در کلاس جامعهشناسی شهری با دانشجویان درباره ارتباط مفهوم « احترام» و معماری گفت و گو می کردیم. میگفتم زمانی که توالت در گوشهای از حیاط خانه قرار میگیرد و کسی صدای باد معدۀ کسی را نمیشنود تعریف احترام در بین اعضای خانواده فرق دارد با زمانی که درِ توالت به پذیرایی باز می شود، بهگونهای که اعضای خانواده کوچکترین صدا در فضای دستشویی را میشنوند. گاهی اوقات نوع معماریِ مکان، برداشت جامعه از مفاهیم اجتماعی را دستخوش تغییر میکند. با طرح موضوع احترام انگار دانشجویان از والدینشان دلِ پری داشتند چراکه بیشترشان اعتراف می کردند که از نظر والدینشان؛ آنان جوانانی بیتربیتاند و مدام با جمله «جوان؛ جوانهای قدیم» ؛ از طرف والدینشان تحقیر میشوند.
قرار شد دانشجویان دقیقا موقعیت هایی را توصیف کنند که در آنها توسط والدین « بیتربیت» خطاب شدهاند. پاسخهای آنان بسیار متنوع و از منظر جامعهشناختی قابلتأمل بود. آنچه در ادامه میآید برخی از آن رفتارهاست:
لم دادن روی مبل راحتی یا دراز کردن پا در صورت نشستن روی فرش، امتناع از رفتن به مهمانی یا رفتن به مسافرت با خانواده، انتقاد از والدین بهویژه پدر، پوشیدن لباس خیلی راحت در خانه، اعتراض به میزان پولتوجیبی و در مواردی تقاضای مستقیم پول از والدین، مشاجره با خواهر یا برادر در حضور والدین، صحبت کردن از همسر ایده ال در حضور والدین، ریختن چای برای خود و تعارف نکردن به والدین، با صدای بلند سلام نکردن بهویژه در صبحها، گرم گرفتن با پسر یا دختر فامیل در مهمانی خانوادگی، پی بردن والدین به گفت و گو تلفنی آنها با دوستدختر یا دوستپسرشان، رسیدگی به زیبایی سروصورت در مقابل والدین، صحبت درباره سیاست و بروز اختلافنظر درباره مقامات سیاسی و کوتاه نیامدن فرزند، صحبت درباره دین و پاسخ دادن به نظرات والدین و کوتاه نیامدن فرزند، خاموش کردن کولرگازی توسط فرزندان به خاطر مصرف برق و بیتربیت قلمداد شدن توسط پدر و انجام همین رفتار توسط پدر و عدم توجه او به اعتراض فرزندان، ندادن کنترل تلویزیون به پدر و ...بسیاری از دانشجویان معتقد بودند که پدربزرگهایشان هم والدین خود آنان را بیتربیت میدانستند و مدام آنان را با جمله « جوان هم جوانان قدیم»، تحقیر میکردند. راه گفت و گو درباره ارزشهای اجتماعی که احترام هم یکی از آنهاست نباید مسدود شود.
گویا هر نسل، نسل پس از خود را بیتربیت میداند و تربیت، مانند پیراهنی است که با هر بار شست و شو رنگ آن مدام کمتر و کمتر می شود.
برخی از دانشجویان معتقد بودند که بسیاری از رفتارهایی را که پدر آنان مصداق بیتربیتی میداند خودش بهراحتی انجام میدهد. برای مثال؛ درحالیکه پدر خانواده شلوارک یا زیر پیراهن رکابی میپوشد، پوشیدن همینها توسط فرزندان را بیتربیتی میداند، یا درحالیکه پدر خانواده روی مبل راحتی لم میدهد و پایش را روی میز عسلی می گذارد انجام این رفتار توسط فرزندان را مصداق بیتربیتی میداند! ریختن چای توسط پدر و تعارف نکردن به دیگران، ورود به خانه بدون سلام یا با صدایی بسیار خفه سلام دادن توسط پدر از آن جمله است. پرسش برخی از دانشجویان آن بود که آیا اینها مصداق اقتدار بدون منطق و رانتی نیستند؟ چرا احترام باید همواره یکطرفه باشد؟
هدف این نوشته تضعیف یا ایجاد تزلزل در مفهومی مانند احترام نیست. همه انسانها انتظار دارند که با آنها محترمانه برخورد شود و چنین احترامی تابع سن، جنسیت، درآمد، موقعیت اجتماعی، دین، نژاد، قوم یا قبیله نباشد.
معمولاً در جامعه ایرانی ویژگی احترام، سلسله مراتبی و عمودی بودن است. احترام به بزرگتر واجب، ولی احترام به کوچکتر یک آپشن است!
بزرگترها انتظار دارند که همیشه کوچکترها به آنها احترام بگذارند ولی هیچ تعهد و ضمانتی نسبت به احترام به کوچکترها ندارند. احترام، مانند سایر مفاهیم اجتماعی مفهومی سیال و انعطافپذیر است. باید با ذهن باز با مفهوم احترام مواجه شد. با توجه به این ویژگی، همیشه باید برای تفسیر موقعیتی که غیرمحترمانه تلقی میشود جایی برای تفسیر باقی گذاشت.هر نسل تعریف خودش را از احترام دارد. هماکنون در خصوص احترام نوعی تضادِ بین نسلی دیده میشود.
به نظر میرسد که باید به تعریف هر نسل از مفهوم «احترام» احترام گذاشت.راه گفت و گو درباره ارزشهای اجتماعی که احترام هم یکی از آنهاست نباید مسدود شود. احترام هم مانند سایر مفاهیم، قابل گفت و گو و قابل مذاکره است. بهتر است که درباره اینگونه مفاهیم توافقی نسبی در بین اعضای جامعه وجود داشته باشد.
پس از جنگ جهانی دوم، برخی از محققان از حمایت اجتماعی گسترده از فاشیسم در آلمان دوران هیتلری شگفتزده شدند و به تحقیق در خصوص آن پرداختند. آنان یکی از زمینههای رشد فاشیسم در آلمان را نظام تربیتی خانواده آلمانی و احترام سلسله مراتبی موجود در آن میدانستند.
کانال فردین علیخواه
نظرات بینندگان
هستند. مفهوم احترام و تربیت ناخوشایند
نیز از این مهم ،مستثنی نیستند.
لذا شکاف نسل ها ، انتظاراتی بوجود
می آورد که بی توجهی بدانها ، چنین توقعی را اجتناب ناپذیر می سازد.
دخالت فاکتور مکان در این نوع برداشت، بیشتر از زمان ، بیانگر نگاه و برداشت متفاوت است ، چون با مسایل فرهنگی آن
محیط عجین شده است.
بار الهی!! توفیق تعلّم و تعلیم را نصیبمان گردان!
یا ربّ !! بیتربیتتر از جوان کم تربیت، توهّمی نیست که فرق تربیت و بیتربیتی را نمیداند و چه آسان ارزشها را جابجا میکند!
زمانی می گفتند: « پیش پدر و مادرتان، بچّه تان را بغل نکنید! » و ... چون نشانه ی بی ادبی ست!
افعال ممکن است زمانی بی ادبی یا بی تربیتی فرض شوند ولی شخصیّت هایی چون پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، دایی، عمّه، خاله و ... همیشه محترم بوده و هستند.
ما که توی بغل بزرگ ترهایمان بزرگ شدیم و کارتون پسر شجاع و رابین هود دیدیم، شدیم این؛ بچّه های امروزی که توی کالسکه و ... بزرگ می شوند و کارتون باب اسفنجی و باربی می بینند، ببینیم چه می شوند.