مشاركت كاركنان و گروه های هدف در برنامه هاي هر سازمان ، نقش به سزايي در مديريت آگاهانه و واقع بينانه آن سازمان داشته و مراقبت بر نحوه ي انجام امور توسط خود كارمندان (به ویژه کارکنان نخبه و صاحب نظری كه بيش ترين صلاحيت را در اين خصوص دارند ) كمك شاياني به شناسايي نقاط قوت و ضعف آن سازمان خواهدنمود، البته خود موضوع اعتقاد و باور به مشارکت کارکنان در برنامه های سازمان و دغدغه مدیریت آگاهانه و واقع بینانه داشتن؛ نقطه قوت و عدم به کاربستن و عملیاتی نمودن همین موضوع نقطه ضعف مدیریت یک سازمان است.
معمولاً مدیران ستادی آموزش و پرورش در گفتار و حرف؛ مشارکت و همفکری معلمان، تشکل های معلمان ،کارکنان ستادی و اولیاء و دانش آموزان را فرصت قلمداد نموده و ترغیب به مشارکت و ارائه نقطه نظرات می نمایند، اما در عمل مشارکت به معنای واقعی کلمه جایی در بخش ستادی و تصمیم سازی و تصمیم گیری آموزش و پرورش ندارد...و علی رغم نهادینه شدن رویکرد تابع گزینی به جای نخبه گزینی در جایگاه های حساس تصمیم سازی و مدیریت ستادی، فرصت و امکانی هم جهت مشارکت در همفکری و همیاری از سوی سایر ذینفعان در بهبود وضعیت سازمان در آموزش و پرورش وجود ندارد...
و حتی فرصت های اندکی هم که برای ارائه نظر و انتقاد در بخش های ستادی از طریق صندوق ارائه نظرات و پیشنهادات تعریف شده، در عمل کارایی لازم را ندارد چرا که فضای غالب سیستم ستادی آموزش و پرورش همچنان مخالف نقد است؛ صندوق های ارتباط با مدیران و مسوولین اعم از وزیر، مدیرکل، مسوولین حراست/ بازرسی/ تخلفات اداری و...در بخش های ستادی عمدتاً در نقاطی نصب شده است که یا در معرض دیدگان همگان قرار دارد و یا در مقابل دوربین های مدار بسته متعدد قرار دارد و را ههای ارتباطی با وزیر و مدیرکل و حراست و بازرسی و تخلفات و سایر بخش ها در فضای مجازی یا وجود ندارد و یا نیاز به ارائه و ثبت مشخصات و هویت افراد است که به دلیل فقدان امنیت بعد از بیان حس ناامنی را القاء می کند و معدود دریچه هایی هم که در فضای مجازی جهت ارتباط با مدیران کلان طراحی شده و حتی خروجی همین صندوق ها هم ،اساساً سالی یکبار هم مورد بررسی و مطالعه قرار نمی گیرد و مشکل دیگر آنکه علی رغم وجود بخش های متعدد جهت نظارت و بازرسی امور و پاسخگویی به شکایات و صیانت از حقوق شهروندی و حراست از ارزش ها و مقابله با تخلفات اداری، در عمل آنچه ملاک و معیار قرار می گیرد اراده ی متولیان و مدیران جهت بررسی و احقاق حق و یا اساساً مسکوت گذاشتن و پیگیری نکردن یک موضوع است، و در این وضعیت که حتی شکایات منطقی و درخواست احقاق حق کارکنان یک سازمان ترتیب اثر داده نمی شود!! کارکنان نخبه و صاحب نظر بخش های ستادی و یا همکاران صف و یا دانش آموزان و اولیاء ایشان چگونه می توانند به موثر بودن مشارکت خود در ارائه نقطه نظرات و یا نقد و بررسی وضعیت موجود سازمان امیدوار باشند؟!
