حق طبیعی می دانم) اما مسئله نوع واکنش مردم واکنش در پی چنین اخباری است. واکنشی که به قتل رساندن عامل جنایت را سریعترین و تنهاترین راه حل مسئله می دانند.
عموم مردم نه فقط در مورد این دو جنایت، بلکه پس از قتل اتفاقی "روح الله داداشی" [ورزشکار سرشناس] توسط نوجوان هیجده ساله هم همین درخواست را داشتند. (به گونه ای که جمعیت چند ده هزار نفری برای تماشای اعدام او جمع شده بودند) .
در حادثه تجاوز دسته جمعی در خمینی شهر نیز اولین خواسته عمومی مردم اعدام عاملان این جنایت بود. (در روز اعدام آنها نیز هزاران نفر خود را به محل اعدام رسانده و به تماشا نشستند) .
در ماجرای قتل ستایش دختر افغانستانی یا در شائبه تجاوز معلم پرورشی به دانش آموزان در یکی از مدارس غیرانتفاعی تهران یا حواشی مربوط به سعید طوسی و.. هم اولین واکنش و درخواست مردم "اعدام" و سر به نیست کردن عاملان جنایت بود.
حال نکته اینجاست که چرا جامعه به غیر از انتقام و کشتن به راه حل دیگری نمی اندیشد؟ چرا با اینکه ماهها از قتل و جنایت می گذرد، هنوز با شور و شوق خاصی به تماشای اعدام می رود؟ چرا هیچ گاه از خود سوالاتی در مورد وقوع چنین جنایت هایی نمی پرسد؟ چرا به اینکه اعدام باعث کمتر شدن چنین جنایاتی نشده فکر نمی کند؟
چرا "شعار مرگ" و "خواست مرگ" را به عنوان اولین و آخرین راهکار مطرح می کند؟
با اینکه می دانیم ایران سخت گیرانه ترین قوانین را نسبت به قاتلان، متجاوزان و قاچاقچیان مواد مخدر دارد ولی باز علت این همه تجاوز و قتل و خشونت و قاچاق چیست؟
چرا جامعه هیچ گاه خود را مقابل این سوالات قرار نمی دهد؟
جواب به این سوالات به بررسی عوامل و جنبه های مختلف فرهنگی و تاریخی و روانی و اجتماعی بستگی دارد اما دو عامل را می توان به عنوان دلایل مهم این "اعدام خواهی" های آنی، مورد توجه قرار داد.
اولین اینکه جامعه علاقه چندانی به آسیب شناسی معضلات اجتماعی و برخورد انتقادی با چرایی گرایش افراد به این رفتارهای غیرانسانی را ندارد.
در پس انتقام جویی و اعدام خواهی افکار عمومی، عادی بودن پذیرش تجاوز و قتل و خشونت قرار دارد و شاید به همین دلیل است که در مواحهه با چنین جنایاتی، همان نسخه همیشگی یعنی "اعدامش کنید" را تجویز می کند.
عامل دوم ولع و علاقه بخشی از جامعه به تماشای خشونت عریان است. به وفور مشاهده می شود که توده ها علاقه و ولع عجیبی برای تماشای نمایش عریان خشونت از خود نشان می هند. تماشای اعدام، سنگسار و شلاق زدن همیشه طرفداران خاص خود را داشته و دارد.
همان گونه که تماشای بریدن سر حیوانات در خیابان برای ما ایرانی ها به علت تکرار زیاد عادی شده است . تماشای اعدام و شلاق زدن نیز پس از چندین بار تکرار به صورت امری عادی برای بخشی از جامعه درآمده است.
در چنین شرایطی بدیهی است که پس از مواجه شدن با هر جنایتی اولین خواست اعدام و سنگسار باشد تا باز فرصتی کرده و نمایش جذابی را از نزدیک مشاهده نماید.
کانال خرمگس
نظرات بینندگان
بعد فکر کردم شاید مملکت شاه دانا می خواهد،
اما اکنون می فهم مملکت ملت دانا می خواهد.
(امیرکبیر در تبعید)
این گفته بهتر است آویزه گوش هر ایرانی باشد.
قبول نادانی مان نسبت به موضوع ، پاک کردن صورت مساله ، حصول اولین ،
ممکن ترین، هیجان برانگیزترین راهکار، حذف شاه راه هایی که بررسی آنها ، درصد تکرار خطا و جرم را کاهش می دهد و......
از سویی ، ملت برای پر کردن اوقات فراغت هیچ منبع و ماخذ ارزشمندی ندارد، لذا تماشای اعدام تبدیل به نوعی تفریح هیجانی شده است.
گرایش به افزایش تقاضای اعدام ، نشانه
کم خردی و برخاسته از افزایش خشنونت در جامعه است.
گویی، می خواهیم از عده ای که به ما ظلم کرده اند ، انتقام بگیریم. اما یا آنها را
نمی شناسیم، یا از آنها واهمه داریم و یا زور
ما فقط در همین حد است.
آشنا نبودن به حقوق شهروندی ، سطح و حد
شعور اجتماعی را می کاهد.
او در یادداشت خود آورده است:
«نقطه آغاز فاجعهها و تراژدیهایی از جنس تراژدی «رومینا» و «رومینا»ها در سرزمین ما به این تفکر برمیگردد که ما در سرزمینی زندگی میکنیم که با کمال تاسف، به دلیل استیلای تاریخی فرهنگ مردسالاری، زن جنس دوم تلقی میشود.