ای خوانده کتاب زند وپازند زین خواندن زند تا کی و چند؟
دل پر زفضول و زند بر لب زردشت چنین نوشت در زند ؟
از فعل منافقی و بی باک وز قول حکیمی و خردمند
پندم چه دهی؟ نخست خود را محکم کمری ز پند بر بند
چون خود نکنی چنان که گویی پند تو بود دروغ و ترفند
حمید رسایی و قدیری ابیانه در کسوت ناصحان و مفتیان جامعه ، معلمان را نصیحت و انذار می دهند برای سکوت در مقابل بی عدالتی حقوق نابرابر با دستگاه های مشمول نظام هماهنگ .
از عجایب روزگار، سخن ناصواب جناب رسایی است در پلاس نوشت خود ، که معلمان را از سوء استفاده دشمنان و کمین نشسته گان از اعتراض هشدار می دهد و در پایان افاضات خود ، نکته تاریخی را به رخ معلمان می کشد که : «در زمان محمدرضا شاه ، معلم معترض را به قفس شیر گرسنه ای انداخته اند تا زنده زنده توسط حیوان گرسنه خورده شود » ، صرف نظر از ادعای این چنینی که منبع و مأخذ مؤیدی ندارد ، که فقط در کتابی از نویسنده ای عضو ساواک مقیم آمریکا و چاپ خارج از کشور استناد شده است ، اما آقای رسایی چون نماینده مجلس هستند حرف شان بار حقوقی پیدا می کند و قابل اعتناست و گرنه این قیاس برای معلمان ذره ای ارزش ندارد ، معلمان خود می دانند که سیاست بازی و بازیچه سیاسی ، راهگشای چاله های معضلات آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت نیست ، به همین دلیل در تمام اعتراضات صنفی شان هرگز به هیچ جناح و گروه و دسته ای تکیه نزده اند.
آقای رسایی شما که شاگرد آخر کلاس دوران تحصیل بوده اید ! چگونه به خود اجازه ورود برای نصیحت به معلمان را می دهید؟
نظام جمهوری اسلامی که برآمده از آرمان خواهی ملت ایران بوده است مقایسه آن با حکومت رضا شاه چه استنباطی در اذهان ایجاد می کند .
اگر سواستفاده دشمنان از سخنان و عملکرد افراد و گروه ها و نهادها را به حسب آمار مد نظرقرار دهیم ، باید نسبت سخن پراکنی و استفاده ابزاری دشمنان از سخن جنابعالی در موضوع فقط هسته ای و گرفتن اطلاعات و سئوال و جواب در مجلس و محافل دیگر، صدها برابر بیشتر از اندک خبر اعتراض صنفی معلمان بوده باشد .
راستی شما این روایت را می دانید ؟ که در قضیه مک فارلین ، هشت نماینده مجلس از وزیر خارجه وقت آقای ولایتی سئوالی را در باب سیاست خارجی نمودند که رهبر انقلاب وقت با تشر به آنان فرمود؛ لحن پرسش شما آب به آسیاب دشمن روانه کرد ، اگر قرار باشد نظر دشمن ملاک باشد ، بازخواست صد باره ظریف وزیر امورخارجه مستقر در خط مقدم دیپلماسی هسته ای و فشار وارده از طرف شما و همفکران دلواپس تان ، هم چنان مشمول حکم امام خمینی ( ره ) خواهد شد که فرمود شما اسرائیل را شاد کردید ؛ در حالی که معلمان از راه اعتراض مدنی ، آرام و تجمع سکوت و رساندن صدای اعتراض صنفی خود به مسئولان ، چهره نظام را شایسته دانسته اند که رئیس جمهور با هوشمندی به صراحت بر حق اعتراض شان صحه گذاست ، اما مشخص نیست چرا آقای رسایی از اعتراض صنفی معلمان می ترسد و آنان را به شیرهای گرسنه رضاخانی حواله می دهد .