از آنجایی که تخریب و تخطئه و پرونده سازی برای اشخاص در جامعه ی ما قائم به مستندات و دلایل محکمه پسند نیست و با ارسال یک گزارش مغرضانه کاذب هم می توان برای هرکسی پرونده سازی نمود و هر اتهامی را بدون سند و مدرک متوجه دیگری نمود،افراد ناپرهیزکار به راحتی متوانند با آبرو حیثیت افراد بازی کنند یا مسیر موفقیت های اجتماعی وی را تحت الشعاع قرار دهند...!و از این روست که در این فضا قاعدتاً هرکسی که حرکت کند،سنگ بیشتری می خورد و یا در مرداب بیشتر فرو می رود و فضا جهت رشد افراد ساکن و ایستا بیشتر فراهم می شود...چون حرکتی نمی کنند که سنگی بخورند و یا در مرداب فرو بروند...
رصد های دائمی فضای مجازی و حتی کامنت های مطالب مندرج در فضای مجازی از سوی (برخی از افراد تنگ نظر) به منظور پرونده سازی برای همکارانی که کوچکترین نقدی نسبت به رویکردهای سازمان محل فعالیت خود دارند از جمله مواردی است که متاسفانه خسارت های زیادی را به همکاران منتقد و صاحب نظری که نقد آنها صرفاً عملکرد مدیران و رویکردهای مدیران سیستم آموزش و پرورش است ایجاد نموده است، و عداوت و کینه ای را نسبت به ایشان ایجاد نموده است که منجر به ایجاد خسران در مسیر ارتقای شغلی ایشان و یا فعالیت های اجتماعی آنها شده است ؛ به عنوان مثال در یک مورد ،مسوول حراست یکی از استان ها،نامه ی استعلام اطلاعات گزینه ی مد نظر مدیرکل جهت انتصاب به عنوان مشاور اجرایی را به دلیل بغض و کینه ای که نسبت به آن همکار صاحب قلم و منتقد برخی رویکردهای مدیران همسو با آن فرد مسوول حراست داشته است،اساساً به مراجع مربوطه ارسال ننموده و متاسفانه به حیثیت و حق ارتقای شغلی همکار صاحب قلم و منتقد لطمه وارد نموده است و علی رغم مشخص شدن موضوع، پس از شکایت همکار آسیب دیده،نه تنها با فرد خطاکار برخوردی انجام نشده، بلکه هیچ احقاق حقی هم تاکنون انجام نشده است و هیچ موقعیت مدنظر دیگر به همکار مذکور اعاده نشده علی رغم شفاف سازی انجام شده!
با اینگونه رویکردها در سیستم آموزش و پرورش،نه تنها باید از مشارکت فکری نخبگان و صاحب نظران صرف نظر کرد،بلکه وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر که از تکالیف دینی موکد است را هم باید مورد احتیاط قرار داد تا آمر به معروف و ناهی از منکر آماج صدمات برخی افراد ناپرهیزکاری که به دلیل قرار گرفتن در یک بخشی همانند حراست،گزینش، تخلفات اداری امکان صدمه زدن و پرونده سازی برای منتقدین خود دارند،قرار نگیرد، به ویژه آنکه پرونده سازی ها عمدتاً بر اساس گزارش های مغرضانه که قابل اثبات نیست،تولید می شود و نه بر اساس مستندات محکمه پسند و غیرقابل انکار و دفاع!! با این وضعیت و فقدان جایگاه حقوق شهروندی در سیستم ستادی آموزش و پرورش و شعار زدگی مدیران کلان این نهاد!! آنچه درسیستم ستادی آموزش و پرورش به جایی نرسد،فریاد است...و اگر مقصود از مشارکت صرفاً مشارکت در اجرای منویات مدیران بالادستی و جلب مشارکت های مادی و سخت افزاری است که به نظر این دستار کهنه و ژنده ی اینگونه مشارکت نمودن را هم به سیاق داستان جالب عطار در مثنوی مصیبت نامه باید به عمید نیشابور یا همان تصمیم سازان و تصمیم گیران محدود سیستم آموزش و پرورش ارزانی داشت و با این وضعیت نمی شود انتظار مشارکت از ذینفعان سیستم آموزش و پرورش داشت... یکی از دلایل رکود حاکم بر وضعیت انجمن های اولیاء و مربیان عدم بهره بردای از ظرفیت مدیران آشنا به الفبای مشارکت و ظرفیت های مردمی است و ترجیح مدیران آموزش و پرورش به جای نخبه گزینی و به کارگیری مدیران متخصص در این عرصه و فعال نمودن ظرفیت مردمی انجمن اولیاء و مربیان ،به کارگیری افراد پیگیر جمع آوری اعانات بوده است .
