آنها قدرت زیادی دارند. همه جا حضور دارند و عوامل شان را در خیلی از جاها می توانید بیابید. آنها سعی میکنند همه چیز را در کنترل داشته باشند؛ حتی میتوانند وزیر را عوض یا او را دور بزنند، قادرند نمرهها و اسناد را دستکاری و کتابهای درسی را به میل خود مهندسی کنند. آنها روشها، معیارها و مقیاسهای خاص خود را دارند و میتوانند بدون توجه به قوانین و قواعد و ضوابط مدیران و معاونان را در سطح کلان و خرد به میل خود بچینند. برای ادامه حیات گریزی ندارید جز اینکه هوای آنها را داشته باشید. منافع ملی، شایسته سالاری و حرفهایگری برای آنها محلی از اعراب ندارد. آنها بدون توجه به مهارتها و تواناییها و آموزشهای حرفهای افراد مهرههای موردنظر خود را در جاهای حساس میچینند. آنها قادرند جلسه معارفهای را اگر فرد، موردتایید آنها نباشد در آخرین لحظات به هم بزنند و لغو کنند. وقتی بعد از ماهها و سالها دوندگی منتظر می شوی و تمام شایستگیهای لازم را برای تصدی کار نه چندان بااهمیت و غیرحساسی مانند معاونت یا مدیریت مدرسهای دورافتاده در روستایی محروم و پرت داری و همه چیز مهیاست اما هیچ وقت به آن چه شایستگیاش را داری نمیرسی آن وقت وجود آنها را با تمام وجود حس میکنی و آنها خود را تمام قد به شما نشان میدهند.
صحبت از دولت پنهان است، دولت در دولت. شاید نتوان در هیچ وزراتخانه یا سازمانی به اندازه آموزش و پرورش آثار و نفوذ دولت پنهان را یافت و شاید در هیچ وزارتخانهای عوامل دولت پنهان به اندازه آموزش و پرورش برای خود جای پای محکمی پیدا نکرده است.
ماشین دولت پنهان در آموزش و پرورش بی وقفه سالهاست که روشن شده و همچنان با قوت تمام کار می کند:
درست از همان روزی که به سراغ پیرزنی فرتوت و از کارافتاده که زمانی سکان آموزش و پرورش این مملکت را می چرخاند و دیگر تاریخ مصرفش گذشته بود و بود و نبودش توفیری به حال جامعه نداشت رفتند و او را از گوشه دنج و کنج خانهاش که روزهای آخر عمرش را می گذراند بیرون کشیدند و به دادگاه سپردند و آخرسر حکم اعدامش را امضا و به دستش دادند. شبح و نفرین این پیرزن 40 سال است که دست از سر آموزش و پرورش برنداشته و هنوز بر بالای سر آموزش و پرورش میچرخد. شاید آموزش و پرورش حال و روزش از نفرین و شبح او به این روز افتاده و هر روزش بدتر از دیروزش میشود.
آثار، اقدامات، عوامل، انصار و اعوان دولت پنهان را در همه جای آموزش و پروش میتوان دید. آنها اهرمهای زیادی در آموزش و پرورش دارند، اعتقادی به شایسته سالاری و نخبه گرایی ندارند و از ایجاد جو علمی هراس دارند.
اگر به توصیه های آنها بیتوجهی یا کمتوجهی کنید در کارها اختلال ایجاد می کنند. آنها اهل هیاهو و آنارشی هستند، قواعد بازی را رعایت نمیکنند و وقتی میبینند که دارند میبازند بازی را به هم می زنند و مهرهها را پرت میکنند. آثار و دخالتها و اقدامات آنها را در آموزش و پرورش به وفور میتوان دید:
از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است.
چه دوست داشته باشیم و چه به مذاقمان خوش نیاید دولت پنهان واقعیتی است که وجود دارد و ممکن است تحت عناوین یا اسامی دیگری در جامعه استفاده شود. برای روشن تر شدن موضوع به خبرها یا داستانهای زیر توجه کنید:
1- آموزش و پرورش آذربایجان غربی روز پنجشنبه گذشته 9 آذر1396 با صدور اطلاعیهای خبرنگاران را به حضور در آئین تکریم مدیرکل این نهاد و معارفه مدیرکل جدید (بهرام صمدی) دعوت کرد اما در نخستین ساعت های بامداد امروز، شنبه این مراسم لغو و زمان آن به بعد موکول شد.
