مرحوم شهید مطهری داستان جالبی را از زبان یکی از نزدیکانشان نقل کرده و بر آن «منطق ماشین دودی» نام نهاده بودند. «من یك درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم. وقتی بچه بودم منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن زمان قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران- شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم كه قطار وقتی در ایستگاه ایستاده بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می كنند و به زبان حال می گویند ببین چه موجود عجیبی است! معلوم بود كه یك احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود با یك نظر تعظیم و تكریم و احترام و اعجاب به آن نگاه می كردند. كم كم ساعت حركت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین كه راه می افتاد بچه ها می دویدند، سنگ برمی داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می كردم كه اگر به این قطار باید سنگ زد چرا وقتی كه ایستاده، یك ریگ كوچك هم به آن نمی زنند، و اگر باید برایش اعجاب قائل بود اعجابِ بیشتر در وقتی است كه حركت می كند.
این معمّا برایم بود تا وقتی كه بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون كلی زندگی ما ایرانیان است كه هركسی و هر چیزی تا وقتی كه ساكن است مورد احترام است. تا ساكت است مورد تعظیم و تبجیل است، اما همین كه به راه افتاد و یك قدم برداشت نه تنها كسی كمكش نمی كند بلكه سنگ هاست كه به طرف او پرتاب می شود. »
در چندماه اخیر شاهد انتشار پست های تخریبی و یادداشت های سراسر کنایه و تمسخر علیه تیم روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش هستیم.
موج تخریب درباره برخی از اعضای این تیم در حد تلاش برای پرونده سازی و منکوب کردن صدای نجات بهرامی هم پیش رفت.*
رفتاری که تا پیش از این تنها در گفتار و نوشتار جماعتی به ظاهر روزنامه نگار! می دیدیم که در روزنامه ها و سایت هایی چون [...]! به نام خبر و تحلیل؛ در پی جوسازی ، هیاهو آفرینی و هجمه علیه رقبا و منتقدان سیاسی و حزبی هستند!
به کار رفتن برخی کلیدواژه ها از سوی برخی صاحب منصبان پیشین در وزارت که وجود و حضور مدیران جوان، محبوب و شجاعی چون مرتضی نظری، نجات بهرامی و همکارانشان را در مرتبه اول اسباب شرمساری خود (بابت نشان دادن عمق ناکارآمدی شان در مسوولیت های مشابه) و در مرتبه بعدی مانع عرض اندام خود و همفکرانشان در افکار عمومی فرهنگیان می بینند نیز نشان از برخی هماهنگی ها برای به نتیجه رساندن طرح دارد.
در آخرین مورد شاهد اولتیماتوم به وزیر! برای تغییر فوری رییس روابط عمومی وزارت توسط یکی از نمایندگان مجلس بودیم که ظاهرا جنابشان چنان از شنیدن آن تذکر ساده برآشفته شدند که پرده شرم و حیا را به کلی دریده ، وزیر را با ادبیاتی سخیف و تند تهدید به استیضاح کرد!
نگارنده علاقه ای به خرج کردن از آیات و روایات درباره رفتار حکومت با مردم، جایگاه امر به معروف و نهی از منکر، ارزش و احترام قلم ، رسالت صاحبان قلم و ... برای به کرسی نشاندن نظرات خود و در حالت دفاعی قرار دادن طرف مقابل ندارد (یک علتش آنست که آنجنابان خودشان در این داستانها تخصص تام دارند، سالهاست که نانشان را از همین راه می خورند! و طبعا گوشهایشان هم از این حرفها پر است!) با این حال هنوز هم به پاکی نیت و خلوص قلوب برخی شان ایمان دارد و باور دارد که نه علاقه ای دارند «رسانه» را به ابزاری برای تسویه حساب مبدل کنند و نه مایلند نادانسته و ناخواسته به نردبان صعود دیگرانی از مناصب قدرت و سوزاندن فرصت بهره گیری از دانش، انگیزه و توان جوانان کاردان ، کارآمد و توانمند فعلی باشند.
* جالب آنکه به محض ایجاد مشکل برای ایشان، رییس روابط عمومی وزارت را مورد هجمه تند قرار می دهند که پس مسئولیت پذیری تان کجا رفت و ...!!؟ گویی تا پیش از این همین ها بودند که نجات بهرامی را در مسئولیتش ابقا و در همایش ها و جلسات به همراه داشتند و لابد این ما بودیم که این قطار در حال حرکت را به سنگ و تیرهای جفا مورد نوازش قرار می دادیم!
«تا نشان سمّ اسبت گم کنند / ترکمانا نعل را وارونه زن!»
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این مرتصی خان نظری کدام قدم یا اقدام را جز چاپلوسی و وزیر پرستی برداشته است که حالا لازم باشد به او سنگ پرانی شود ؟شما بک ایران و کلیت ایرانیان را به عنوان قانون غلط و خود نوشته ایرانیان وهن می کنید که حالا از یک نفر با عملکردی سراسر ابهام و پر مساله دفاع کرده باشید ؟ شما دیگر کی هستید ؟ لطفا کمی فکر کنید بعد دست به قلم شوید آقای سر دبیر سایت ؟؟؟؟!!!!!
این شکلی که شما رفتار می کنی و در تاریکی مشتی می اندازی و می روی، ارزش وقت گذاشتن و جواب دادن ندارد برادر!