مدت هاست که زبان (او) به عنوان یک زبان برنامه نویسی قدرتمند ، در خانه ها ، مدارس ، دانشگاه ها ، صنایع ، تجارت و هر کجا که فکرش را بکنید مورد بهره برداری قرار می گیرد. وجود منابع ارتباطی با زبان غنی ( او) ، کمک شایانی به پیشرفت علم رابطه گری در تمام مراکز اجتماعی این کشور داشته که حاکی از سابقه ی طولانی این زبان دارد. زبانی که بعضا بیش از زبان مادری ، در میان مردم رواج یافته . ویرایش اول زبان (او) از زمانی که آموزش در ایران به وجود آمد شروع شد و در طی صد سال گذشته تغییرات شگرفی داشته است.
زبان ( او ) ، تکامل یافته زبان (تو) در حال حاضر است. کسانی که خود نمی توانند ، مستقیم حرفی را بزنند و برای آنکه وجهه خود را خوب حفظ کنند ، بهترین راه ارتباطی را زبان ( او ) می دانند.
زبان ( او ) ، یک زبان میانی ست. نه سطح بالاست و نه سطح پایین. علت میانی بودن این زبان آن است که ، از زبان سطح پایین استفاده می کند تا مستقیما به حافظه اصلی دستیابی داشته باشد و با مفاهیمی چون آدرس و نشان به خوبی آشنایی دارد. از طرف دیگر به سطح بالا هم دسترسی دارد و به قابلیت خواندن دستورالعمل های بالایی نزدیک است. کوچکترین پیام های محاوره ای انسان را دریافت و پردازش می کند.
زبان ( او ) یک زبان ساخت یافته است. در این زبان با استفاده از حلقه های تکراری مثل هست ، بله ، حتما و چَشم می توان برنامه هایی نوشت که مو لای درزش نرود و برای هضم آن درک بالایی نیاز نباشد. لذا راحت هم اجرا می شود.
برخی زبان های ساخت یافته در جدول زیر آمده است:
زبان های سطح بالا |
زبان های میانی |
زبان های سطح پایین |
(تو) (شما) |
(او) (آنان) |
(من) (ما) |
هدف از ایجاد برنامه نویسی زبان ( او) ، حذف تمام ورودی های منطقی ، پردازش آنچه از ابتدا مدنظر است و باید استخراج شود. لذا آنچه در ساختمان این زبان از همان ابتدا تعبیه شده است ، برای اجرا در تمام مراحل اکتفا می کند و دقیقا هم باید همان داده ها به ورودی داده شوند.
از نشانه های دستورالعمل هایی که از زبان ( او ) می بایست استخراج شود می توان به چند مورد اشاره کرد:
- هر دستور زبان ( او) ، به " بررسی شود" ، ختم می شود.
- حداکثر طول یک دستور ، 5 کلمه دارد و غالبا با ارجاع به مراجع بالاتر پاسخ داده می شود.
- هر دستور می تواند در یک یا چند سطر ادامه داشته باشد که این کاملا منوط به قشر خاصی ست و برای کمتر از ده درصد جامعه صدق می کند.
- در هر سطر می توان چند دستور را تایپ کرد ( اغلب این کار توصیه نمی شود ، چرا که ارزش انسانیت در این زبان پایین است )
وقتی دنبال کلمات کلیدی می گردیم تا با یک زبان ، قدرتی بیش از آنچه حساسیت برای کوچکی و بزرگی مدنظر است را به مراتب کمتر کنیم ، بیشتر بر دوام یک کلید واژه ، تمام کامپایلرها را اسیر می کنیم.
برنامه آموزش و پرورش را با این زبان نوشتند و کفایتش معلوم است.
مؤلفه ای چون وزیر آموزش و پرورش ، از زیر بار دستورات شرطی فرار کرد و معادلات زیادی را تغییر داد. یعنی عملا عملگر منطقی برای داشتن عبارات منطقی وجود ندارد.
درستی و نادرستی زبان ( او) ، با مقایسه صفر ارزش گذاری می شود. سرپرست فعلی آموزش و پرورش تقدم از بالا به پایین جدول است. شاید گزینه ای بهتر از او برای قایم کردن نقصِ نقشه ی فرار وزیر پیدا نشد.