و مدتی بعد در جای دیگری از فضای سایبری میخوانیم:
بالاخره بعد از ماهها حرف و حدیث و حاشیه های پیش رو ظهر امروز مراسم تكريم فريدون سيدمصطفوي و معارفه ابرهيم محمدی معاون مجموعه بعنوان مدير كل آموزش و پرورش امروز چهارشنبه در سالن برق اروميه برگزار شد. اين در حالی است كه حدود 2 ماه قبل و 8 ساعت مانده به مراسم توديع و معارفه بهرام صمدی معاون ديگر اداره كل قرار بود سكان هدايت اين مجموعه حساس را بر عهده بگيرد كه به دليل برخي از حواشی پيش رو و عدم هماهنگی وزارتخانه با مخالفت شديد نماينده عالی دولت در استان روبه رو گشت و ناخدای كشتی آموزش و پرورش در اين امواج پرتلاطم به ابراهيم محمدی سلماسی معاون برنامه ریزی آموزش و پرورش رسيد.
و وقتی سوال می شود که چرا بهرام صمدی کنار گذاشته شد جواب داده می شود: «از بالا گفتند به مصلحت نیست ایشان مدیرکل شوند.» موارد زیادی از این دست میتوان پیدا کرد.
2- «من سالها در این اداره زحمت کشیدهام و تجارب و تخصص زیادی دارم. با بافت و چم و خم آن از همه بیشتر آشنایی دارم. همه مرا میشناسند من بهترین گزینه برای مدیریت این بخش اداره هستم. خود سازمان هم مرا برای این پست بیش از همه محق میداند.» «کاملا درست میفرمایید و شما بهترین گزینه و لایقترین و شایسته ترین و متخصصترین فرد برای این پست هستید و ما هم نظرمان همین است و خیلی دلمان میخواهد شما بر سر این پست باشید اما دست ما نیست، از بالا گفتند نمیتوانیم شمار را به کار بگیریم. گفتند نظر ما روی برادر کوچکتر است که در جای دیگری است و به زودی آفتابی خواهد شد! اگر بر خلاف میل آنها رفتار کنیم خود ما هم کلهپا می شویم!»
3- در جریان تایید صلاحیت کاندیداها برای انتخابات مختلف وقتی کاندیدایی که مورد اقبال مردم است از فیلتر صلاحیتها بنا به عواملی نامعلوم عبور داده نمیشود و مصرانه پیگیر علل آن میشود جوابی که دریافت می کند معمولا چیزی شبیه این است: «ما در جریان نیستیم! از بالا ردصلاحیت شدهاید گفتند شما نه. دیگر کاری نمیشود کرد.» از حذف اسناد بین المللی مانند توسعه پایدار، نفوذ و دخالت در محتوا و سرفصلهای کتابهای درسی مانند حذف بعضی چهرههای ملی و میهنی و تاریخی گرفته تا های لایت کردن افراطی بعضی چهرهها و شخصیتهای خاص و دستکاری تاریخ و گنجاندن دروس و برنامههای نامرتبط و .... ردپای آنها را حتی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم میتوان دید. میتوان با قاطعیت گفت که اقدامات دولت پنهان بر خلاف مصالح ملی بوده و خسارات جبرانناپذیری بر آموزش و پرورش در طول این سالها زده است
4- «من بهترین استاد این دانشکده هستم همه مرا میشناسند، بارها تقدیرنامه از دست مقامات گرفتهام. دانشجویان زیادی میخواهند در کلاس درس من بنشینند چرا برایم درسی ارائه نشده است؟» «از بالا گفتهاند به شما درسی ارائه نشود.» نقطه تمام.
5- «ما ماههاست برای اجرای این کنسرت برنامهریزی میکنیم چرا زودتر به ما نگفتید تا کنسرت را لغو کنیم و حالا دو ساعت مونده به شروع کنسرت اعلام میکنید.» «ما هم نمیدانستیم از بالا زنگ زدهاند که اجرا نشود.»
6- من هنرمند توانا و تاثیرگذاری هستیم و می توانم برای کشورم و هنرش سالها مفید واقع شوم. حیف است با این استعدادی که دارم عمرم هرز برود. من ریشه در خاک وطن دارم و میخواهم کاری انجام دهم آن طور که قواعد شما دیکته میکند. برای من هم فرجهای دهید تا خود را نشان دهم!» «متاسفانه از بالا اجازه نمیدهند!»
7- «من دانشمند به نامی هستم، نظریات و تئوریها و کتابهای من در دانشگاههای جهان تدریس میشود. من میتوانم دانش خود را در اختیار دانشجویان کشورم قرار دهم و با آنها روی پروژهها و طرحهای مهمی برای بازکردن گرهی از مشکلات کشور کار کنم. حتی برای نشان دادن حسن نیت خود کراوات خود را کنار میگذازم و پیراهن .....» «از بالا گفتند فعلا مقدور نیست!»
