دیر زمانی نیست جامعه معلمها با طرحی به نام رتبه بندی هر لحظه در حال التهاب و نوسان به سر می برد. این التهاب و سردرگمی به دلیل این است که هیچ هماهنگی و هیچ مدیریت کارآمدی و به شکلی واضح هیچ علاقه ای برای رفع مشکل معیشت معلمها در سطح مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش و سازمان مدیریت و برنامه ریزی و در راس آن ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، وجود ندارد.
هر از گاهی برای آنکه جامعه معلمها را دچار نوسان کنند بحثی مطرح می شود به نام رتبه بندی که این طرح در زمانی نه چندان دور در برنامه پنج ساله پنجم توسعه مطرح شد و متاسفانه از آن زمان تا کنون نه دولت و نه وزارت آموزش و پرورش آن را اجرا نکردند. همانند طرحهای دیگری که در عمل یا مسکوت گردید یا از یادها رفت تا مبادا شاید کسی مطالبه کند.
اجازه دهید چند مثالی بزنم تا این ضعف و عدم اجرای مصوبات قانونی را بهتر درک کنیم. در سال 66 مصوبه هیات وزیران و وزارت آموزش و پرورش و هیات دولت مبنی بر در اختیار گذاشتن منزل سازمانی برای معلمهایی که در خارج از وطن خود مشغول به خدمت هستند تصویب شد. اما متاسفانه امروز چیزی به نام خانه سازمانی وجود ندارد. نمونه بارز طرح هایی مانند آن، طرح رتبه بندی معلمها است که در زمان وزرات آقای حاجی بابایی نماینده فعالی مجلس شورای اسلامی مطرح و تصویب شد. در این طرح قرار بود معلمهایی که از نظر مدرک تحصیلی هم سطح استادان دانشگاه هستند، یعنی دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکتری می باشند معادل 80 درصد یک عضو هیات علمی دانشگاه با مدرک مشابه حقوق و مزایا دریافت نمایند.
این طرح نیز مسکوت و به فراموشی سپرده شد. سئوال اصلی این است که چرا وزارتخانه آموزش و پرورش طرحی که مجلس و خود دولت مصوب می کند را اجرا نمی سازند؟
نمونه ای دیگر از این بی عدالتی ها در خصوص مصوبه های هیات وزیران در خصوص افزایش حقوق سالیانه است. در اردیبهشت سال 98 بخشنامه ای توسط هیات وزیران مصوب شد که در یکی از بندهای آن اشاره شد که کلیه کارمندان دولت اضافه حقوقی معادل 440 هزار تومان دریافت کرده و در بندی به عنوان تبصره ی ماده 12 قانون بودجه سال 98 در احکام حقوقی درج گردد و این مبلغ جزء حقوق می باشد. متاسفانه در عمل وزرات آموزش و پرورش این بند را به شکل دیگری فهمیده؛ تفسیر کرده و برای معلمهایی که در سال 98 در مهر ماه حکم استخدام آنان اجرایی شده بود، حذف و اجرا نشد.
یک مورد دیگر از این بی عدالتی در تصویب نامه افزایش حقوق سال 99 می باشد که در بندی مقرر گردید کارمندانی که حقوق آنان بین 24.000.000 ( بیست و چهار میلیون ریال ) تا 51.000.000 ( پنجاه و یک میلیون ریال) می باشد، به صورت پلکانی یکسان سازی گردد.
اکنون شاهد این هستیم که تمامی وزارتخانه ها این بند را اجرایی کرده به جز وزارت آموزش و پرورش!
اما جریان رتبه بندی یک مورد خاصی است که متاسفانه با سوء مدیریت در سطح وزارت آموزش و پروش به حال و روزی افتاده که مصداق بارز صدقه دادن و تحقیر معلمها را دارد.
معلمها می گویند اگر قرار است ما حقوق کمتری بگیریم پس چرا دیگر وزارت خانه ها حقوق کارمندانشان بیشتر است؟ تبعیضی که وزارت آموزش و پرورش عامل مستقیم آن است فقط به دلیل سوء مدیریت و ضعف مدیران آن است و هیچ توجیه دیگری ندارد.
اگر بگوییم بودجه دولت کم است و دولت قادر نیست که به تعداد زیاد معلمها حقوق مناسب بدهد، سئوال مهم دیگری مطرح می شود که اگر بودجه کم است حقوق اساتید هیات علمی دانشگاهها و کارمندان وزرات نفت و وزارت بهداشت چرا در حد ما معلمها نیست و آنان حقوق بالاتری باید دریافت کنند؟ اگر تعداد ما زیاد است، مجموع آماری کارمندان وزارت نفت و وزارت بهداشت و وزارت نیرو کمترین آمار تعداد کارمند را وزارت آموزش و پرورش دارد، پس چرا حقوق آنان در حد ما معلمها نیست؟
بهانه هایی که هر از گاهی برای توجیه سوء مدیریت بیان می کنند تا ما معلمها را مجبور به سکوت سازند. اگر هم اعتراض کنیم شاید تبعید و زندان و اخراج شویم. و اگر دیگر پرسنل دولتی اعتراض کنند حقوقشان را افزایش می دهند تا اعتراض نکنند.