هرگز آموزش و پرورش در این چهل سال متغیری ارزشمند و قابل احترام تلقی نشد که حال انتظار این را نداشته باشیم که طبق فرموده خانم دکتر علم الهدی :" از انقلاب اسلامی به بعد که چهلمین سال آن را می گذرانیم سکولاریسم نه تنها ادامه پیدا کرد بلکه بسیار پیچیده تر ادامه پیدا کرد " !
فلسفه ی وجودی آموزش در ایران ، همچون آمار و بهداشت در رتبه های بسیار پایین در سطح جهانی برای این کشور برنامه ریزی شد. اگر غیر از این است ، با یک مثال بسیار ساده ، چرا تاکنون بعد از چهار سال از تصویب قانون 3 / 6 / 95 ، سازمان نهضت سواد آموزی نخواسته است مستندات آمار مشمولان را به وزارت و مجلس ارائه کند ؟ دقیقا چند مربی پیش دبستانی و جامانده حق التدریس در کشور داریم؟ امور اداری و استخدامی تا کی می تواند از آمار دست و پا شکسته ، معجزه بسازد؟ کسانی که خود انتخاب کردند خدمتگزار مردم باشند ، باید برای مردم کار کنند ، خط سیاه پُر رنگی که میان خود و ملت کشیده اید و گاهی تبدیل به نرده و حفاظ شده است ، فاصله ها را زیاد خواهد کرد و این رویه دوام نمی آورد. چنانچه آشفتگی و نگرانی را در جوانان می بینید و بی تفاوت از آن رد می شوید ، همین زنگ خطری ست برای شما که زبان (ما ) را نمی شنوید
حافظه ملت ایران ، دارای ردیف و شماره است و در زبان ( ما ) آن را آدرس می نامند. با استفاده از عملگری چون وزیر آموزش و پرورش ، می توانیم به آدرس دسترسی پیدا کنیم. ولی چون در زبان ( او ) ، کلا دسترسی به محتوا جز برای مؤلفه های خاص تعریف نشده است ، عملا سردرگمی رکن اساسی این زبان است.
به نظر شما مردم و حتی جامعه فرهنگیان توانستند با سخنرانی های اخیر سرپرست موقت آموزش و پرورش ، تفاوتی میان فرهنگ امنیتی به جای امنیت فرهنگی احساس کنند؟ اکنون همه در آموزش و پرورش آزادانه می توانند مطالبات به حقشان را پیگیری کنند و مشکلی برایشان پیش نیاورند و نیاید؟
راه محمد (ص) ، در این زبان نامفهوم است و اعتبار نفوذی ندارد. کاربرد این متغیر فقط برای دستکاری مفاهیم جهت تفهیم مطلبی خاص در سطح پایین نیاز است. این روش تا به امروز خوب جواب داده و راندمان دستگاه های زیادی را برای چپاول بالا برده است.
ملتی که آموزش صحیح ندیده باشد ، آگاهی کافی ندارد که فرق نتیجه درست و نادرست را متوجه شود و بیشتر راه را گم می کند . وقتی فقط صفر وجود دارد ، مقایسه نیاز نیست.
آقای حاجی بابایی در مصاحبه اخیر خود با صدای معلم گفت : کمک کنیم آموزش و پرورش سرپای خودش بایستد ؛ در این 6 سال وزیری نیامده است که واقعا در قد آموزش و پرورش بوده باشد !
باید از ایشان پرسید : قد آموزش و پرورش چقدر است؟ وقتی آموزش و پرورش در ایران این قدر علیل و ذلیل است و کمر خمیده ، که از زمان وزارت شما و قبل از آن هم چنین بوده است ، وزیر هم نداشته باشد اداره می شود . مگر نه این است که در این اوضاع وانفسا با سرپرست هم می چرخد!
آموزش و پرورش با این قوانین دست و پاگیری که مجلس فقط برای حفظ کرسی ها در هر دوره انتخابات ، آن هم از سر چشم و هم چشمی تصویب می کند ، متولی زیرک و دانایی نخواهد داشت. اطلس تمام راه های دیپلماسی در وزارت آموزش و پرورش تخیلی ست و تا زمانی که رُل اساسی را به جای فرهنگیان و دلسوزان واقعی این حوزه ، استعمارهای ملوک الطوایفی در چنگال خود گرفته اند ، شاهرگ های حیاتی آموزش و پرورش که نسل آینده هستند ، کمای سابق در کشمکش نزاع های داخلی نابود می شوند.