به نظر می رسد که مقصود مدیران آموزش و پرورش از مشارکت همان مشایعت و پیروی نمودن باشد از آنچه آنها مدنظر دارند جهت اجرا و لاغیر...
مانع دیگری که به صورت مشخص مانع از مشارکت کارکنان در بخش های ستادی می شود این است که همچنان در بسیاری از امور مهم و در بسیاری از تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها کار دست کاردان نیست؛ و ملاک و معیار شایسته ای جهت ارجح دانستن افراد جهت محول نمودن سکان تصمیم گیری و راهبری در مناطق و معاونت ها و ادارات داخلی سازمان وجود ندارد؛ مدیریت منابع انسانی نقش به سزایی در تحقق اقتصاد مقاومتی دارد و این تفکر نقطه قوت است اما عدم عملیاتی نمودن همین موضوع در حوزه ی اجراء و ارجح دانستن مصالح و سلایق و روابط و آشنایی ها و دلجویی ها و بده بستان ها بر شایستگی ها و نخبگی ها و رزومه ها و تجربیات مرتبط در عرصه های مدیریتی ادارات و مناطق خود نقطه ی ضعف است و نادیده گرفتن توانمندی ها و تجربیات و سوابق همکاران در عرصه های مدیریتی و عرصه های فرهنگی اجتماعی و عدم بهره برداری از این ظرفیت ها در جای خود،مانع دیگری است که منجر به بی تفاوتی و دلسردی کارکنان شایسته می شود و آنها از مشارکت در بهبود وضعیت سازمان دور می کند.
به عنوان مثال یکی از دلایل رکود حاکم بر وضعیت انجمن های اولیاء و مربیان عدم بهره بردای از ظرفیت مدیران آشنا به الفبای مشارکت و ظرفیت های مردمی است و ترجیح مدیران آموزش و پرورش به جای نخبه گزینی و به کارگیری مدیران متخصص در این عرصه و فعال نمودن ظرفیت مردمی انجمن اولیاء و مربیان ،به کارگیری افراد پیگیر جمع آوری اعانات بوده است و قاعدتاً مشارکت اولیاء در آموزش و پرورش به مشارکت مالی و سخت افزاری محدود شده است و یا ظرفیت های مشورتی در اختیار مدیران کل آموزش و پرورش به جای تخصیص به افراد خوشفکر و دارای توانمندی مشورتی به دلیل عدم باور به موضوع مشورت به جایگاهی جهت دلجویی از بازماندگان پست های معاونت و ریاست مناطق و ادارات مبدل شده است، در حالی که مشاور جوان یک مدیرکل با شناسایی نیروهای جوان و خوشفکر به عنوان سرمایه های انسانی در هر منطقه و ایجاد بستر و زمینه ی مشارکت فکری ایشان در امور و بویژه در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها می تواند گامی مهم در راستای ایجاد تحول در آموزش و پرورش یک استان ایجاد کند و سربازان صف مقدم سنگر اجرای سند تحول بنیادین را تربیت کند...
مخلص کلام اینکه مشارکت در کلام محقق نمی شود و اراده ای برای تحقق میخواهد و اقدام و عمل و مدیران شجاع و مدبری که مشارکت را نه در حرف بلکه در کلام محقق کنند ...اما به قول مولانا:"
آنکه یافت می نشود،آنم آرزوست..."در غیر این صورت انتظار مشارکت و همفکری در بهبود وضعیت آموزش و پرورش در شرایط کنونی...از نخبگان و صاحب نظران و کارکنان شایسته ی به حاشیه رانده شده،شاید انتظاری واقع بینانه نباشد و به قول حافظ شیرازی:
"کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد/صد نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد....".
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان