فخرآفاق پارسا وقتی در ابتدای سده معاصر نشریه ای با مشی دفاع از حقوق زنان با عنوان "جهان زنان" منتشر و در ادامه با مقالاتی در همین راستا غوغایی بر پا کرد، نمی دانست که در میانه همین سده نام دختر او به عنوان نخستین وزیر زن در تاریخ ایران ثبت خواهد شد.
اواخر دوران قاجار و پس از دمیدن روح ِ عدالت خواهی و آزادی طلبی در میان مردم ایران ظل ِ حکومت قانون به واسطه ی جنبش مشروطه خواهی، رونق فعالیتهای مطبوعاتی سبب شد تا فرخ آفاق پارسا نیز به همراه همسر خود فرخ دین پارسا اقدام به انتشار نشریه ای نماید که مباحثی درباره حقوق زنان را در ایران ِ در آستانه ی تجدد مطرح نماید.
جدال و جنجالی که درباره مسئله ی تحصیل زنان در مدرسه های جدید در دهه های منتهی به همان دوران در ایران ایجاد شده و باعث خشم و خروش بخشی از روحانیون سرشناس همچون شیخ فضل الله نوری شده بود، در ابتدای سده ی جدید اگرچه تا حدودی فروکش کرده بود اما هنوز به مثابه آتشی زیر خاکستر ِ جامعه ایرانی وجود داشت.
و بر همین اساس بود که انتشار مقالاتی پیرامون "ضرورت تحصیل دختران" و " ضرورت بازنگری در قانون ازدواج" در "جهان زنان" توسط فخرآفاق پارسا، باعث توقیف این مجله و تبعید مدیرمسئول آن شد. می توان با بسیاری از نظرات فرخ رو پارسا درباره مسائل مختلف حتی در عرصه "حقوق زنان" مرافقت و موافقت نداشت، و پر واضح است که این گونه مشی لزوما به معنی تایید مشی امثال شیخ صادق خلخالی نخواهد بود، اما آنجا و آنگاه که طرف ِ نخست ماجرا با توسل به "قدرت سیاسی" و تمسک به "تفسیری از شریعت"، طرف ِ دوم ماجرا را با اتهاماتی آنگونه بی اساس و بی استناد تیرباران می کند، بدون تردید بازهم در این شرایط تنها به تخطئه طرف دوم ماجرا پرداختن، هیچ معنا و مبنایی جز تایید مشی طرف نخست نخواهد داشت.
حدود سه دهه پس از آن بود که فرخ رو پارسا در حالی از دانشگاه تهران در رشته پزشکی فارغ التحصیل می شد که فعالیتهای مادرش در راستای حقوق زنان پس از توقیف "جهان زنان" در "انجمن نسوان وطنخواه" با همکاری کسانی چون محترم اسکندری و صدیقه دولت آبادی و ... و در سنگرهای دیگری در همین عرصه به گونه ای ادامه پیدا کرده بود که فارغ التحصیلی زنانی چون فرخ رو پارسا از دانشگاه از ثمرات آن گونه فعالیتها بشمار می رفت.
فرخ رو پارسا پس از آن بود که با راهیابی به "وزارت فرهنگ" اقدام به انجام فعالیتهایی نظام مند از جمله تشکیل "انجمن بانوان فرهنگی" برای دبیرستانهای دخترانه کرد، تا حدود یک دهه پس از آن نام او به عنوان نخستین مدیرکل زن در ایران ثبت شود.
حضور او در جایگاه "مدیرکل دبیرخانه دانشگاه ملی ایران" البته که با مخالفتها و عداوتهای بسیار همراه شد، اما ابتدای دهه 40 بود و حکومت پهلوی دوم در شرایطی قرار داشت که لزوم انجام برخی از "اصلاحات سیاسی – اجتماعی" را به علل و دلایل فراوان ناگزیر می پنداشت.
ایجاد تشکیلاتی تحت عنوان "کانون مترقی" در همان دوران با حضور برخی از فارغ التحصیلان مجامع علمی امریکا و اروپا که به ایران بازگشته و سودای پیشرفت در سر داشتند، باعث شد تا حضور برخی از زنان در این تشکیلات نیز به عنوان ضرورتی مهم مطرح شود.