8- «ما میخواهیم مراسمی برای مرگ عزیزمان برگزار کنیم چرا اجازه برگزاری مراسم را نمیدهید؟ چرا علت را روشن به ما نمیگویید تا قانع شویم؟» «درست می فرمایید! ما هم بیخبر هستیم از بالا گفتند برگزار نکنید!»
9- این خانم اسمش تو لیست کادر این مرکز پژوهشی آموزش و پرورش هست اما خودش نیست. حضور فیزیکی ندارد. تو سال تحصیلی اصلا یک بار هم پاشو تو مرکز نگذاشته است. این تبعیض نیست؟ «گفتند این طوری باشد و ایشان در خانه پژوهشها انجام دهد!»
آیا این اخبار و سناریوها برایتان آشنا نیست؟ چه عنصر مشترکی را در این اخبار و سناریوها می توانید پیدا کنید؟
با این مقدمه طولانی، در ادامه بحث به تاریخچه و تئوری دولت پنهان در سپهر سیاست ایران خواهم پرداخت:
اصطلاح «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» در نقطه مقابل دولت انتخابی برای اولین بار از زبان ترکی با اصطلاح «درین دولت» (Derin Devlet) به زبان انگلیسی گرتهبرداری و به آن راه یافت و معادل دولت پنهان یا دولت مخفی و در عمق (Deep State) برای آن انتخاب شد. معمولا نظامیها و عوامل و دستگاه اطلاعاتی-امنیتی نقش پررنگی در دولت پنهان بازی میکنند و همیشه یک طرف قضیه را این گروهها تشکیل میدهند. زمانی نظام حاکم بر ترکیه مصداق کامل «دولت پنهان» بود به طوری که دولت انتخابی همیشه زیر سایه و نفوذ دولت پنهان که بیشتر ژنرالها و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل میدادند بود. به همین خاطر در تاریخ معاصر ترکیه میتوان کودتا، ساقط کردن و سقوط دولتهای انتخابی زیادی را توسط دولت پنهان در این کشور شاهد بود.
در سالهای اخیر دولت انتخابی رجب طیب اردوغان با اتخاذ استراتژیهایی در ترکیه تلاش کرده است تا نفوذ و قدرت دولت پنهان مخصوصا قدرت زیاد نظامیان و نیروهای امنیتی-اطلاعاتی را در سیاست و اقتصاد محدود یا قطع کند. آخرین تلاشهای نافرجام دولت پنهان در ترکیه برای اعمال قدرت کودتای 25 تیر 1395 بود که با دخالت پلیس و مردم به شکست انجامید.
شیلی و کودتای پنیوشه و ساقط کردن دولت انتخابی سالوادر آلنده مثالی دیگر از وجود دولتهای پنهان است. و این اواخر عملکرد و رفتار رژیم میانمار در قبال مسلمانان این کشور را شاید بتوان نشانهای از وجود دولت پنهان درسیستم سیاسی آن تلقی کرد. دایره المعارف آنلاین ویکی پیدیا در مدخل «دولت پنهان» یا «دولت در دولت» لیستی از دولتهای مخفی داده است، از جمله ساواک محمدرضا پهلوی را هم در زمره دولتهای پنهان قرار داده است.
رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود.
ناهید فرید (1391) در مقالهای با عنوان «دولت پنهان» در تعریف دولت پنهان میگوید: «دولت پنهان به گروهی اطلاق میشود که اعضای آن، شهروندان معمولی نیستند و در سازمانهای رسمی دولتی بهعنوان یک گروه دارای منافعی خاص فعالیت میکنند. این افراد، دست به اعمال فشار بر مجموعه نهادهایی میزنند که در آنها منافعی نهفته دارند و حتی از تهدید و باجگیری هم ابایی ندارند.» فرید با تفاوت قائل شدن بین دولت پنهان و دولت سایه (Shadow Government) در جای دیگری از مقاله، دولت پنهان را این گونه تعریف می کند: «دولتی بالفعل اما مخفی که با استفاده از امکانات دولتی با هویتی مجهول در تشکیلات رسمی نظام، بهگونهای سازمانیافته و برای مقاصدی غیر از منافع ملی در حال فعالیت است.» فرید اعتقاد دارد که «این اصطلاح سیاسی؛ یعنی دولتی که در دولت تشکیل میشود- دولت ژرف، دولت پنهان و یا دولت مخفی- در هر کشور، با عناوین خاص شناخته میشود.»
فرید در بررسی چیستی و ماهیت دولت پنهان میگوید که مفهوم دولت پنهان زمانی به دست میآید که عنصر مشروعیت و قانونی بودن اعمال قدرت از تعریف حقوقی دولت حذف شود. او برای شناسایی و تعریف آن سه شرط میگذارد:
- اول اینکه دولت پنهان یا مافیای سیاسی (دولت در دولت) زمانی ظهور میکند که فرد یا افرادی «از درون دولت» و با استفاده از امکانات دولتی، بهصورت غیرقانونی وارد عمل شوند.
