این یک قاعده زندگی است که هرجا سخن از کارهای محیرالعقول و غیرعادی درمیان است، یک جای کار می لنگد و قرار است زیر پوشش قهرمانی تک چهره ها، ناتوانی ها و اشکالات سازماندهی و مدیریت و کمبود امکانات را بپوشانند.
به این خبر دقت کنید: "با اینکه خبر مرگ ناگهانی نوجوانش را به او دادند خانم معلم هرمزگانی حاضر نشد کلاس مجازی خود را ترک کند. او با چشمهایی اشک بار اما با صلابت و استوار آن روز کلاس و تدریس مجازی خود را به پایان رساند و بعد از تدریس خود بود که عازم سوگواری و خاکسپاری جوانش شد."
نمونه دیگر، عکس خانم معلمی است که روی تخت بیمارستان مشغول تدریس مجازی است و وزیر آموزش و پرورش تصادفی! باخبر می شود و تلفنی با او گفت و گو می کند. کاری به درست و غلط این خبرها ندارم . وجه اغراق آمیز و باورناپذیر و تبلیغاتی انتشار این اخبار مورد نظرم است.
توئیت های آقای وزیر هم تبلیغاتی است. از همان اول وزیر توئیت کرده که : "90 درصد مدارس اپلیکشن شاد را نصب کرده اند و فقط 10 درصد مدارس مشکل دارند که آنها هم اینترنت و ابزار کار برایشان فراهم می شود." حرف مرد هم یکی است! این تبلیغات که گاهی با چاشنی زور و تهدید هم همراه است معمولا با واکنش منفی اکثر معلمان مواجه می شود.
واقعیت این است که گذار از آموزش حضوری به آموزش آنلاین کاری دشوار و پیچیده است و با اشکالات متعددی همراه است. این اشکالات با تبلیغات حماسی و یا دادن آمار ساختگی و رئیس پسند و اجبار و زورگویی حل نمی شود. فقط باعث می شود مشکلات دیده نشوند و راندمان کار پایین بیاید.
وظیفه وزارتخانه سازماندهی و فراهم آوردن امکانات و لوازم آموزش آنلاین است. شما حتی اگر یک کارگر ساده را برای کار ساختمانی استخدام کنی باید بیل و کلنگ و فرغون و... در اختیارش بگذاری ، چون بدون ابزار و امکانات کار پیش نمی رود. نمی توان معلم و خانواده دانش آموز را مکلف به فراهم آوردن امکانات تحصیل کرد.
من در مورد قابلیت این اپلیکیشن ، به دلیل ضعف اطلاعات فنی نظری ندارم. حتی اگر فرض کنیم اپلیکیشن کارآیی داشته باشد، نمی توان از گوشی پدر و مادر و خاله برای آموزش دانش آموزان استفاده کرد. گوشی تلفن همراه یک وسیله شخصی است و اجبار معلم و مدیر و جانواده به نصب اپلیکیشن شاد روی ابزار شخصی از نظر حقوقی و تربیتی ایراد دارد. تکلیف خانواده هایی که گوشی پیشرفته ندارند چه می شود؟
لااقل وزیر به وجه تربیتی قضیه توجه کند. دانش آموز باید از تبلت آموزشی اختصاصی استفاده کند. این تبلت را باید وزارتخانه در اختیار همه معلمان و دانش آموزان بگذارد . درست مثل تامین فضای آموزشی و میز و صندلی و تخته سیاه و.... مدیریت این کار باید در دست افرادی با حوصله و دارای اطلاعات فنی باشد که با صبر و حوصله انتقادها را بشنوند و با استفاده از دانش فنی و تجارب معلمان و مدیران قدم به قدم پیش بروند. با این وضعیتی که وزارتخانه در پیش گرفته ، آموزش آنلاین تبدیل به یک نمایش کمدی می شود .
قابل پیش بینی است که آمارهای ساختگی از مدرسه به منطقه از منطقه به ادارات کل و از ادارات کل به ستاد روانه می شود. وزیر هم در تلویزیون و در هیات دولت سینه اش را جلو می دهد از موفقیت بالای 90 درصد طرح حرف می زند.
نتیجه نهایی هم این می شود که احتمالا آموزش آنلاین در ده درصد مدارس با موفقیت پیش می رود و در 90 درصد مدارس یا اصلا اجرا نمی شود یا به صورت فرمالیته انجام می شود.
برای اینکه خدشه ای به آمارهای رسمی وارد نشود ، همه دانش آموزان به جز کلاس دوازدهمی های متوسطه نظری، شاد و خندان به کلاس بالاتر می روند و آموزش آنلاین هم در فرهنگ مدرسه ، معنایی معادل ولشدگی و رفتن به کلاس بالاتر بدون زحمت ، پیدا می کند.
گروه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش
نظرات بینندگان
در اوّلین جمله و جمله ای که به رنگ قرمز نوشته شده، « خانواده » جانواده تایپ شده!
لطفاً اصلاح نمایید.
درود
ضمن سپاس از شما ، اصلاح گردید .
پایدار باشید .
لطفاً در جمله ی طولانی به رنگ قرمز هم اصلاح گردد.
جناب صادقی! مطمئنید نقطه ها و تشدیدها و دندانه ها درسته؟ یکم دقت کن داداش. انقدر گفتید منم به شک افتادم چندبار متن رو چک کردم.
