سید امیر موسوی در رشته توییتی از دلایل استعفای خود از کار در مجلات رشد آموزش و پرورش نوشته است . وقتی که این رشته توییت را خواندم باور نمی کردم که سیر نهاد آموزش و پرورش در ایران به چنین مرز هراس انگیزی نزول کرده باشد ! به طوری که از فرط ناباوری در انتظار تکذیب آن از سوی آقای موسوی یا مسئولی بودم ! ولی گویی این رنج نامه صحت داشته و همه در برابر آن سکوت اختیار کردند ! ( گرچه امیدوارم جماعتی برای فرافکنی در یک فرار به جلو اقدام به پاک کردن صورت مسئله نکنند ) .
سید امیر موسوی در توضیح شرایط پیش آمده برای خود می نویسد :
" دی ماه پارسال وزیر آموزش و پرورش وقت ( محمد بطحایی ) حاج آقا ذوعلم را به ریاست سازمان پژوهش منصوب کرد و ایشان هم اوایل امسال دکتر مسعود فیاضی را مدیرمسئول مجلات رشد کرد ... پس از این انتصابات سیاست های متحجرانه ای بر بخش وسیعی از آموزش و پرورش ( دفتر تالیف و مجلات رشد و ...) حاکم شد ...بدفهمی های مذهبی و ارزشی باعث اتلاف وقت عوامل تولید و حذف بعضی مطالب مفید از مجلات می شد... مثلا این که از کجا معلوم در این نقاشی ، دستی که دست این خانم را گرفته با او محرم است ؟!
کم کم کلمه ی" موسیقی" تبدیل به یک کلمه ی ممنوعه شد ! رمان ها همه رد می شدند . این عاشقانه است ! این تخیلی است ! این جنگ را منفی نشان داده ! .
در شعر مشکل داشتیم ، در طنز ، در مناسبت های ملی ، در تقریبا همه چیز ! تلاش کردم که با این گروه تازه وارد گفت و گو کنم ...
معتقد بودم که نگاه این دوستان هر چند رنگ و بوی دینی دارد ، ولی نتیجه ای جز گسترش ریاکاری و تحجر ندارد....چند ماه سخت و آزاردهنده را سپری کردم .... چند روز پیش مدیرمسئول علنا به من گفت : مرا شخص مناسبی برای رشد جوان نمی داند . به دلیل خط فکری و نگاه تربیتی ام ! دیدم چاره ای باقی نمانده.... به اتاقم برگشتم ، استعفایم را نوشتم ، کوله پشتی را برداشتم و رفتم " .
این روایت سید امیر موسوی است از یک واقعه ! واقعه ای بس هولناک که به گفته ی بزرگی " آنان که می خندند هنوز از هولناکی واقعه خبر ندارند " روایت ناخودآگاه به طرز عجیبی تداعی کننده سیستم های آموزشی بسته ، پلیسی ، ایدئولوژیک و آهنینی است که در کشورهای توتالیتر بلوک شرق و جهان سوم تجربه شد و بعد از چندین دهه بمباران ایدئولوژیکی و ایزوله کردن مردم کشورهای خود و نابودی منابع انسانی با شکست تحقیرآمیزی به پایان رسیدند. نهاد آموزش و پرورش در کنار نهاد خانواده و حکومت باید نهال زیستن توام با صلح و آرامش شهروندان با خود ، با دیگران و با طبیعت را در آنان بارور سازد ؛ باید بتواند آنان را برای حل مسئله و گره های زندگی توانمند سازد و نهال خرد را در آنان بارور کند به طوری که بتواند بدون توسل به خشونت یا یاءس و نا امیدی از آینده بر پاهای خود بایستد و بتواند در ایجاد تغییر و تحول به سوی توسعه میهنش سهم و مشارکت داشته باشد و خود را طردشده از جامعه و پرت شده از لوکوموتیو زمان نداند .
آموزش و پرورش در ایران سالهاست که جولانگاه آزمون و خطای بسته ترین افکار سیاسی ، دینی و معرفتی شده است که معدل فکری آنها به اقلیتی محض در ایران تعلق دارد !
اقلیتی بسیار قدرتمند و پر هیاهو و پرنفوذ که می تواند در هر دولتی ( محافظه کار یا اصلاح طلب یا اعتدال گرا ) باورها و نگاه افراطی ، منحط و خردستیز خود را بر فرهنگ تحمیل کند و بی توجه به هشدار کارشناسان و تجربیات بشری بر امیال خود پافشاری کند و به تبعات این رویه ی خطرناک لحظه ای درنگ نکند !
