الف: روز اول:
نگون بختی روز و روزگار معلمان، امروزی نیست. شاید از همان روزی است که معلم به شمع تشبیه شد که ناگزیر از سوختن و ساختن است. حتی در دهه سی نیز فرهنگیان، وضع خوبی نداشتند. تا سال 1339 باشگاه مهرگان تنها سازمان صنفی معلمان بود که اوضاع معلمان را رصد می کرد و به سمع و نظر مردم می رساند. معلمانی که شرایط اسفناکی داشتند. شرایطی که داد روزنامه کیهان را هم در آورد. روزنامه ای که اگرچه سالهاست دیگر حرف چندانی از معلمان نمی زند ، اما در اسفند همان سال نوشت: «معلمین میگویند حقوق یک دبیر سابقه دار لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است... یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند.» پیش از آن، باشگاه به رهبری محمد درخشش ، قطعنامه ای در مورد افزایش حقوق تدوین کرده بود که قریب به اتفاق فرهنگیان کشور طی طومارهایی حمایت خود را از آن اعلام کرده بودند. دولت دست شریف امامی بود و وزارت آموزش و پرورش را به دست جهانشاه صالح سپرده بود و او در اردیبهشت سال 1340 لایحه ای برای تعیین حقوق و طرح در مجلس تنظیم کرده بود.؛ آموزگاران 1060 و دبیران 1450 تومان. با پخش این خبر، واکنش فرهنگیان برانگیخته شد.بسیاری از مدارس تعطیل و نیمه تعطیل شدند.
صبح سه شنبه 12 اردیبهشت، در حالی که نمایندگان داشتند برای بررسی لایحه در داخل مجلس حاضر می شدند، معلمان به تدریج بیرون مجلس دور هم جمع می شدند. با افزایش جمعیت ، ماموران پلیس اقدام به متفرق کردن معلمان با ماشین آب پاش کردند. همهمه که شدت یافت، ناگهان جمعیت سه قطره خون در برابر خود دید.یکی از همکاران به ضرب گلوله کشته شد و دو نفر با چاقو زخمی شدند. همین اتفاق کافی بود تا هیمنه حضور معلمان شکسته شود. رییس کلانتری (سرگرد شهرستانی) با اسلحه کمری خود به سر معلمی شلیک کرده بود. ابوالحسن خانعلی، اهل روستای کن تهران، سی ساله، مجرد و دبیر فلسفه و عربی دبیرستان جامی در غرب تهران بود.علاوه بر شغل معلمی، دانشجوی دوره دکترای فلسفه دانشگاه تهران هم بود. گرایش سیاسی خاصی نداشت و در تظاهرات میدان بهارستان هم نقش رهبر یا سخنگو نداشت. معلمی بود که مانند هزاران تن دیگر صرفا برای دفاع از حقوق صنفی خود و در یک اجتماع صنفی شرکت کرده بود.