اجازه دهید مثالی بزنم، یک دکتر دندانپزشک برای هر دندان هزینه ای معادل 1 میلیون تومان اخذ می کند. اگر فقط 500 هزار تومان بگیرد به ازای هر بیمار (مشتری) و در روز فقط ده بیمار را معالجه نماید. درآمدش معادل روزی 5 میلیون تومان است. در 6 روز هفته درآمدی معادل 30 میلیون تومان دارد. و در یازده ماه سال معادل 330 میلیون تومان درآمد یک دندانپزشک متخصص است. اگر مالیات را هم بپردازد که در این شک و شبه وجود دارد، درآمد خالص او معادل 300 میلیون تومان می باشد. یعنی در دو سال کار قادر است یک خانه مناسب خریداری نماید.
اما یک معلم در ماه حقوقی میانگین سه میلیون و پانصد هزار تومان می گیرد. اگر هیچی نخرد، نپوشد، اجاره خانه نپردازد، اقساط بانکی نداشته باشد، در سال میانگین درآمدش معادل 42 میلیون تومان خواهد بود. اگر خدا به این معلم سلامتی بدهد، باز هیچی نخرد، هیچی نپوشد و هیچ اقساط بانکی ندهد و اجاره خانه هم ندهد درآمدش در 10 سال آینده معادل 420 میلیون تومان خواهد بود.
حال با یک حساب و کتاب و اندکی عقلانیت درک خواهیم کرد که شغل معلمی یک شغل خاصی است که درآمدش کفاف زندگی، نه عالی و نه خوب بلکه متوسط را می دهد ولی فقط برای گذراندن روزگار و نه تهیه ماشین و صاحب خانه شدن. معلم باید هر سال دغدغه مستاجر بودن را داشته باشد. هر دفعه اگر یکی از اعضای خانوادهاش بیمار شود باید دغدغه هزینه بیماری را داشته باشد. شاید بگویید بیمه تکمیلی که دارد!
بیمه تکمیلی عین تحقیر معلمها است. بیمه ای که هزینه می گیرد که خدماتش ناچیز است . مقایسه ای کنید با بیمه تکمیلی دیگر وزارتخانه ها تا بدانید در این واویلای روزگار این معلم است که همیشه در حال تحقیر شدن است.
شاید بگویید چه تحقیر شدنی دارد؟ با هم مروری کنیم تا بهتر درک کنیم. یک معلم اگر از والدین خود ثروتی نداشته باشد و ارثی به او نرسیده باشد باید در خانه اجارهای زندگی کند. آیا همیشه صاحب خانه به مستاجر رحم می کند؟ در پایان سال این معلم است که باید برای رفاه خانوادهاش دنبال خانه ای مناسب با اندک سرمایه ای که در طی سال کنار گذاشته بگردد. شاید بگویید معلمها شغل دومی هم دارند که درآمدش عالی است. اما مگر چند نفر از معلمها شغل دوم دارند؟ اغلب معلمها یا تاکسی کار می کنند یا کلاس خصوصی دارند و یا دست فروشی می کنند و یا تعدادی در شرکتی مشغول به فعالیت اند. اما این اندک معلمها را نباید به کل جامعه معلمها نسبت داد. بگذریم که معلمی اگر شغل دومی دارد به سبب اجبار روزگار است که شغل دومی برای تامین معاش خانواده اش دارد.
در جامعه کنونی هر روز در حال نوعی عقب رفت فرهنگی هستیم. این عقب رفت فرهنگی به گونه ای در حال بی ارزش کردن مفاهیم ارزشمند در جامعه ما شده است که اگر زود به خود نیاییم و این معضلات را درست نکنیم باید شاهد پسرفت و بلکه از بین رفتن فرهنگ ریشه دار ایران باشیم.
یک نفر تمام جوانی و آرزوهایش را در شغل معلمی دیده تا بتواند با تربیت کردن کودکان این سرزمین نام نیکی برای خود به ارمغان گذارد. اما بنگرید که ما به عنوان یک جامعه در قبال این ازخود گذشتگی این افراد چه عملکردی داشته ایم؟
در ماجرای کرونا شهدای سلامت را داریم، چرا نباید نشان ایثار به تمام معلمهایی که وقت و جانشان را در این مسیر فدا کردند و فدا می کنند، اهدا کنیم؟ چرا یک بار برای همیشه مشکل معیشت معلمهای این سرزمین را رفع نکنیم تا ایشان با خیالی آسوده با تربیت صحیح فرزندان این کشور به اهداف متعالی ایران کمک کنند؟ فرزندانی که شاید بعدها دکتر، مهندس، استاد دانشگاه و یا قاضی و یا نماینده مجلس و حتی وزیر و رئیس جمهور این کشور زیبا خواهند شد.
یکبار برای همیشه مشکل معلمها را حل کنید. قانونی را که خود وضع می کنید اجرا کنید. قانون را اجرا کنید و منتی برای ما معلمها نگذارید.
ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بهشون چندتا اتوبوس و مینی بوس نشون دادن گفتن اینا رو براتون گرفتیم!
جالبه حق مسکن رو گرفته بودن برای سرویس خودشون خرج کرده بودن.
بیخود نیست به قم میگن واتیکان ایران.
ما از این موارد زیاد داریم. هرچی تو مجلس و دولت تصویب میشه یکدور دیگه باید تو اداره کل قم به تصویب برسه!