تو ز من دور شدی وای به حال دگران
از تو من دور شدم مضطربم دل نگران
عهد این بود گذشت حال مرا چون کردی
تجربه گشت مرا ، دور ، ز ، کوته نظران
در زمین گم شدم و شهرت من ،نیست عزیز
همچو ماهی به محاق ام که نجویند ز کران
از زمین رخت کشم واله و خندان گویی
صحبت ما نبود ، این ز خدا بی خبران
دل من گر چه گرفتار بت رنگین شد
می روم از سر حسرت گذرم از گذران
چون به داغ گل لاله ،نظری اندازم
به اشاره به نگاهی ببرد کوی سران
چون به کوی گل و مُل رقص کنان می رفتم
خنده از روح ، حزین گشت به دیدِ حضران
بخت من گشت جهان گذران را بروم
به جهانی برسم ،همره این نو سفران
والیا ،در سفر روح ، چو ، دیدی ، یارم
از من و دوست بپرس رشته اوهام پران
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
نظرات بینندگان
تجربه گشت مرا دور ز کوته نظران
فعل جاوید فنا رفت به وهم دگران
هر خرابی ز پی همت وارون نگران
وقت زالو شدن همت صاحب جگران
چون کند وهم اسیر و هدر و برحذران
چون وزیری که شود عاقبتش در ددران
شعر حضرتعالی هم عالی است.