- دوم اینکه منسوبان دولت پنهان، در هر حال باید نماینده، برگزیده یا عامل دولت رسمی باشند.
- سوم اینکه کمیت در این مجموعه اهمیتی ندارد؛ مهم این است که اعضای این مجموعه در چارچوب یک طرح و برنامه مشخص و هدفمند، مخفیانه حرکت کنند.
نوام چامسکی پدر زبانشناسی مدرن، و اندیشمند و فیلسوف نامدار معاصر در یکی از تئوری های معروفش درباره نحو زبان از ساختارهایی بنام «زیر/ژرف ساخت» و «روساخت» بحث می کند. او می گوید که روساخت هر جمله زبان جلوهای از زیرساخت است و از آن نشات می گیرد. زیرساخت (ژرف ساخت) بسی پیچیده و بزرگ است و روساخت تنها درصد کوچکی از روساخت را منعکس میکند که ممکن است به اشکال مختلف ظاهر شده و خود را نشان دهد.
روساخت همان طور که از اسمش پیداست لایههای رویی و بالایی است و زیرساخت لایههای درونی و زیرین را تشکیل میدهد. زیرساخت چیزی شبیه کوه یخ است که در زیر سطح آب قرار گرفته است و روساخت نوک و قسمتی از کوه یخ است که بیرون از سطح آب قرار گرفته است. لذا زیرساخت بسی مهمتر و وسیعتر از روساخت است. بدون توجه به زیرساخت و تنها با استناد به روساخت ره به جایی نتوان برد و به ندرت می توان تحلیل و توضیحی درست ارائه داد. درست به مانند داستان کشتی «تایتانیک» که تنها توجه و تمرکز به روساخت یعنی نوک کوه یخ و غفلت از زیرساخت (کوه یخ عظیم زیر آب) باعث غرق این کشتی اقیانوسپیما شد.
شاید بتوان این بحث را به سیاست و وضعیت حال حاضر کشور هم تعمیم داد. چیزی که مصطفی تاجزاده معاون سیاسی عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در مصاحبه های خود با اشاره به بحرانسازیهای متناوب در دولت خاتمی به هنگام بحث درباره علل مشکلات عدیده کشور از آن تحت عنوان «دولت پنهان» نام میبرد.
پروانه سلحشوری نماینده اصلاحطلب مجلس نیز در نطق معروف 13 شهریور خود اشارهای به دولت پنهان داشت و از تعدد دولت «آشکار و پنهان» در نظام سخن به میان آورد. با تعریفی که در ابتدای بحث از دولت پنهان داده شد میتوان نشانههای بارزی از وجود دولت پنهان در جمهوری اسلامی پیدا و به نوعی نظریه مطرح شده توسط تاجزاده و دیگران که مشکلات ایران را به دولت پنهان نسبت میدهد را تایید نمود.
مقامات دولتی هم در سخنان خود مستقیم یا غیرمستقیم اشاراتی به وجود «دولت پنهان» داشتهاند، مخصوصا معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در مصاحبه ای با روزنامه آرمان (شماره 3658، 2 مرداد 1397) صریحا بحران آفرینیها و مقصر اصلی مشکلات در دولت روحانی را کار دولت پنهان میداند. ابتکار میگوید: «به هر حال برخی از موقعیتهایی خاصی در کشور برخوردار هستند و به کسی نیز پاسخگو نیستند. نکته قابل تأمل در این زمینه این است که دولت پنهان در اغلب مناسبات سیاسی کشور به صورت غیرمستقیم دخالت میکند و این مسأله بر کسی پوشیده نیست. این وضعیت نیز نوعی موازیکاری در سیاستگذاری ایجاد کرده است.» ابتکار از تخریب توافقنامه پاریس توسط جریانی خاص صحبت می کند و معتقد است که «جریانی که ایران را از توافق پاریس حذف کرد برخلاف منافع ملی رفتار کرد و ضربات سنگینی را به منافع بینالمللی ایران وارد کرد.»
«حميدرضا جلايی پور» در روزنامه شرق (مانع تراشی دولت پنهان علیه روحانی، شماره 2898، 8 تیر 1396) از مانع تراشی ها علیه دولت روحانی بحث می کند؛ اینکه «کجای جهان اين گونه عمل می شود که امکانات عمومی را در اختيار نيرويی قرار دهند و به شکل متناوب تحت نام های مختلف، در روند منطقی اداره کشور و توسعه کارشکنی کنند و امکانات دولت پنهان را در اختيار داشته باشند.» او عقیده دارد که تا وقتی جلو اين نيرو گرفته نشود مشکلات باقی است. این جامعهشناس فعالیت این گروه را «سمی مهلک برای پیشرفت کشور» می داند.