بنیانگذاران "کانون مترقی" یعنی کسانی چون ؛ حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا، فتح الله ستوده، ضیاالدین شادمان، باقر عاملی، سیف الله وحیدنیا و ... در همین راستا بود که زمینه را برای حضور زنان تحصیل کرده ای در این تشکیلات فراهم کردند از جمله ؛ فرخ رو پارسا، مهرانگیز دولتشاهی، نیره ابتهاج، هاجر تربیت، شوکت الملک جهانبانی و ...
"کانون مترقی" در سال 1342 با بدل شدن به "حزب ایران نوین"، به عنوان یکی از ستونهای مهم سازماندهی فضای سیاسی جدید کشور فعالیت خود را برای راهیابی به پارلمان آغاز کرد و در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی - که بی گمان یکی از جنجالی ترین ادوار مجلس در تاریخ ایران بشمار می رود – توانست با کسب اکثریت، نام خود را به عنوان یکی از احزاب مهم ایران مطرح نماید.در همین دوره بود که برای نخستین بار چندین نماینده زن نیز به مجلس شورای ملی راه یافتند که همگی از اعضای "حزب ایران نوین" بودند؛ فرخ رو پارسا، مهرانگیز دولتشاهی، هاجر تربیت، شوکت الملک جهانبانی، نیره ابتهاج و نزهت نفیسی.حضور زنان به عنوان نماینده در ادوار آینده ی مجلس شورای ملی نیز به گونه ای افزایش یافت که در دوره 22 تعداد نمایندگان زن به 7 نفر، در دوره 23 تعداد نمایندگان زن به 18 نفر و در دوره 24 تعداد نمایندگان زن به 20 نفر رسید.اما در نیمه دوم همین دهه بود که هویدا در جایگاه نخست وزیر در اقدامی تاریخی وزارت آموزش و پرورش ایران را به یک زن سپرد.اقدامی که بدون تردید نه تنها او و حکومت بلکه نخستین وزیر زن در ایران را از جانب بسیاری از نیروهای مذهبی و سنتی و حتی نیروهای چپ ِ مخالف ِ حکومت مورد انتقاد و حمله قرار می داد.و البته که در عمل نیز چنین شد تا در نمونه ای آشکار 11 سال پس از آن، همین نخستین وزیر زن ایران در برابر جوخه ی اعدام انقلابیون قرار گرفت و تیرباران شد.
فرخ رو پارسا آنجا و آنگاه که در 1347 به عنوان نخستین وزیر زن در تاریخ ایران راهی وزارت آموزش و پرورش می شد، کوله باری تاریخی از فعالیتهای زنان در راستای دستیابی به حقوق ابتدایی سرکوب شده خود در جامعه ایرانی را بر دوش داشت که بر آن بود تا با ایجاد تغییراتی در نظام آموزشی به ایجاد و تقویت مبانی دستیابی به آن حقوق بپردازد.
کوشش های او در این راستا حدود یک دهه بعد بود که با تفسیری ایدئولوژیک بر اساس دریافتهایی مبتنی بر سیاست در عرصه دیانت به گونه ای تفسیر شد که چنین حکمی توسط "دادگاه انقلاب اسلامی" در پی داشت ؛ " به جرم حیف و میل و غارت بیتالمال و اشاعه فساد و فحشاء در فرهنگ مملکت با به کار گماردن افراد هرزه در سمتهای مهم وزارتی و ترتیب دادن اردوگاههای اختلاطی و زیر پا گذاشتن اخلاق اسلامی، از ائمه کفر و ضلال و از مصادیق روشن مفسدین فیالارض تشخیص داده و مطابق نص صریح قرآن محکوم به اعدام و استرداد کلیه اموال منقول و غیرمنقول می شود".
کیفرخواست دادستان ِ "دادگاه انقلاب اسلامی" که موجب صدور چنین حکمی برای فرخ رو پارسا شده بود، در نوع خود حیرت انگیز بود، به گونه ای که مبنای این کیفرخواست مجموعه ای از شکایات بود از این قبیل ؛
شکایت شریفزاده مبنی بر اینکه متهم با استفاده از موقعیت پست خود باعث انحلال مدرسه وی شده...