ناشناس محترم!
لطفاً با شناسنامه نظر بده تا با شناسنامه پاسخ بگیری.
مدرسه هوشمند می توانست آموزش مجازی واقعی وامن را محقق کند
برای خود، خودش، آنها، اینها اما چرا غیرتکلیفی که طاقتش را نداری؟
مدیر مدرسه هم به من زنگ زد و گفت عصر ارتباطاته؟ گفتم ایمیل بلدی؟ خودت برو و ارتباطات یاد بگیر یا برایم گوشی بخر در خدمتم.
باید باید باید گوشی تهیه کنی ؟؟؟؟؟ اوووه بلکه باید گوشی تهیه کنند حالا چرا گوشی؟ برای مدرسه کامپیوتر تهیه کنی بهتر نیست؟
تازه اگر هم معلم امکانات مالی میداشت وظیفه نمیداشت
بنده برای اطمبنان خودم در یک ساعت ویک زمان مشخص یک فایل ( هفت مگی) را همزمان( ساعت ده ونیم ) در شاد و واتساپ ارسال کردم در شادبعد از بیست وشش دقیقه ارسال شد و ودر واتساپ هشت ثانیه
احمد شاملو در باغ آینه:
« ... احساس میکنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای
چندین هزار چشمهی خورشید
در دلم
میجوشد از یقین؛
احساس میکنم
در هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
میروید از زمین.
...
احساس میکنم
در چشمِ من
به آبشرِ اشکِ سُرخگون
خورشیدِ بیغروبِ سرودی کشد نفس؛
احساس میکنم
در هر رگم
به هر تپشِ قلبِ من
کنون
بیدارباشِ قافلهیی میزند جرس.
... »
آموزش مجازی یعنی نمایان کردن شکاف طبقاتی که درجامعه وجود دارد
بهتر است این معرکه هرچه زودتر جمع شود
تا قبل از کرونا فکر میکردیم وزیر نه میبینه و نه میشنوه. ولی خدا رو شکر شفا پیدا کرده. مساله اینه که نمیدونم چرا فقط فداکاری نسوان رو میبینه و میشنوه؟!!!!
چندتا فرضیه اینجا مطرحه که باید بررسی بشه:
1- قحط الرجاله
2- اصولا رجال فداکار نیستن
3- شفای جهت دار
بنده بیشتر معتقد به مورد سوم هستم. باید ببینیم به کدوم امامزاده دخیل بسته بوده که اینطوری نصفه و نیمه شفا گرفته!
ای بسا « مَحرَم » که با یک نقطه « مُجرِم » می¬شود.
مولوی:
« ...
عمرو را جرمش چه بد کان زید خام
بی گنه او را بزد همچون غلام
گفت این پیمانه ی معنی بود
گندمی بستان که پیمانهست رد
... »
ممنون که شما نیز از شاعران وام می گیرید.
همه که مثل جنابعالی اهل فن و کارشناس نیستند تا در مورد موضوعات اصلی نظر بدهند. و غیبت صغرا و کبرایشان هم به خودشان مربوط است نه به دیگران.
شعر شاملوی بزرگ هم در پاسخ به « احساس می کنمِ » جناب مدرّس آزاد است نه شما.
با احترام
بدرود
به عنوان مثال جنابعالی برای همین مرقومه چه نظر کارشناسانه ای داده اید که از دیگران توقّع دارید چنان کنند و چنان باشند و چنان گویند و کجا روند و چگونه بنویسند و برای که بنویسند و کِی بنویسند و کجا بنویسند و ...؟
لطفاً قبل از گفتن یا نوشتن، قدری فکر کنید و بیندیشید و هر چه به فکرتان رسید بلافاصله بر زبان نیاورید یا با دستانتان ننگارید.
به قول افلاطون:
« فاصله ی زبانم با دستانم کم است امّا نمی دانم آنچه را که زبانم می گوید، دستانم خلاف آن را انجام می دهند. »
پیروز و سربلند باشید.
جهت یادآوری:
ای بسا محرم که با یک نقطه مجرم می شود.
جنابعالی کلمه ی « نفیاً » را در نظرتان « نقیا » مرقوم نموده اید که کلّاً معنی اش عوض می شود.
متذکّر شدن چنین نکاتی نه ظاهربینی است و نه توهین به دیگری. بلکه تذکّری ست بجا.
انتظار بیجا داشتن از دیگران خوب نیست. پذیرش بی قید و شرط دیگران یک اصل انسانی ست که اینجانب کاملاً به آن پایبندم.
بعضی وقت ها بهتر است جمله ای صحیح و با معنی از دیگران به عاریت گرفته شود ولی دل بخواهی و چاله میدانی سخن رانده نشود. مانند: « جا خالی دادن! »
فرهنگ گفت و گو، با ادبیّات چاله میدانی نهادینه نمی شود.
فردوسی طوسی:
« سخن را بباید شنیدن نخست
چو دانا شوی پاسخ آری درست. »
بدرود
زنده یاد جبار باغچه بان:
« من مانند یک علف صحرایی
به وسیله ی باد و باران
و تابش نور آفتابِ آسمانِ ایران، سبز شده ام
و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار دارم.
قدرت من، فکر من، ایمان من، همه ایرانی ست. »
روحش شاد.