مدارس مان به طرز شگفت آوری کوچک مانده اند! همان مکانهای مهمی که اگر به اندازه کافی مورد توجه قرار میگرفتند، اکنون جامعه ای مترقی تر و متعادل تر و متوازن تری داشتیم.
مدارس با اینکه مشهورترین و پر آوازه ترین مکانها در تمامی کشورها هستند، اما با کمال تأسف در کشور ما بسی مهجور و محقّر مانده اند. بانکها، ادارات، مکانهای تجاری، فروشگاهها، مراکز دلالی، آپارتمانها، ویلاها، مراکز تبلیغاتی و ... بزرگ و بزرگ شده اند و تکثیر یافته اند و قد کشیده اند و فربه شده اند و در این بین، معدود مدرسه موجود، چنان کوچک و نحیف مانده اند که عملا در سایه سنگین بناهای اطراف خود گم گشته اند!
ناگفته نماند که مدارس دولتی که چندین دهه از عمرشان گذشته و در همان قد و قواره و شکل و شمایل قدیم خود جا مانده اند، علیرغم کهنگی و فرسودگی باز هم قابل قبول اند و در عین کهنسالی، بسی شکوهمند و عزیز و با ابهت و محترمند و غنیمتی بزرگ. اما شِقّ آزار دهنده ای از مدارس نوظهور، مدارس غیر دولتی بزک شده ای هستند که تمام کالبد شان در چاردیواری خانه های مسکونی با دویست-سیصد متر زیربنا آن هم نه در یک سطح، که در دو یا سه طبقه گنجانده شده و کلاسهای درسی و دفاتر کار مدیر و معاونان و اتاق استراحت معلمان در اتاقهای خواب و نشیمن و آشپزخانه ها خلاصه شده و محل تنفس و استراحت و جست و خیز دانش آموزان در زنگهای تفریح، در پارکینگ محقّرشان!
و درد این است که خصوصی سازی و مشارکت طلبی نه تنها دردی را دوا نکرده و هیچ تاثیر مثبتی بر کیفیت فضا و محتوای آموزشی نگذاشته بلکه علاوه بر بار مالی سنگینی که بر دوش طبقه متوسط گذاشته، تحقیر شدگی مؤلفه فضا را هم تشدید کرده است!
و اکنون مهرماه دیگری از راه رسیده و بار دیگر بوی بهار تعلیم و تربیت را با خود به ارمغان آورده است.
مهر، از قدیم الایام یاد آور ارزش دانایی و فضیلت علم و ادب و هنگامهٔ تکریم ادبستانها و گلستانهای تعلیم و تربیت بوده است. اما رنگ رخسار بسیاری از مدارس، به نحوی از انحاء تحقیر شدگی و سرخوردگی را به معلمان و دانش آموزان پیشکش می کنند؛ دانش آموزان پس از عبور از مقابل انواع بناهای شیک و مجلل به ساختمانهای محقر و عبوس و فقر زده و غم زدهٔ مدارس رسیده اند و معلمان در حالی در این مکانهای تحقیر شده به استقبال دانش آموزان بر آمده اند که هنوز حق الزحمهٔ سال قبل خود را دریافت نکرده اند.
مدیران این مدارس نیز از بی پولی و بدعهدی های فرادستان خسته شده اند. جای خالی معلم مؤظف در برنامه درسی دردسر بزرگی برای مدیران مدارس دولتی شده است؛ از یک طرف شدت کمبود معلم و ناگزیر بودن مدیران به تأمین نیروی غیر مؤظف از میان معلمان رسمی و از سوی دیگر عدم پرداخت حق التدریس پارسال، آنان را با چالش بزرگی روبه رو کرده است!
آنان برای تأمین معلم مورد نیاز مدارس تحت مسئولیت خود مجبورند از هر همکار دور و نزدیکی خواهش کنند که چند ساعت در هفته با آنها همکاری کنند و با صرف وقت و انرژی فراوان و تنظیم و تصحیح مکرر برنامه درسی، موفق به تأمین معلم مورد نیاز کلاسهای درسی می شوند اما به اذعان خود، زبان شان در برابر چنین همکارانی کوتاه است و با توجه به اینکه آنان هنوز حتی کرایهٔ رفت و آمد و هزینهٔ بنزین خودرو شخصی خود بابت تدریس پارسال را دریافت نکرده اند، خیلی راحت قاعدهٔ بازی را به هم می زنند و از حربهٔ "نمیام" استفاده می کنند و مدیر مدرسه می ماند و چندین کلاس مملو از دانش آموز بدون معلم!انگار فراموش کرده ایم که تربیت جز در محیط امن و آرام و غنی و سرزنده و چالش برانگیز و احترام آمیز میسر نیست.
عدم توجه به کالبد مدرسه و شاکله فیزیکی آن و عدم پرداخت حق الزحمه معلمان و برهم زدن آرامش روانی مدیران و معلمان مدارس، عین تحقیر مدرسه و معلم و دانش آموز است و تربیت در فضای تحقیر شده امکان پذیر نیست!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.