شکایت و اعلام جرم عبدالعلی نجفی حاکی از سوءاستفاده و فساد در آموزش و پرورش و دادن رشوه به خبرنگاران سرسپرده رژیم منفور پهلوی جهت تبلیغ کاذب و دروغی...
شکایت حیدر عرفانی که متهمه سبب تبعید وی گردیده و موجب سرگردانی خود و عائلهاش شده و گزارشی حاکی از اینکه متهمه چندین میلیون تومان سوءاستفاده نموده و وزارت آموزش و پرورش را وابسته به فرهنگ استعماری آمریکا کرده...
اعلام جرم آقای محمد عزیزی که بدون جهت و به علت ضد مردمی نامبرده را بازنشسته نموده و باعث ضرر و زیان مادی و معنوی وی شده است...
شکایت مجتبی مدرس تهرانی از متهمه که در زمان وزارت خود مدرسه وی را منحل نموده و باعث آبروریزی مشارالیه شده و منجر به ضرر و زیان زیادی گردیده است...
شکایت بانو زهرا عباسپور دائر به اینکه همسر مشارالیه فراش مدرسه رضا پهلوی بوده، چون به هویدا معدوم در زمان ورود به مدرسه اعتنا نکرده او را از کار برکنار نموده و به همین جهت زندگانی آنها در هم ریخته شده و به آنها ضرر و زیان فوقالعاده وارد گردیده است... کوشش های او در این راستا حدود یک دهه بعد بود که با تفسیری ایدئولوژیک بر اساس دریافتهایی مبتنی بر سیاست در عرصه دیانت به گونه ای تفسیر شد که چنین حکمی توسط "دادگاه انقلاب اسلامی" در پی داشت
شکایت خانم اختر علی اسحاب حاکی از اینکه فرخرو پارسا وزیر نالایقی بوده و به همین جهت معاونین و زیردستان او سوءاستفاده کرده و نارضایتی مردم و فرهنگیان را فراهم نموده و بین آنها تفرقه انداخته است...
گزارشی از ساواک منحله مبنی بر جلسه هفتگی گروهی از اعضاء حزب مردم، دائر بر اینکه مشارالیه سوء استفاده از مقام خود نموده و مقادیری فرش نفیس با بودجه دولت خریده و آنها را به منزل خود برده است و نظر به اینکه متهمه با استفاده بودجه دولتی خود همیشه با فرزندان خود در خارج صحبت و مکالمه میکرده است...
در ادامه جلسه محاکمه فرخ رو پارسا در "دادگاه انقلاب اسلامی" کار به اتهام "مسلمان نبودن" می رسد که پاسخ فرخ رو پارسا در این زمینه چنین است که ؛ " من باید بگویم که مسلمان هستم و شیعه به دنیا آمدهام و انشاءالله شیعه از دنیا خواهم رفت".
در ادامه اتهام دیگر بر علیه فرخ رو پارسا چنین مطرح می شود ؛ "ارتباط نامشروع با رئیس دفترش".در شرایطی که "دادگاه انقلاب اسلامی" هیچ گونه شواهد و مستنداتی درباره ی این اتهام ارائه نمی کند، بازهم این فرخ رو پارسا است که این گونه به دفاع از خود می پردازد ؛ " باید بگویم که به قرآن مجید سوگند میخورم که هیچگونه روابطی به جز روابط اداری بین ما حاکم نبوده است".
این گونه اتهامات البته در شرایطی در این دادگاه مطرح می شد که فرخ رو پارسا مشخصا با اشاره به نام برخی از روحانیون شناخته شده در نظام جمهوری اسلامی می گفت ؛ " از کسانی امثال دکتر محمدجواد باهنر و آیتالله برقعی دعوت به عمل آمد که در تهیه و ترجمه دروس تعلیمات دینی و قرآن با این وزارتخانه همکاری به عمل آورند و کتابهای لازم را تهیه نمایند".
