آموزش و پرورش ایران به مثابه خرده نظامی از نظام اجتماعی، مجموعه ای از دردها و مشکلات است. انباشتی از دردها که صرفا تاکنون معلمان و دانش آموزان از آنها نالیده اند ولی نتوانسته اند آنها را بهبود بخشند.
البته در سال های اخیر این دردها به دغدغه های جدی در میان جامعه فرهنگیان تبدیل شده و همگان را به جست و جوی راهکارهایی برای رفع شان فراخوانده اند. اما هنوز تا رسیدن به حلقه سوم این زنجیره یعنی تلقی مشکلات آموزش و پرورش به عنوان یک مساله اجتماعی فاصله داریم. مرحله ای که در آن برانگیخته شدن حساسیت عمومی به کمک رسانه ها عزم مسئولان را نیز به همراهی با خود فرامی خواند. اینجاست که به اصطلاح موضوع " پروبلماتیک" می شود و نتیجه آن می تواند تغییر و بهبود در عملکرد آموزش و پرورش کشور باشد!
ایران امروز با انباشتی از مسائل و بحران ها روبه رو است. بحران هایی که نتیجه بی اعتنایی حاکمیت به مسائل و حل و فصل آنها است. نتیجه اما انباشت مسائل بر یکدیگر و روبه رو شدن کارشناسان با کلافی سردرگم از انبوه مشکلاتی است که هم اکنون قادر نیستیم حتی سر نخ آنها را بیابیم. در چنین شرایطی است که دیگر نمی توان از مسیرهای پیشین به خروج از غرقاب مسائل موجود امیدوار باشیم.
حرکت به سوی " پارادایم شیفت" به معنای تحول عمیق در شیوه حکمرانی از مسیر انجام اصلاحات بنیادین شاید اکنون آخرین راه محتمل باشد.
شاید سنگ بنای اولیه برای سامان جدید هم عبارت از اهتمام به پرورش نسلی پرسش گر، خلاق، جست و جو گر و توسعه گرا باشد.
تاریخ اقتصادهای نوظهور همچون کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و مالزی نشان می دهد که توجه ویژه به آموزش و پرورش توسعه گرا رکن اساسی پیشرفت در این کشورها بوده است. این در حالی است که پارادایم غالب در ایران عبارت از آموزش و پرورش ایدئولوژیک می باشد که در آن تابعیت، تمرکز، آرمان گرایی، جنسیت زدگی و اخلاق گرایی از ارکان مهم آن به شمار می روند. کمبود بودجه، فقدان تفکر راهبردی، مناقشه بر سر فلسفه آموزش و پرورش، سیاست زدگی، مشارکت گریزی و کنکورزدگی موجبات افزایش بیگانگی و نارضایتی فرهنگیان، والدین و دانش آموزان را فراهم آورده و ما را در این سیکل معیوب سرگردان رها می کنند!
نظامی که مطابق سند تحول بنیادین قرار است انسانی در تراز جمهوری اسلامی خلق و به او حیات طیبه ببخشد.
اگر چه در سال های اخیر تلاش های پراکنده ای برای گذار به آموزش فنی- مهارتی صورت گرفته ولی از آنجا که ساختارهای این نظام آموزشی متکی بر گزینش های عقیدتی، تبلیغات ایدئولوژیک و غیریت سازی های غیر واقعی می باشد نتوانسته به آرمان توسعه گرایی جامه عمل بپوشاند.
آموزش و پرورش توسعه گرا ؛ آرمان های همزیستی مسالمت آمیز با جهان، پرورش نسلی مدارا جو، دموکرات، شایق نسبت به پیشرفت اقتصادی، میهن پرست، مجهز به مهارت های حرفه ای و دارای وجدان کاری بالا را مورد توجه قرار داده و می کوشد تا نظام آموزشی را به سکوی توسعه پایدار و متوازن کشور تبدیل نماید.
بنابراین گزافه نیست اگر گفته شود که مسیر آینده بهتر برای ایران از تحقق یک تحول پارادایمیک در نحوه حکمرانی کشور به ویژه در حوزه آموزش و پرورش می گذرد. بدون این تحول کارها همچنان بر مدار پیشین دنبال خواهد شد.
کمبود بودجه، فقدان تفکر راهبردی، مناقشه بر سر فلسفه آموزش و پرورش، سیاست زدگی، مشارکت گریزی و کنکورزدگی موجبات افزایش بیگانگی و نارضایتی فرهنگیان، والدین و دانش آموزان را فراهم آورده و ما را در این سیکل معیوب سرگردان رها می کنند!
کانال مهران صولتی
نظرات بینندگان
پارادایم غالب در ایران عبارت از آموزش و پرورش ایدئولوژیک می باشد.
اگر ایدئولوژی صحیح ودرست منطبق باخرد حاکم باشد ایرادی ند ارد.وای به وقتی که ایدئولوژی خرافه زده بر آموزش وپرورش حاکم شود.