آمارهای موجود از فرار یا مهاجرت یا اندیشه ی خروج از کشور در نزد نخبگان ، دانش آموختگان ، و صاحبان سرمایه و نا امیدی و احساس بی آیندگی در نسل جوان ؛ سرخوردگی و احساس بی هویتی ناشی از نادیده انگاری توسط تصمیم گیران و پذیرش زیست دوگانه ، ریاکارانه و منافقانه و اخلاق گریزانه جوانان برای دستیابی به فرصت های شغلی یا رانتی دارد !
محمد بطحایی با حمایت رای کثیری از باورمندان به دولت اصلاح و اعتدال به وزارت رسید ولی در دوران وزارت خود کارنامه ای از خود به جای گذاشت که روند تخریب استقلال آموزش و پرورش و انهدام روند علمی آن ابعادی بی سابقه و وحشتناک تر از دوران حاکمیت محافظه کاران حاکم بر قوه مجریه پیدا کرد !
راهبرد فعلی حاکم بر سازمان پژوهش راهبردی نه توسعه گرایانه که تشدید روند انحطاط در این مجموعه است !
از چنین مجموعه ای که به جای نگرش علمی ، تحقیقی ، تجربه شده ، جامعه شناسانه و روان شناسانه ؛ تعصب و یک سونگری و یکسان انگاری آدمیان را وجهه ی همت خود قرار داده است ، خروجی جز دین زدگی ، اخلاق گریزی ، بی هویتی و حتی ایران گریزی و خشم و خشونت نسبت به اطرافیان و دیگر آدمیان نخواهد داشت !
فرهنگ و تمدن ایرانی نمی تواند بدون تکیه بر هویت ملی و تاریخی چندین هزارساله خود ، بدون توجه به تسامح و مدارای اعتقادی و معنوی و دینی خود ، و بدون اعتراف به حق انتخاب شهروندانش دوام و استمرار داشته باشد . تصمیم گیران نهاد آموزش و پرورش چنانچه به تاریخ ، به تجربه و به علم باور ندارند حتی المقدور به اصول و باورهای دینی عامل باشند که می فرماید :" فبشر عبادالذین یستمعون القول و یتبعون احسنه " بشارت ده بر بندگان من که همه سخنان را می شنوند و بهترینش را انتخاب می کنند .
نهاد آموزش و پرورش در کنار نهاد خانواده و حکومت باید نهال زیستن توام با صلح و آرامش شهروندان با خود ، با دیگران و با طبیعت را در آنان بارور سازد ؛ باید بتواند آنان را برای حل مسئله و گره های زندگی توانمند سازد و نهال خرد را در آنان بارور کند به طوری که بتواند بدون توسل به خشونت یا یاءس و نا امیدی از آینده بر پاهای خود بایستد و بتواند در ایجاد تغییر و تحول به سوی توسعه میهنش سهم و مشارکت داشته باشد و خود را طردشده از جامعه و پرت شده از لوکوموتیو زمان نداند .
کارشناسان و دلسوزان فرهنگ کشور پیش از آنکه بیشتر از این دیر شود و سیطره ی قشریت ، ظاهرگرایی ، و نگاه یکسونگرانه و تمامیت خواهانه باعث واگرایی ، تفرقه ، نفرت و هزینه سازی و هدر رفت سرمایه های جبران ناپذیر انسانی و ملی شود ، به اصلاح این روند مخرب ورود کنند و سهم خود را در توسعه و پاسداشت ایران و سرمایه های ملی و معنوی آن ادا کنند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سال دیگه هم ممکنه با خرابی اقتصاد و تحریم لغو بشه و...
سوال اول دکتر: چرا با وجود اینکه شما در نمازجمعه بر علیه مافیای کنکور سخنرانی کردید سالن های آموزش پرورش شما در اینجا در اختیار آنان است و در جلسات تبلیغاتی به دانش آموزان و والدین آنها استرس زیادی وارد می کنند و از هر دانش آموز 10 میلیون تومان می گیرید و ... یا شما دروغ میگویید و یا آموزش پرورش مشهد همسفره مافیا است که در هر صورت ....
گاهي انگ هاي انقلابي وغير انقلابي خود موجب نفاق ميشود