در همان حال که معلمان با شعار« وای،وای، کشتند یک معلم» پیکر بی جان خانعلی را بر سر دست سمت بیمارستان می بردند، هنوز نمایندگان مجلس بر سر کم و کیف لایحه بگومگو می کردند که یکی از نمایندگان بی مقدمه خطاب به رئیس گفت:« در بیرون دارند معلمان را می کشند و ما اینجا داریم لایحه بررسی می کنیم و..» و همین حرف بود که جلسه را متشنج و تمام کرد. فردای آن روز، جنازه آقا معلم، با هیبت خاصی تشیع شد. اگر چه کسی از سیاسیون در جمعیت نبود اما دانشجویان، دانش آموزان، بازاریان و همه همراه معلمان شده بودند. بسیاری اشک می ریختند و انتقام می خواستند. انگار تهران بعد از کودتای 28 مرداد تا کنون جمعیتی به این اندازه ندیده بود. خیلی زود احزاب سیاسی، گروه های صنفی و سندیکاهای کارگری همگی با صدور اطلاعیه هایی، حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. دیگر فقط افزایش حقوق ، مطالبه نبود. همگان داشتند استعفای دولت، تعقیب قاتل و عذرخواهی از فرهنگیان را طلب می کردند. دور روز بعد، شریف امامی از صحن مجلس با قهر بیرون رفت و عصر استعفا داد. سرگرد شهرستانی از کار برکنار و پرونده اش تحویل دادگاه نظامی شد. هیجدهم اردیبهشت، مجلس یادبودی به خاطر شهید خانعلی برگزار شد و معلمان با صدور قطعنامه ای، دوازده اردیبهشت را روز معلم اعلام کردند. فردای آن روز ، باشگاه مهرگان در بیانیه ای نوشت:
«همکاران گرامی؛ شما در مبارزه خود برای تامین حقوق صنفی خود پیروز شدید. اکنون نوبت کار و کوشش صمیمانه در راه سعادت دانشآموزان فرا رسیده است... درود به روان جاویدان برادر شهید و ناکام ما خانعلی که با خون خود افتخار جاودانی برای طبقه معلم و جنبش آزادی برای ملت ایران تامین کرد....»
ب: روز دوم:
هیجده سال بعد، در ساعات ده و نیم شب همان روز، تهران دوباره شاهد اتفاقی تلخ بود. آیت اله مطهری تازه از خانه یداله سحابی بیرون آمده بود و در خیابان فخرآباد داشت سوار خودرو می شد. هنوز روی صندلی ننشسته بود که فرد ناشناسی از فاصله چهارمتری، گلوله ای به پشت سرش شلیک کرد. با صدای تیر، همه از خانه ها بیرون آمدند. در خیابان غوغا شد. آیت اله به بیمارستان منتقل شد اما تلاش پزشکان برای نجات ایشان بی نتیجه بود. ساعت 24 نشده بود که آیت الله جان به جان آفرین تسلیم کرد.بلافاصله خبر در شهر پیچید. رادیو ، خبر ترور عضو برجسته شورای انقلاب را مخابره کرد. تهران ملتهب شد. بسیاری اطراف بیمارستان جمع شدند.سیاسیون، دانشگاهیان، حوزویان، فرهنگیان و همه آمده بودند. شخصیت هایی مثل آیت اله طالقانی، دکتر بهشتی، مهندس سحابی، فروهر، مجتهد شبستری و دیگران در جمع دیده می شدند. کمی بعد شخص ناشناسی در تماس با دفتر روزنامه کیهان گفت:
« در جهت مبارزه با آخوندیسم، ما اعضای گروه فرقان، آیت اله مطهری ( رئیس شورای انقلاب را ترور کردیم و ...»
فردای آن روز، فرزند آیت الله، در مصاحبه ای گفت:« به احتمال قوی، گروه فرقان، مذهبی نیست. ممکن است عوامل ضد انقلاب باشند که زیر پوشش مذهب در آمده اند.» دو روز بعد، پیکر آیت الله با شکوه خاصی و با حضور مهندس بازرگان و اعضای هیئت دولت، و خیل عظیمی از دانشگاهیان و حوزویان در دانشگاه تهران تشییع و بعد راهی قم گردید و در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
پ: حرف آخر:
در حالی که همچنان در دنیا ، مقام معلم در پنج اکتبر ( سیزدهم ماه مهر ) گرامی داشته می شود، در میهن ما، مقام معلم در دو دوره و دریک روز و آن اواخر سال تحصیلی گرامی داشته شده است . احتمالا آقای شیرزاد عبدالهی، اولین معلم اهل قلمی بود که سالها بعد، ماجرای این دو روز را برای همگان تشریح کرد. روزهایی که اولی عمدتا صنفی بود اما دومی سیاسی شد و خیلی زود سایه بر سر روز اول انداخت. آیت الله مطهری، شب روز یازدهم به شهادت رسید اما به واسطه همزمانی اش با روز کارگر، شورای انقلاب فردای آن روز را روز معلم اعلام کرد که درست مقارن با روز شهادت شهید خانعلی بود. روز اول نه مورد تائید حاکمیت واقع شد و نه هیچگاه در تقویم رسمی ثبت شد و تنها تا دو سال بعد در سراسر کشور و به طور خودجوش توسط فرهنگیان گرامی داشته شد ولی به واسطه بروز فضای سیاسی ناشی از پانزده خرداد، بایکوت و به طوری کلی فراموش شد.
در ابتدای پیروزی انقلاب هم بسیاری فرهنگیان کوشیدند این روز را احیا کنند و حتی روزنامه اطلاعات دو روز قبل از شهادت آیت اله مطهری، در یادداشتی به اهمیت این روز پرداخت تا این که با شهادت آیت الله وضعیت عوض شد. البته، رسمیت یافتن روز معلم با یاد و نام آیت الله هم دور از انتظار نبود. سال 58 اوج هیجانات انقلابی بود که از قضا مهم ترین شخصیت فرهنگی انقلاب و مورد علاقه رهبر انقلاب اسلامی در آن ترور شده بود. اگرچه آیت الله، به مفهوم سازمانی و اداری، آموزشی و پرورشی نبود و اگرچه بیشتر، بزرگانی مثل دکتر شریعتی، دکتر بهشتی و دکتر باهنر به عنوان معلم در آموزش و پرورش شناخته می شدند، اما از آنجایی که این اتفاق، اولین ترور یک چهره فرهنگی بعد از پیروزی انقلاب به شمار می رفت که درست در زمان مربوط به روز نخست معلمان پیش آمده بود، به نام روز معلم تعیین شد که البته در آن ایام مورد استقبال فرهنگیان هم واقع گشت.آیت الله ،رسما معلم نبود اما هم استاد دانشگاه بود و هم الگوی فکری بسیاری از معلمان انقلابی بود و کتاب ها و نوارهای او در بین همگان دست به دست می شد و لذا شهادت ایشان می توانست مناسبتی شایسته باشد برای تقبیح خشونت و تعصب زیر پوشش مذهب که از آن به « جهل مقدس» یاد می شود.
باری، دوازده اردیبهشت هرسال یادآور پاسخ اندیشه با گلوله است. چه سال 1340 از لوله تفنگ یک نظامی یا سال 1358 از لوله تفنگ یک مذهبی شلیک شود. چه بر سر یک معلم یا بر سر یک روحانی. اصلا روزها زیاد مهم نیستند، مهم ، روز آفرینان و حماسه سازان آن روز هستند که تا همیشه نعششان چونان چراغی ، فرا روی راه معلمان آگاه و هوشیار قرار خواهد گرفت تا هم خود تا صبح رهایی بیدار بمانند و هم نسل آینده را بیدار نگاه دارند و ... نقطه، سرخط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تاریخچه ((روز نحس معلم))
هرشغلی در این مملکت یا تولد بزرگی پاسداشت می شود الامعلمان که بامرگ وعزا عجین شده وروز معلم نام نهاده اندهزاران افسوس
برایم یک ریال هم نریخته بودند اینم از روز معلم ما
برایم یک ریال هم نریخته بودند اینم از روز معلم ما
دانشگاه آزاد ثروتمند بخیل چهره واقعی خود را نشان می دهد، آنها به معلمشان می گویند موبایل بخرد ولی حاضر نیستند قسمتی از ثروتشان را برای امانت دادن موبایل هزینه کنند و دولت بخیلتر بدتر که آزمون کرونا نشان داد هنگامی که خزانه در دستان پر توقعان و بخیلان است ربوده شدنش بهتر نیست؟
بخشنامه جدید آموزش و پرورش
معلمان موظفند نفری یک کوزه تهیه کنند تا کلمه رتبه بندی را بر سر آن گذاشته و آبش را نوش جان کنند. البته بعد از کسر مالیات و بیمه و ...