وقتی حرف از تجزیه کشور می شود ، تن و بدن هر ایرانی الاصلی به لرزه در می آید ، ولی مرحله کار ما از خاصیت کرخی گذشته است که شاید حواسمان نیست ، چگونه قدرت های محلی ، آموزش و پرورش را نشانه رفتند و در دوره ی فترت ، مقدمات نابه سامانی را حرفه ای تر از آینده نگری انگلیس ها برای تمام فرهنگ دوستان رقم زدند.
برای گل آلود کردن آب و گرفتن ماهی ، آستین ها بالاست. همین که در هر استان سلسله مراتب یارکشی و انتصاب افراد نالایق برای منصب ها حتی در رسته های پایین اتفاق افتاده و روز به روز بیشتر می شود ، هر فرهیخته ای را به فکر فرو می برد که عقب نگاه داشتن تجربه و کسوت معلمی در آموزش و پرورش ، جز در یک شعار دیده نمی شود .
شعاری که در سایه شومش ، چند صد میلیون انسان گرسنه ، مریض ، برهنه ، بی سواد و قلابی تحویل جامعه بشریت داده شده است.
شعاری که استعمارگران با اتکاء به آن ، چند قرن ، در اکثر نقاط جهان ، نهضت های فکری و علمی ملت ها را در هم کوبیده اند.
و بالاخره شعاری که آثار نکبت بار و ضررهای خانمان سوز و خسارت جبران ناپذیر آن ، به حساب نمی آید و ده ها سال وقت لازم است که بشریت از چنگ آن آزاد شود و شاید هم تا ابد آزاد نشود.
"باید ملت ایران را گذاشت تا در همین حالت توحش و بربریت باقی بماند "
سر گراوزلی سفیر انگلیس در ایران - 15 اکتبر 1844
کسانی که خود انتخاب کردند خدمتگزار مردم باشند ، باید برای مردم کار کنند ، خط سیاه پُر رنگی که میان خود و ملت کشیده اید و گاهی تبدیل به نرده و حفاظ شده است ، فاصله ها را زیاد خواهد کرد و این رویه دوام نمی آورد. چنانچه آشفتگی و نگرانی را در جوانان می بینید و بی تفاوت از آن رد می شوید ، همین زنگ خطری ست برای شما که زبان (ما ) را نمی شنوید .
نظرات بینندگان
درود بر همکار گرامی سرکار خانم کارگری که با بیان شیوا و
روائی کلام حرف دل کسانی که به خاطر حفظ سمت و جایگاه مسئولین به کرات مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته اند را به رشته تحریر درآورده است.
مسئولین باید بدانند که مردم سالاری شیوه بزرگان دین در طول تاریخ بوده است حفظ کرامت انسانی حق همه مردم است و یک معلم نباید به خاطر حق و حقوق خود در کوچه و خیابان مطالبه گری نماید اما از لطف و عنایات مسئولین محترم جایگاه مطالبه گری معلم کوچه و خیابان شده است.معلمی که به یمن وجودش مسئول به چنین جایگاهی رسیده است آیا شایسته این گونه مورد بی حرمتی قرار گیرد؟
درود بر خانم کارگری همکار عزیزم که با بلاغت و شیوایی کلام مشملات آموزش دهندگان و چرایی عدم اجرای مصوبه ی سال ۹۵ را به رشته ی تحریر درآورده اند.
همانگونه که میدانیم مطالبهگری از حقوق اولیه آحاد مردم جامعه است. اما اکثر مردم جامعه ما به دلایل مختلف از جمله نداشتن دغدغه حوزه اجتماعی، عدم آگاهی و شناخت کافی مردم از حقوق قانونی و اجتماعیشان و تاثیر آن بر زندگی و اجتماع و با بیان اینکه نمیدانیم و اطلاع نداریم کجا برویم و به چه کسی بگوییم» و همچنین نبود فرهنگ مطالبهگری در بین مردم موجبشده تا کمتر بتوانند از این حق خود در جامعه استفاده نمایند، لذا برای داشتن جامعه ای پویا باید روحیه مطالبهگری در بین احاد افراد جامعه افزایش یابد و از آن سو مسئولین در نهادهای مختلف اجتماع هم خود را پاسخگو دانسته و بدانند که پست و مقام و عنوانی که به آنها سپرده شده، فرصتی برای خدمت هر چه بیشتر به مردم بدانند.