"مخالفت با حجاب زنان" اتهام دیگری بود که این دادگاه در 9 جلسه محاکمه ی فرخ رو پارسا بر علیه او مطرح کرد و پاسخی این گونه از جانب وزیر آموزش و پرورش سابق در پی داشت ؛ "سخنان من در جمع مدیران مدارس مذهبی که یکی از شاکیان من در دادگاه عنوان کرد به این صورت بود که من در آن جلسه در مورد حجاب زنان گفتم که حجاب نباید مانع فعالیتهای اجتماعی زنان گردد. در آن زمان دختران مدارس مذهبی در فعالیتهای ورزشی اصلاً شرکت نمیکردند. من در تمام بخشنامههای خود زنان را به پوشیدن لباسهای سنگین و با حجاب دعوت میکردم".
با این همه "دادگاه انقلاب اسلامی" در حالی حکم اعدام فرخ رو پارسا را صادر کرد که نیمه شب 18 اردیبهشت 1358 نخستین وزیر زن در تاریخ ایران،همراه با دو زن دیگر که در "شهر نو" دستگیر شده بودند، تیرباران شد.
شیخ صادق خلخالی در اردیبهشت 1358 مجموعه ای از اتهامات بر علیه فرخ رو پارسا مطرح کرد که امروز در چهلمین سالگرد اعدام پارسا سزاست تا بسیارانی که دلی در گرو "انقلاب اسلامی" داشته و دارند به اعلام نظر و موضع درباره صحت آن اتهامات و حتی نسبت و تناسب آن اتهامات با تیرباران یک زن در مقام وزیر آموزش و پرورش ایران بپردازند.
فرخ رو پارسا -همچون مادرش- به عنوان یکی از چهره های مطرح و تاثیرگذار در عرصه "حقوق زنان" در تبعید زاده شد و با اعدام به تاریخ پیوست، در میانه ی این مسیر بود که نام خود را به عنوان نخستین وزیر زن در تاریخ ایران ثبت کرد و در سوی دیگر ماجرا نیز کسانی چون شیخ صادق خلخالی به واسطه ی "دادگاه انقلاب اسلامی" نام خود را در تاریخ به عنوان تیرباران کننده ی نخستین وزیر زن در همین تاریخ ثبت کردند.
آنچه لزوم اعلام نظر و موضع گیری هواداران و پیروان "انقلاب اسلامی" در رابطه با اعدام فرخ رو پارسا پس از 40 سال را دارای اهمیت مضاعف می نماید، این نکته است که ؛ باید ادامه دهنده ی مسیر شیخ صادق خلخالی بود و یا ادامه دهنده مسیر فرخ رو پارسا؟
اگر در پی پاسخی برجسته و شفاف برای این پرسش هستید به مشی و سرنوشت ِ دختر همان شیخ صادق خلخالی بنگرید که امروز با تغییر "نام خانوادگی" خود، به نام "فاطمه صادقی" به عنوان یکی از فعالین در عرصه "حقوق زنان" گام در مسیر فرخ رو پارسا نهاده است.
می توان با بسیاری از نظرات فرخ رو پارسا درباره مسائل مختلف حتی در عرصه "حقوق زنان" مرافقت و موافقت نداشت، و پر واضح است که این گونه مشی لزوما به معنی تایید مشی امثال شیخ صادق خلخالی نخواهد بود، اما آنجا و آنگاه که طرف ِ نخست ماجرا با توسل به "قدرت سیاسی" و تمسک به "تفسیری از شریعت"، طرف ِ دوم ماجرا را با اتهاماتی آنگونه بی اساس و بی استناد تیرباران می کند، بدون تردید بازهم در این شرایط تنها به تخطئه طرف دوم ماجرا پرداختن، هیچ معنا و مبنایی جز تایید مشی طرف نخست نخواهد داشت.
نظرات بینندگان
در طی فرایند تطهیر رژیم پهلوی توسط رسانههای فارسی زبان نظیر رادیو فردا، بی بی سی فارسی، من تو و …، عملکرد شخصیتها و جریانهای وابسته رژیم پهلوی را، بـه صورت واروونه و کاملاً مثبت و روشن معرفی میکنند.