این نویسنده در مصاحبهای با روزنامه شرق (شماره 2613، یکم تیر 1395) از نیرو و عاملی بنام به نام «نيروهای «آفندی» در مقابل دولت صحبت میکند: «...در اين صحنه نابرابر رسانهاي، دولت روحاني با نيروهاي اصولگرای ميانهرو روبه رو نيست با نيروهايي روبه روست که من به آنها نيروهای «آفندی» مي گويم. يعني در اين جدال رسانه اي روحانی در برابر علی اکبر ناطق نوری يا علی لاريجانی يا علی مطهری و ديگر عقلای جناح راست نيست، بلکه روحانی مقابل يک شبکه پنهان است که البته مردم کوچه و خيابان هم نيستند. آنها قدرت نفوذ و استفاده از امکانات عمومی و رسانه های جمعی را دارند. آنها همان حاملان دولت پنهان هستند.»
تاج زاده در گفت و گو با فرارو (شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) با اشاره به آگاهی مردم از نقش دولت پنهان، با شاره به نظارت استصوابی به عنوان ریشه مشکلات، شکلگیری دولت پنهان را نتیجه آزاد نبودن انتخابات میداند.
او فراری دادن «کاوه مدنی» را مثال بارزی از اقدامات دولت پنهان می داند و در بحث مشکل انتخاب شهردار تهران یا حذف اصلاح طلبان در انتخابات هوشمندانه استعاره استفاده از «تیم امید» به جای «تیم ملی» و اصطلاح «چون نمیگذارند!» را به کار می برد. او هشدار میدهد که «نباید دولت پنهان همسو با نتانیاهو و جناح جنگطلب امریکا کارهایی انجام دهد.»
او می گوید: «در کشورهای دموکراتیک جناحی که در انتخابات رای نمیآورد از همان روز اول به سیستم و حزب حاکم انتقاد میکند. حتی دولت سایه تشکیل میدهد و میگوید اگر ما رای بیاوریم کابینه ما این است. این حق جناح اقلیت است. اما آنجا دولت پنهان وجود ندارد؛ یعنی شکست خوردگان برای تسویه حساب با دولت پشت قوای مسلح پنهان نمیشوند و با سوءاستفاده از قوای دیگر دولت منتخب را به چالش نمیکشند. رادیو و تلویزیون نقش اپوزیسیون غیرمسئول را ایفا نمیکند و کارهای دولت را سیاه جلوه نمیدهد تا مردم را از آن ناامید کند.»
قبل از اینکه به «تئوری دولت پنهان» که در سالهای اخیر توسط تاجزاده مطرح شده بپردازم ضروری است به این نکته اشاره کنم که چه برای دولت پنهان به وجودی سازمانی یا ساختاری قائل باشیم و چه نباشیم دولت پنهان چیزی است که نمیتوان در وجود و حرکت خزنده آن در کشور شک کرد یا آن را انکار کرد، چیزی است که وجود دارد و موتور آن کم و بیش در طول این سالها همیشه روشن بوده است چرا که آثار، عوامل و کارنامه آن را از اوایل انقلاب تا زمان حاضر میتوان ردگیری و پیگیری کرد. پس همانطور که اشاره شد میتوان با استناد به شواهد ادعا کرد که تئوری تاجزاده میتواند برای علتیابی مشکلات عدیده کشور درست از آب دربیاید. رابطه دموکراسی و دولت پنهان رابطه ای معکوس است: هر چه قدر در یک نظام حکومتی و سیاسی دولت پنهان از قدرت بیشتری برخوردار باشد به همان اندازه دموکراسی کمتر در آن نظام تمرین میشود
نظریه دولت پنهان تاجزاده نظریه در خور توجهی است. نظریهای است که تا حد زیادی میتوان حجم عظیمی از مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور را در چارچوب این تئوری تبیین و توجیه کرد. این تئوری میتواند توضیح گر بلایایی باشد که بر سر کشور نازل می شود. حتی علل خروج دولت امریکا از معاهده برجام را هم میتوان در چارچوب این نظریه توضیح و تبیین کرد. میتوان ادعا کرد که اگر این تئوری به خوبی پرداخت شود اصول اساسی و استانداردهای یک تئوری به معنی واقعی کلمه را در خود نهفته دارد.
