مرگ ناباورانه «قندي» شوکي بود بر پيکر اساتيد روزنامه نگاري. استاد خندهرو، آرام، خوش مشرب و منظم و پرکار، چهار شوک به جامعه وارد کرد و پس از سال ها فراموشي به ياد آمد. اينها را دکتر هادي خانيکي در بزرگداشتش ميگويد و روزنامه نگار بودنش را دکتر محسنيان راد.حقيقتا وقتي قندي به دانشکده ميآمد و ميرفت توقف زيادي نداشت و با ساير اساتيد هم به جز دکتر بديعي خيلي صحبت نميکرد؛ اما اين روزها چيز ديگري مشخص شد و آن اينکه او در ارتباطاتش هم خلاقيت خاص خود را داشته و در اتاق هر استادي اثر انگشتي، کلمهاي ، دردي و چيزي از جنس «روزنامه نگاري» باقي گذاشته است.
چهار شوکي که به گفته دکتر خانيکي بر پيکر روزنامه نگارها وارد شد محروميت قندي از تدريس، فراموشي او، کما و سفر ابدي او بوده. اينها جامعه روزنامه نگاري و نه روزنامه نويسي را داغدار کرده؛ دردمند کرده و ملتهب.حقش نبود قندي خنده رو را اين طور آزار دهند. اين ،چيزيست که اساتيد، دانشجويان، روزنامه نگاران و دانشکده ارتباطات را به شدت آزار ميدهد.
تلاش هاي 40 ساله قندي، محسنيان راد، فرقاني، صديقي، خانيکي و ساير اساتيد در روزنامه نگاري توام با تدريس تربيت دانشجو و روزنامه نگار براي روزنامه نگاري حرفهاي بوده است. روزنامه نگاري مبتني بر دانش. در حالي که به گفته همه اين اساتيد و خانم مينو بديعي تا کنون چنين امري محقق نشده.چرا که روزنامه نگاري با سياست آميخته شده است و رنج سياست مداران غير روزنامه نگار تنش را ميآزارد.
روزنامه نگار حرفهاي کسي است که پيش از درد سياست مداران به درد مردم بپردازد، حرفي بزند که مردم بخوانند و ديده باني باشد بر بالاي مسايل مردم. اين، اکنون فراموش شده است.
امروز در هر تاکسي، اتوبوس يا وسيله اي که سوار شوي از دردهايي ميشنوي که مربوط به درمان، اشتغال، بيمه و از اين قبيل است.چند روز پيش وقتي از تشييع قندي برميگشتم راننده ماشين از فقر، خانه نمور و تنگ، مهريه، دياليز و فشار مالي گريه کرد.
کجاست روزنامه نگار حرفهاي؟ هر کدام از اينها مي تواند جرياني را به راه اندازد و مسئولين و غير مسئولين را به تلاطم اندازد.
پس کجا هستند روزنامههايي که درد مرده را با صداي بلند فرياد بزنند؟
روزنامهها گاهي پر شدهاند از خبرهاي بيجان و تکراري، گاهي مقالات بلند و نابه روز و گاهي از ادبيات و سينماي جهان که شايد تنها 20 درصد جامعه بخوانند.
نگراني اساتيد ارتباطات در باره مرگ خاموش و خاموشي روزنامه نگاري حرفهاي حقيقي است.
ديروز وقتي در مراسم استاد مسلم روزنامهنگاري شرکت کردم متوجه شدم روزنامهها خوانده نميشوند ؛ از جمله همين مقاله. چرا؟
چون روزنامهها مردهاند و اگر زنده هستند حرفي تازه براي مخاطب ندارند.
آيا راننده گريان بهشت زهرا مخاطب روزنامهها نيست؟
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان
ضمنا جناب پور سلیمان با عذر خواهی،خود شما هم حزبید.زغال دولت را گچ می بینید.
مدرسه فروشی راتوجیه می کنید.
بی عرصگی را فرافکنی می کنید.
البته چاره ای هم ندارید.!
هیات علمی شدن معلم را یواشکی نفی می کنید!