یکصد سالگی دانشگاه خوارزمی ، بهانه ای شد تا تأملی در برخی تصمیم گیری های فرهنگی و... داشته باشیم.
این دانشگاه قدیمی، با هدف تأمین منابع انسانی آموزش و پرورش یکصد سال پیش تأسیس شد.
بعد از این دانشگاه؛ دانشگاه تربیت دبیر و کم کم تربیت معلم و دانشسراها شکل گرفت.
امروز که این یادداشت را می خوانید نه این دانشگاه قدیمی در چرخه خدمات آموزش و پرورش است، و نه آثاری از دانشسراها و تربیت معلم وجود دارد.
بهتر باشد بگوئیم مدارس آموزش و پرورش ، نفس های آخر خود را در استفاده از معدود بازماندگان این مراکز می کشد!
در یک مقایسه اجمالی ، تفاوت زیادی بین وسعت و کیفیت خدمات دهی این مراکز منحل شده با دانشگاه فرهنگیان فعلی وجود دارد.
دانشگاه فرهنگيان نزدیک ده سال است که باشبیه سازی ،قرار است امید و آرزوهای نظام تعلیم و تربیت را برآورده و نیاز منابع آموزشی ،تربیتی و... این وزارتخانه بزرگ را تأمین نماید.
اما این دانشگاه در این ده ساله اخیر نه تنها نتوانست به حداقل نیازها پاسخ دهد ،بلکه موجب شد سیستم آموزشی به ناچار دست به تبدیل وضعیت انبوه نیروهای خدماتی ،شرکتی و...بزند و از ایشان در جایگاه آموزگار ومعلم و دبیر استفاده نماید!
دور از واقعيت نباشد اگر بگوییم ثمرات این اتفاق، یکی از تلخ ترین تجربه هاى مدیریت آموزش و پرورش است ! که بازتاب تربیتی منفی آن بعدها ذائقه جامعه و خانواده هارا تلخ خواهد کرد!
اینک این سؤال به ذهن می آید که چرا دانشگاه بزرگ و ریشه دار خوارزمی که با همین هدف و مأموریت تأسیس شده بود ،از چرخه خدمات خارج گردید؟ و نیز باچه عقل و تدبیری مراکز تربیت معلم و دانشسراها منحل و در قالب اسمی عاری از بار معنوی و تربیتی جایگزین شد؟
واقعا این تغییر عنوان ،تمام مشکلات آموزش و پرورش بود؟ و یا اسم و عنوان های گذشته به لحاظ شأن و تناسب ساختاری با آموزش و پرورش فعلی ناسازگار وخلاف جریان جاری می نمود! و یا با کلاس و سایز مدیران آرمانگرا نسبتی نداشت!؟
و یا قرار بود وزرای تازه نفس ،به خصوص کسانی که از لابی وخوددانی افسون شده ای برخوردار بودند ؛ اقدامی برای دست ورزی و یادگاری داشته باشند؟
اصولا دانشگاه فرهنگیان از چه امتیاز و برند خاصی برخوردار شد که مراکز و دانشگاه های پیشین از آن بی بهره بودند؟
این تغییر ساختارها آیا با هدف بازنگری در مأموریت بود و یا ایجاد تغییر در نگاه !؟
هر چه باشد این دانشگاه نتوانسته جای مراکز تربیت معلم گذشته را پُر کند و به لحاظ بار تربیتی از قابلیت های لازم در چرخه آموزشی و تربیتی برخوردار شود.
به دیگر سخن ، تفاوت معنی داری بین دانشگاه فرهنگیان با سایر دانشگاه ها جز در برخی مواد درسی و عنوان! احساس نمی شود.
این تصمیم های هیجانی که در مدیریت های ما مرسوم است ،به دلیل خود شیفتگی ها ،تک روی ها و استغنای از مشورت ، موجب شده است که امروز آموزش و پرورش از بحران منابع انسانی کارآمد رنج ببرد.
تصور کنید اگر دانشگاه خوارزمی و دهها مرکز تربیت معلم و صدها دانشسرا در بدنه این نهاد بزرگ همچنان فعال بود ؛ کم گشایشی داشتیم؟
و نیز اگر زمینه برای تعهد دبیری بهترینِ برترین دانشگاه های دولتی و خاص فراهم بود، آیا دانش آموزان معصوم، تحویل نیروهای خدماتی ، شرکتی و خرید خدمت و...می شدند ؟
و آیا سرنوشت نظام تربیتی و آموزشی ما این بود که هست؟ و آموزش و پرورش گرفتار سخت ترین تجربه نیروی آموزشی مى شد تا افزون بر آسیب های پنهان تربیتی ؛ نُرم کلاس ها 40 تا50 نفره شود؟
امروزه این دانشگاه ،به رغم ادعاهایی که می شود، از حداقل های ارتباطی با کف کلاس و مدرسه برخوردار نیست.
کاش دست اندر کاران این دانشگاه، از نظام آموزشی پرستاری و پزشكى و نوع و نحوه ارتباط ایشان با بیمارستان ها ،الگو برداری کرده و شبیه سازی می کردند.
اگر دانشجو معلم مثل دانشجوى پرستارى و پزشکى ،نصف واحدهای خود را عملی و در کف کلاس و مدرسه می گذراند؛ بسیاری از آزمون و خطاها برطرف ،و بخشی از چالشهایی که حاصل ناشی گری و تسلط برکلاس و کتاب بود مرتفع می شد.
سخن آخر اینکه ؛باید زمانی هم برای این مدیران ارشد پیشینی که این تغییرات غلط وسلیقه ای را ایجاد کردند ،گذاشت تا از مبنای علمی و مدیریتی تصمیم خود دفاع کنند .
سالهاست که مدیریت در آموزش و پرورش از نوع کارت سوختی شده است که نه آوردنش و نه حذفش و نه بازگرداندنش مبنایى جز هیجان و احساس ندارد.
ما بدبختانه صدها رقم از این تصمیمات سلیقه ای بیگانه با خردورزی داریم که مدیران وقت؛ به دلیل استیلا، خودشیفتگی و تقدس کاذب مدیریتی، دریغ از وجود یا توجه به هیچ انتقادی دست به تغییر ساختار زدند. و آخرالأمر و پس از خرابه سازی به اوضاع خود ساخته خود نیز متأسف شدند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
منتشر
مگر اساتید دانشگاه چگونه استخدام می شوند؟ تربیت معلم و دانشسرا برای دورانی بود که فارغ التحصیلان دانشگاه آنقدر مجال کار داشتند که سمت معلمی نمی آمدند. در شرایط فعلی و با این همه دکتر و مهندس و کارشناس ارشد بیکار ، صرف هزینه برای تربیت معلم ، کار عبثی است و فقط دانشگاه فرهنگیان وظیفه دارد دوره های بدو خدمت و ضمن خدمت برای افرادی که در آزمون جذب می شوند برگزار نماید.
منتقدان يا مانع از مديريت كوتوله هاي ميشوند ويا خوشبينانه اين ادم هارا به رشد ناهوشيارانه مي رسانند