دولت پنهان از همان اوان انقلاب حضوری فعال داشته و موجود بوده است و مانند عنکبوت تارهای خود را در همه جا گسترده است: از تسخیر سفارت ایالات متحده، اعدام خودسرانه هویدا و افراد دیگر، پروندهسازیها، خانهنشین کردن یا فراری دادن هنرمندان، نخبه ها و دانشمندان واقعی گرفته تا قتلهای زنجیرهای و حذف فیزیکی روشنفکران، نویسندگان و فعالان سیاسی، ترورها و اسیدپاشیها و حمله به سفارت کشورهای دیگر و ضرب و شتم نماینده مجلس و به هم زدن کنسرتها و مانع اکران فیلم ها شدن، کوبیدن برجام ... و این اواخر داستان «استخر فرح».
اگرچه در طول این سالها تعداد انگشت شماری از عوامل دولت پنهان منزوی شدهاند اما دولت پنهان همچنان به فعالیت و حیات خود ادامه میدهد و ردپای آنها را در همه جا میتوان پیدا کرد. دولت پنهان همیشه هم در برابر و بر ضد دولت «پیدا» و قانونی نبوده است بلکه در مقاطعی به نوعی با آن کنار آمده و همراه شده است که این باعث وارد آمدن آسیبهای جبرانناپذیر اقتصادی، سیاسی و حتی دیپلماتیک به کشور شده است. اما سوال اساسی این است که چطور می توان فعالیت دولت پنهان را صفر کرد یا حداقل آن را کم کرد.
نظر تاجزاده این است که دولت پنهان را با افکار عمومی میتوان کنار زد. و در جای دیگری (فرارو، شلتاق دولت پنهان، 27 اردیبهشت 1397) میگوید: «خوشبختانه با رشد آگاهی عمومی امید به مهار دولت پنهان بالاست.» اما نگارنده معتقد است که این کافی نیست. برای به حداقل رساندن فعالیت دولت پنهان بایستی شاهرگهای اقتصادی و سیاسی و منابع مالی و تدارکاتی آنها را قطع کرد و نیز عوامل و مشتریهای آنها را شناسایی و فعالیت آنها را در مجلس، وزارتخانهها و بدنه دولت، سازمانها و نهادهای دولتی محدود و تحت کنترل درآورد.
در خاتمه با مدنظر قرار دادن تئوری دولت پنهان تاجزاده، و با سود بردن از مقاله ناهید فرید (1391) به تعدادی از ویژگیهای این نوع دولت اشاره میگردد. شاید بتوان مصداق هر یک از این ویژگیها را در دولت پنهان مطرح شده توسط تاجزاده در کشور یافت.
- به جایی پاسخگو نیستند.
- میانه خوبی با شفافیت ندارند و خود شفافیتی در عملکرد ندارند.
- کارنامه درخشانی در انقلاب و جنگ ندارند.
- به جای خرد و تدبیر ترجیح میدهند از شمشیر استفاده کنند.
- دارای قدرت زیادی هستند.
- خشونت و داد وب یداد را با انقلابی گری اشتباه می گیرند و ادای انقلابیون واقعی را در می آورند.
- در پی ایجاد تنش در کشور هستند.
- موازی کاری میکنند.
- از تریبونهایی که دارند ترور شخصیت می کنند و دست به حملات لفظی می زنند.
- با آزادی مطبوعات و رسانهها مخالفند.
- مذاکره با جهان خارج را برنمیتابند.
- «تاسیس نهادهای موازی نیز به ضعف دستگاه رسمی دولتداری، و به تبع آن، توانا شدن دولت پنهان کمک کرده است.»
- «دولت مخفی ثبات تداوم خود را در ادامه ناامنیها، وابستگیها و از همه مهمتر ضعف نظام رسمی میداند و با شفافیت که خود لازمه اصلی حکومتداری سالم است، در تقابل شدیدی قرار دارد.»
- «یکی از شاخصههای دولت پنهان این است که باید برای بقای خود به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی دسترسی داشته باشد.» (فرید 1391)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این موجودات از نظر من - همانطور که بارها گفته ام - همان خفاشان شبی هستند که جهل و تاریکی را در این سرزمین به حراست و پاسداری نشسته اند - اما آنها باید بدانند که بزودی غرق اقیانوسی از نور خواهند شد.
در حالیکه PhD و 25 سال سابقه تدریس دارم و 150 کتاب و ... نوشته ام امسال "ترتیبی دادند" که باید در "مدرسه راهنمایی" "الفبای زبان" درس بدهم در حالیکه نور چشمی های فندق مغزی خودشان را در پژوهش سرا ها و ... بکار گرفته اند.
اِعمال اقتدار است. در کل جهان ، هیچ کشوری حتی دموکراسی ترین آن ، به اندازۀ ما قدرت داخل قدرت ندارد. ظاهرا برای کنترل فساد و کنترل قدرت است اما هدف اصلی پشتیبانی از اهداف خود و یا گروه و دسته خود است .