روایت می کنند وزیر مختار نظام ، که حاکم تهران شد ، بنایی بیسواد بود که دختری زیبا داشت ، دختر او را کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه گرفت و البته پله های ترقی شغل یک چنین پدر زنی از بنایی یک شبه به وزارت کشیده شد ؛ گویند روزی این وزیر نظام بی سواد ، که همیشه قلمدانی را باز کرده در جلو داشت تا با سواد جلوه کند ، همچنان که به مخاطب خود بر آشفته بود قلمدان را برداشته و گفت : می خواهی با این تیشه توی سرت بزنم ؟! روایت شما شبیه قلمدان وزیر نظام نبود ؟
آقای رسایی !
بدانید در یک جامعه سالم ، این نظام تعلیم و تربیت کشور نیست که باید خود را با رفتار حاکمان منطبق سازد ، بلکه به عکس این نهاد سیاسی و سیاست مداران هستند که باید ، اعتبار و جایگاه خویش را از ارزش های نظام تعلیم و تربیت جامعه اخذ نمایند . نهاد آموزش پرورش به هر قیمتی نمی تواند و نباید مداح حاکمان کشور باشد ، بلکه آن چه که هدف اصیل نهاد آموزش و پرورش را تشکیل می دهد و تعیین کننده رسالت اصلی این نهاد است تعلیم ارزش ها و دفاع از تعالیم و ارزش هاست .
رسیدن به این هدف مستلزم تلاش جهت ایجاد وفاق اجتماعی از طریق توافق در ارزش ها ، توجه بیشتر به منزلت معلم ، ارائه تعریفی دوباره از نقش آموزش و پرورش در توسعه همه جانبه و به خصوص توسعه انسانی و آسیب شناسی فرآیند تعلیم و تربیت ، امکان پذیر خواهد شد .
شک نباید کرد که امثال رسایی و علم الهدی و قدیری ابیانه و دیگران اگر چه از اعتراض آموزگاران می ترسند و لیکن باید آداب نقد را در درسگاه اخلاق بیاموزند تا در سعی خود برای اسکات و تادیب جامعه معلمان ، به نقد ادله چرایی لاغر شدن آموزش و پرورش و دستگاه تعلیم و تربیت و فربه شدن دیگر نهادها و ادارات و بانک ها بپردازند ، و کلمه تلقین و تکرار بچه گانه لولو ترا می خورد و استفاده ازروایت های بی مسمی تاریخی ، به استبداد فرهنگی و معلمان را به وادی جمودی و خمودی نکشانند ، چه افزایش ممانعت از اعتراض صنفی و مدنی معلمان در هشت سال دولت دلباخته رسایی « احمدی نژاد » ثمری جز رونق بازار پوپولیسم ، مردن فرهنگ ، مرگ مدرسه و جامعه پویا نداشت .
آیا به راستی آقای رسایی و همکارانش به عنوان وکیل ، خبری از همه گیری بیماری EB دانش آموزان مدارس سراسر کشور دارند ؟
چرا از عدم اجرایی بیمه کامل و درست درمانی معلمان خبری نیست ؟
چرا بیمه جانبازان فرهنگی ، از پرداخت هزینه دارو به خصوص داروی خارجی سرباز می زند ؟
آیا پایین آمدن سن اعتیاد دانش آموزان را مورد توجه قرارداده اند ؟
آیا از بحران افت شدید تحصیلی در تمامی مقاطع خبر دارند ؟
آیا می دانند نرخ بزهکاری دانش آموزان طبق آمار های رسمی هر لحظه در حال افزایش است ؟
آیا خروجی دستگاه تعلیم و تربیت به واقع درصدی از رشد اخلاقی ، ارزش ها و وفاق اجتماعی را نشان می دهد ؟
چرا معلمان به شغل دوم و سوم روی می آورند ؟
آیا می داند معلم آراسته ، معلم سالم ، معلم مکفی می تواند در تعلیم و تربیت تاثیری شگرف داشته باشد تا معلم شلخته ، مریض ، فقیر ، خسته ، بی مطالعه و افسرده ؟
حضرتشان از فاصله نجومی بهره برداری آموزش بین فقیر و غنی ، فرزند تهرانی با سیستانی با برابری آموزشی یک به چهل و نه ، طبق آمار رسمی ، اطلاع دارند ؟
آیا بین درس خواندن و مدرک گرفتن با مهارت داشتن و جذب بازار کار تناسب منطقی وجود دارد ؟
و ده ها سئوال و مسأله ای که به مانند افعی برذهن ، جان و اندیشه معلمان سنگینی می کند و هیچ مرجعی پاسخ گوی آن نیست .
آقای رسایی!
هیچ می دانی نظریه شیرهای گرسنه شما باعث شد که ترس بر معاون وزیر آقای بطحایی در روز هفدهم اردیبهشت غلبه کند و سراسیمه و با عجله در رسانه ملی ظاهر شود و مضحکانه بگوید این عده ای که اعتراض داشتند اقلیتی بودند که نشان داد اکثریت معلمان از حقوق دریافتی خود راضی اند چون در اعتراض شرکت نکردند .
و یا علم الهدی در مشهد اعلام می کند که معلمان نباید به دنبال کسب حقوق و مادیات باشند ، و یا شیرزاد عبداللهی منتقد و نویسنده در یک چرخش پارادوکسی بنویسد که معلمانی که اعتراض کرده اند حالا دنبال چه اهدافی هستند ؟ این نویسنده به جای اینکه توپ را در زمین پایمال کنندگان حق معلمان بیاندازد بی رحمانه تشکل های صنفی و معلمان را مورد بازخواست قرار می دهد که روش اعتراضی شما هدفی را دنبال نمی کند ، و یا قدیری ابیانه که نصیحتی نخ نماشده به معلمان عرضه می دارد .
آقای رسایی !
اگر قرار باشد روایتی از رژیم گذشته عنوان شود معلمان صدها روایت بهتر از تو بلدند ، اما روایت پایکوبی و خرسندی شما وهمفکرانت از همتی که در رد دکتر نجفی برای وزارت معلمان در مجلس داشته اید حدیث نادری است که در هیچ تاریخ خانه ای جای نمی گیرد .
اگر رسایی حوصله کند تا این چند ماه مهمان خانه ملت باشد و همچون دوران تحصیلش آزار و اذیت بر معلمان روا ندارد ؛ معلمان در انتخابات آتی مجلس ، در صندوق های رایی حق الناسی ، به همه نشان خواهند داد که نظام جمهوری اسلامی با حکومت رضاخانی تفاوت دارد .
معلمان اما ، در تمام شرایط نشان داده اند که ازشیر های گرسنه نخواهند ترسید ، اما از افعی چرا!
محمد رضا خورشیدی پاجی بهار نود و چهار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
1- حق لباس سالیانه ۴۰۰۰۰۰ تومان
2- حق مسکن ماهیانه ۱۰۰۰۰۰ تومان
3- حق ایاب و ذهاب سالیانه ۶۰۰۰۰۰ تومان
4 - کارانه مقطعی ۹۰۰۰۰۰ تومان
5- پاداش پایان سال سالیانه یک حقوق کامل
6 - اضافه کار ماهیانه ۱۲۰تا۱۷۰ ساعت
7 - حق مهد کودک خانم ها - ماهیانه سال ۹۳=۷۶۰۰۰ تومان
آقایخورشیدیعزیزدستتدردنکند
رسیدن به هدف به هر وسیله ممکن و فرصت طلبی ایشان بیشتر
وی را به ... شبیه میکند تا به افعی . . . رسایی و همفکرانش
مطمین باشند که تنها چند صباحی بیش از عمر وکالت شان باقی
نمانده است , پس از آن روسیاهی در پیشگاه تاریخ وملت ,
بیصبرانه انتظارشان را میکشد . .
نقاب از چهره روحانی افتاده و هویتش کاملا معلوم شده روحانی فقط اومده مدارس رو خصوصی کنه تا رانت گسترده برای دوستان کارگزارش فراهم کنه
کاش رضایی رئیس جمهور میشد منکه به رضایی رای داده بودم چه قدر خوب از معلمان دفاع می کرد حالا افتادیم گیر کارگزاران سرمایه دار که میخواند مدارس رو بین خودشان تقسیم و با سیصد هزار تومان دانشجو استخدام کنند
خداقوت..
