امیل دورکیم، یکی از دلایل بحرانی و آنومیک شدن جامعه را سرعت ناگهانی تغییرات اجتماعی میدانست. پیامدهای ناشی از شیوع کرونا از لحاظ سرعت تغییرات اجتماعی در تاریخ وقایع آدمی بینظیر مینمایاند، پدیدهای که سراسر جهان را در نوردیده و ملتها و دولتها را درگیر خود ساخته است.
بر این اساس سرعت در مواجهه با کرونا عنصر کلیدی محسوب میشود، سرعتی که ناشی از تکرار و تمرین و پیش آمادگی خرده نظامها باشد. آنچه که ما در ایران مشاهده میکنیم نمایشی از سرعت است که بر اساس تعریف آن را تکانشگری مینامند؛ طبق تعریف فرهنگ کمبریج تکانشگری نشان دادن رفتاری است که در آن فرد به طور ناگهانی و بدون برنامهریزی و در نظر گرفتن تأثیراتی که ممکن است آن رفتار داشته باشد کارها را انجام دهد. به جای این همه آشفتگی که باعث تشدید بحران و آنومی میشود بهترین گزینه برای این شرایط آموزش مهارتهای زندگی دهگانه است.
دانش آموختگان مدارج تحصیلات تکمیلی از خستگی ناشی از وسواس اساتید محترم و نظام دانشگاهی در بررسی پایاننامهها آگاهی دارند! از ایرادات ویرایشی گرفته تا انتقادات شکلی و محتوایی موجود در پایاننامهها؛ تولیداتی که بُرد اثرگذاری آنها بیشتر از کسب یک مدرک و نهایتاً تقویت رزومهی تولیدکنندگان آن نیست.
تصمیمات پس از قرنطینه_در خانه بمانید!_ نشان دهندهی غیر کاربردی بودن یافتههای علمی و غیر علمی بودن نظام آموزشی ایران بود_گرچه پیشتر نیز بر اهل فن عیان بود.
مارتین هایدگر در مقالهی «پرسش از تکنولوژی» بیان میکند:«اگر تکنولوژی را امری خنثی تلقی کنیم، به بدترین صورت تسلیم آن خواهیم شد...». رفتار تکانشی مسئولین آموزش و پرورش پیشتر پرچم سفید تسلیم در برابر تکنولوژی را به اهتزاز درآورده بود، چه آن هنگام که الکترونیزه کردن مدارس را با نام هوشمندسازی بر جهان نمادین ایرانیان تحمیل نمودند و چه اکنون که بدون در نظر گرفتن نظرات متخصصان حوزهی فضای مجازی در حال تحمیل آن بر معلمان، دانشآموزان و اولیاء هستند.
بهتر است پیش از بازگشایی مدارس!! به تجزیه و تحلیل این نوع اقدامات پرداخت و درصدد یافتن راه حلهای مطلوبتری برای جبران عقب افتادگی دانشآموزان بود.
بر اساس اصل سیاُم قانون اساسی «دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همهی ملت تا پایان دورهی متوسطه فراهم کند و...»
هر چند پیشتر این اصل به صورت چراغ خاموش نا دیده گرفته شده بود اما در شرایط قرنطینهای نمیتوان به راحتی آن را نادیده گرفت!
مدرسه و کلاس درس یک فضای آموزشی_روانی_اجتماعی است و نمیتوان به واسطهی ابزارهای الکترونیکیٕ فارغ از کنش متقابل، آن را بازآفرینی نمود، دانشآموزان ابتدایی نمیتوانند و نباید بدون نظارت والدین از فضای مجازی استفاده کنند، در واقع والدین آنان هستند که میآموزند و میآموزانند!
آموزش و پرورش یک «نوع آرمانی» از دانشآموز را در نظر گرفته است که به فضای مجازی دسترسی دارد، غافل از اینکه در ایران دانشآموزان روستایی و عشایری و حتی شهرنشین فاقد امکاناتی داریم که در نهایت باید به خاطر آنها معلمان بازآموزی انجام دهند!
دانشآموزان فنی (هنرستان و کار و دانش) کمترین بهره را از این شیوهی آموزش میبرند و بعداً باید بازآموزی شوند.
همهی موارد چند سطر پیش مصادیق بیعدالتی آموزشیاند.
تأکید بیش از حد بر حیطهی شناختی باعث مغفول واقع شدن حیطههای عاطفی و روانی_حرکتی میشوند.
به نظر نگارنده به جای این همه آشفتگی که باعث تشدید بحران و آنومی میشود بهترین گزینه برای این شرایط آموزش مهارتهای زندگی دهگانه است.
به نظر میرسد دو پایه بیش از همه نیازمند توجهاند: پایهی اول ابتدایی و پایهی دوازدهم. در مورد پایهی اول میتوان از روشهای جبرانی در حین ورود به پایهی دوم استفاده کرد و برای پایهی دوازدهم ورود به دانشگاه را به ترم زمستان موکول نمود.
برای سایر پایهها میتوان پیش از شروع پایهی جدید آموزش جبرانی در برنامهی آموزشی تعبیه نمود.
شبکه جامعهشناسی علامه
نظرات بینندگان