منابع قدرت جمهوری اسلامی ایران:
مقام رهبری
مجلس خبرگان
مجلس شورای نگهبان
مجمع تشخیص مصلحت نظام
قوه مقننه
قوه مجریه
قوه قضائیه
سپاه پاسداران
بسیج
و.........
شش مورد ما اضافه است نسبت به سایر کشورها.
پس دولت پنهان فقط یکی نیست و بیشتر از آنست.
به نظرم آنکس که قانون بازی را به هم می زند و مهر ها را به اطراف پرت می کند امثال تاجزاده هستند نه دولت پنهان جالب اینجاست اینها با هزارن وعده و وعید برای رسیدن به قدرت اجرایی کشور تلاش می کنند وهیچ وقت پاسخ نمی دهند اگر چهار سال اول دولت متوجه نبودید بعد که فهیمدید که دولت پنهانی وجود دارد چرا مجددا آمدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همین که احمدی نژاد سر کار اند اولین کاری که کردند امور پرورشی را احیا کردند و دوباره برگشتیم سرخط. چرا بی انصافی کنیم. دوره خاتمی ما به یه اقتدار در دیپلماسی و اقتصاد دست یافتیم که تادحالا نمونه اس نبوده. حادثه کوی دانشگاه کار دولت پنهان بود. گفتگوی تمدن ها. ما چه بودیم و چه شدیم.
اما درباره تاجزاده حداقل از عوامل دولت پنهان باسوادتر است. پاکدسته و با وجود خطر حرفش را می زنه.
این سوال هم از اون سوالاهاست:
اگر چهار سال اول دولت متوجه نبودید بعد که فهیمدید که دولت پنهانی وجود دارد چرا مجددا آمدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر اینطوری نبود که دولت پنهان مفهوم پیدا نمی کرد. یعنی فلسفه وجودی دولت پنهان بودن یه دولت انتخابی است. دولت پنهان در کنار دولت اودخابی و پیدا مفهوم پیدا می کنه.
به سوالات بنده هم دوستان مخالف پاسخی ندادند مگر قرارنبود فردای برجام تحریمها بالمره لغو و نه تعلیق شود؟ ( این جمله ی جناب روحانی را ک همه یادمان است ) یک نفر پاسخ دهد پس چرا فردای برجام تحریمها لغو نشد؟ آیا آقای روحانی از مفاد برجام خبر نداشت؟ آیاخودش هم فریب خورده بود و فکر می کرد قرار است تحریمها لغو و نه تعلیق شود؟ یا می دانست و خلاق وافع را به مردم اعلام کرد؟
آن موشکی که به گفته ی برخی باعث خروج ترامپ از برجام شد آیا فردای امضای برجام شلیک شد یا چند ماه بعد؟
کاش فقط به همین سوال بدون حاشیه رفتن پاسخ دهیم سوال: چرا بر خلاف اعلام رسمی جناب روحانی مبنی بر ((لغو بالمره ی تمام تحریمهای اشاعه ای وهسته ای و نه تعلیق آنها در فردای امضای برجام)) این اتفاق نیفتاد؟پس چرا جناب روحانی این جمله را گفت؟آیا دولت پنهان مجبورش کرد که چنین خلاف گویی را انجام دهد؟
همکار عزیز هر چیزی روال و روندی داره. این ساده لوحانه است که فکر کنیم فردای برجام همه چیز به حالت سابق برگرده. ماجراجویی های دولت پنهان بهانه به دست امریکا داد. وقتی در صحن سازمان ملل در برابر میلیاردها انسان می گویید اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود انتظار دارید بعد برجام همه چی بر وفق مراد شما جلو بره. وقتی سفارت بریتانیا را از دیوارش بالا می روید انتظار دارید برتانیا در برجام دربست پشت سر شما باشد؟ وقتی خبرنگار کانادا زهرا کاظمی را عوامل دولت پنهان سلاخی کردند و وقتی داستان کهریزک را رقم زدند... انتظار دارید اروپا به ترامپ اخم کنه. وقتی به شما بدبین شدند و اعتمادشان به شما را از دست دادند درست کردنش مشکل است.