از خدا بترسید اینطوری از آرمانهای انقلاب ورهبری محافظت میکنید
با این حرفها آب یه آسیاب دشمن نریزید
بترسید از آن روزی که خون معلمان به جوش آید
-طرح مسئله با من .قضاوت با شما .
چگونه من بازنشسته با حقوق ماهی 1/450/000تومانی کرایه خانه بدهم*قسط بدهم*مخارج یومیه بدهم *مریض داری بکنم *عروس داری بکنم *و کلی خرج دیگه که به این مقال نمی گنجد .
گاهی وقتها از زور خجالت وشرمندگی چون خیلی کارها را نتوانستم برای خانواده ام انجام دهم آرزو می کنم زمین دهن باز کند ومن را با خود ببلعد .تا آسوده شوم.
با این اوصاف
صحیح ترین وبهترین گزینه را انتخاب کنید .
همتراز وهمردیف بنده در شرکت برق از قرار ماهی 3/700/000تومان حقوق بازنشستگی میگیرد .
حالا وضعیت حقوق بازنشستگی من در آموزش وپرورش :
1- در هرماه بالاتر از 5/000/000تومان
2-در هرماه بالاتر از 3/500/00تومان
3-زیز زیر زیر خط فقر
12-4ماه حقوق بازنشسته آموزش وپرورش=3ماه حقوق بازنشسته شرکت برق.
5-گزینه 3و4 صحیح است.
نخندید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گریه داره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آنکس که اسب تاخت غبارش فرونشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد....
نهضت خدائی بايد برای خدا آغاز يابد و برای خدا ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه غير خدائی در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهی شاملش گردد، و اگر نه، باد غيرت خدائی به صد خار پريشاندلش مینمايد. آنكه نهضت خدائی آغاز میكند بايد جز به خدا نينديشد، توكلش بر ذات مقدس او باشد و دائما حضور ذهنی داشته باشد كه در حال بازگشتن به او است. هنگامی كه گروهی از مجاهدين اسلام نبردی را پشت سر گذاشته و به مدينه برمیگشتند، رسول خدا به آنها فرمود: آفرين بر گروهی كه جهاد كوچكتر را انجام داده و جهاد بزرگترشان هنوز باقی است. گفتند: جهاد بزرگتر چيست؟ فرمود جهاد با هوای نفس. پاك نگهداشتن انديشه و نيت در مراحل نفی و انكار كه همه سرگرميها و درگيری با دشمن بيرونی است آسانتر است. همينكه نهضت به ثمر رسد و نوبت سازندگی و اثبات كه ضمنا پای تقسيم غنائم هم در ميان است برسد، حفظ اخلاص بسی مشكلتر است.”نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صفحه ی 98 و 99″
خوب افرین ، خوب درست به هدف زدی ، در جهاد اکبر من و شما و همه فرهنگیان برویم به جنگ خیانت کنندگان به غنایم . فکر نکنم معلمان فرهیخته کشور چیزی بیشتر از این از مسئولان بخواهند جهاد اکبر یعنی قطع کردن خیانت کنندگان به بیت المال و مسببان تبعیض ، این که چیز بدی نیست برادر
1- آیا اعتراضات فرهنگیان از نوع اغتشاشی است یا صنفی که تنها بازتاب بحران نابابری فرصت ها در بین کارمندان دولت است؟
2- آیا نابرابری فرصت ها در بین بدنه ی آموزش و پرورش هم وجود دارد؟ (عوامل ستادی- غیر ستادی)-عوامل اجرایی( مدیر- معاون- کارمندان دفتری) با معلّمان- مقاطع مختلف( ابتدایی- راهنمایی- متوسّطه)- (زنان و مردان)
3- بر خلاف عدّه ی قلیلی از فرهنگیان که در اعتراضات شرکت می کنند، چه عامل یا عوامل دیگری، عدّه ی کثیری از آن ها (مخصوصاً عوامل ستادی - مدیران- معاونان- عوامل اجرایی- زنان- بازنشسته ها- مقاطع ابتدایی و تا حدودی راهنمایی) به سوی مدارس و کلاس ها می کشاند؟
ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم .
من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش --- چون بفكر سوختن افتاده اي مردانه باش .