این رویکرد، به خصوص در سالهای اخیر، شتابی مضاعف به خود گرفته و ترویج تاریخ ساختگی دوران پهلوی، به جنگ تمام عیار رسانهای مبدّل گشته است.
مراقب باشیم تا جامعه فرهنگیان به بهانه دفاع از حقوق فرهنگیان در دام معاندان جمهوری اسلامی گرفتار نشود. لازمه این امر شفافیت موضع انقلابی است.
یک اقایی یا خانمی داره اعتراف می کنه حقانیت پهلوی ها روند روبه شتابی گرفته است
ذوست بزرگوار منتظر شتاب بیشتر هم باشید
اما واقعا باور نمی کردم که علا ه بر بی توجهی کامل به اعتقادات و ارزش های اسلامی در جای جای این سایت امروز دست به تطهیر رژیم پهلوی بزند. رژیمی که در همین وزارت سر صدها معلم انقلابی را زیر آب کرد و به دست ساواک سپرد.
به کجا چنین شتابان ؟!!
سلام
1- تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل از انقلاب و پس از انقلاب نیاز به بازخوانی و بازاندیشی دارد .
در این فرآیند باید تعصب و پیش داوری را کنار گذاشته و مستند و منصفانه با آن برخورد کرد .
بدون تردید انقلاب ایران توام با تندروی های بسیار بوده و اشتباهات و نواقص باید مکشوف و عاملان آن صادقانه عذرخواهی کنند .
2- در حال حاضر آن چه جامعه ما بیش از پیش به آن نیازمند است نه تفکر انقلابی گری که شدیدا محتاج تفکر منطقی و انتفادی است .
« صدای معلم » بر اساس تفکر انتقادی و گفت و گو تاسیس شده است .
این رسانه ی مستقل و مردمی است و به جایی وابسته نیست .
هر چند مطابق قانون اساسی آزادی بیان جزء اصول لایتغیر آن بوده و خواهد بود .
اساسا انقلاب اسلامی بر اساس آزادی اندیشه و بیان صورت گرفت و نمی توان سلایق خود را به جای ارزش های انقلابی جا زد .
باید اجازه داد تفکرات موافق و مخالف با بکدیگر تعامل و تضارب آرا داشته باشند .
بر اساس شواهد و گفته های بزرگان قرار بود مارکسیست ها هم در بیان عقیده آزاد باشند .
پایدار باشید .
گشت کشته به دست قابیل
معلمی مرده بود
پزشک مملکت رو می دهند دست
فردی مجنون اعدام می کنند
به کدامین گناه
چشم واقع بین و عقل بیدار می خواهد.
ظالمان و ستمگران تاوان اعمال رفتارشان را خواهند داد.
حرمت و آبروی یک انسان تا حدی است که خداوند می فرماید کسی که با آبروی بنده من بازی کند با من اعلام جنگ کرده است
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
او وزیر آموزش و پرورش دولت هویدای بهایی بود که این وزارتخانه را در اختیار بهائیها قرار داد.
او نقش مهمی در سیاستهای دینزدایانه پهلوی داشت.
خانم پارسا همچنین عضو گروههای فراماسونری بود و خانواده او سابقه زیادی در ترویج بهائیگری و فعالیتهای ضداسلامی داشتند، ازجمله مادرش که از طرفداران اصلی کشفحجاب بود.
انتشار چنین مطلبی با هدف تطهیر چهره های ض. اسلام و مکتب تشیع قابل تامل است.
باز یک سوال دیگه مکتب شیعه را خودت تحقیقا انتخاب کردی ؟
باز سوال دیگه اقای دگم اندیش ایا بشر نباید در انتخاب و تعیین عقیده حق انتخاب داشته باشد
متاسفانه همین طرز فکر امثال شما ماها را به این روز انداخته و این همه فساد و جنایت رقم خورده است
البته خلخالی( محمد صادق صادقی گیوی) معروف به خلخالی بود.
و دختر ایشان در اصل نام واقعی خودشان را بکار میبرند!
با احترام