همچنان پاسخ نمی دهید هر چه پرسیده ام هم باز پاسخی نشنیده ام چرا جناب روحانی گفتند یک طرف برجام امضای مارا می خواهد و انجام تعهداتمان و یک طرف دیگرش هم لغو تحریمها آنهم بالمره و نه تعلیق و فرمودند پس از امضای برجام در فردای برجام تحریمها بالمره لغو و نه تعلیق می شود اما همه دیدیم که برجام امضا شد ما تعهداتمان را مو به مو انجام دادیم اما تحریمها لغو نشد بلکه تعلیق شد
آیا جناب روحانی از مفاد برجام اطلاع نداشتند؟ یا اطلاع داشتند و خلاف گفتند؟
سایت های هسته ای و اسناد و مدارکی که آنها دارند نشان می دهد که عوامل دولت پنهان بدنبال تسلیحات هسته ای بودند ... برای همین به احتیاط و به اهستگی روند برجام پیش می رفت. اگر در ظاهر هم بگویند ما به نیروی ایمان و معنوی مجهزیم. چرا مساله را پیچیده کنم مگه قران نمیگه در برابر دشمن هر چه نیرو دارید اماده کنید. مگه یه قسمت از دولت پنهان تصمیماتش بر اساس ایدئولوژی نیست؟
در مدیریت آموزش و پرورش شهری کوچک مدیر آموزش و پرورش می خواد بازنشسته شود. برای جانشینی او سه نفر بیشترین بخت را دارند. هر سه متخصص سالها از مدیران موفق مدارس بوده اند. از مدرک و تخصص چیزی کم ندارند. همه معلمها و کادر اداره هم این سه نفر را شایسته ترین افراد می دانند. این روندی معمول و طبیعی است. این افراد نه سیاسی هستند و نه اصلا فعالیت اقتصادی دارند. مشغله شان همیشه انوزش بوده است.
امروز همان روزی است که می خوان مدیر جدید را معرفی کنند. دولت پنهان دست بکار می شود و چون بزودی انتخابات مجلس برگزار خواهد شد می خاهد مهره خودش را تحمیل کند. آنها موفق می شوند آقای ایکس را که رییس زندان یکی از شهرهای جنوب کشور است به عنوان مدیر جدید به خورد مردم بدهند. از این ببعد ایشان مدیر جدید هستند.
داستان ساده است!
کی اینو آورده مدیر کل کرده؟ خائنین به وطن و عوامل دولت پنهان!
فکر کنم هنوز هم همکارایی هستند که از دوره دکتر نجفی به خوبی یاد می کنند. اگه سند تحول بنیادین .... را بخوانید متوجه می شیود که دولت پنهان چه قدر توش دست برده است. درود بر شما!
انصافا دوران خاتمی دوران بدی نبود. حداقل رونق روزنامه و رسانه ها در تاریخ معاصر ایران بی نظیر بود. ما سری تو سرها پیدا کردیم. اما بعد .... چه شد. دولت پنهان باید و باید تنش و جنگ و درگیری ایجاد کنه تا بتونه به حیاتش ادامه بده. دولت پنهان در حال حاضر دنبال یک جنگ است در مقیاس یزرگ یا کوچک. تا قدرتش هر چه بیشتر کند و مردم را سرگرم کند و دولت را هر چه بیشتر تضعیف کند.
دولت پنهان نونش را از ضدیت الکی و دشمنی بی دلیل با امریکا و اسراییل کسب می کنه ...
تقریبا از "تمام" گروه های تلگرامی معلمان و اساتید هم قبلا "حذف"م کرده اند. الان فقط لینک گروه های تلگرامی "پیشکسوتان لشکری" خراسان رضوی و خراسان شمالی را برایم فرستاده اند!؟!
...
«داستان دو شهر» شروع خیره کننده ای دارد:
بهترین دوران بود،
بدترین دوران بود،
عصر خرد و عقلانیت بود،
عصر حماقت و دیوانگی بود،
زمان ایمان بود،
زمان تردید بود،
فصل نور بود،
فصل ظلمت بود،
بهار امید بود،
خزان یاس بود ......
چارلز دیکنز در بخش هایی از این داستان ماندگار برش ها و صجنه های ترسناکی از اتفاقات انقلاب فرانسه به دست میدهد: ماشین گیوتین بی وقفه کار می کند و کار خود را بیرحمانه انجام می دهد. خشک و تر با هم می سوزند. جرقه انقلاب فرانسه از زندان باستیل مظهر بیداد و بی عدالتی شروع و نظام پادشاهی برچیده می شود و به دنبال دوران ترور و وحشت جمهوری فرانسه به سختی متولد می شود.
اگر چه در دوره ای دیکتاتوری بنام ناپلئون خودنمایی می کند اما بالاخره فرانسه آن آرامش و شکوفایی که مدت ها در انتظارش بود را بدست می آورد به طوری که مهد تمدن نام می گیرد و دوران درخشانی را تجربه می کند، محیطی آرام و امن و فضایی آزاد خلق می شود، آزادی بیان مفهوم پیدا می کند و فرانسه محل تبادل آراء و نظرات و مقر نویسندگان، روزنامه نگاران، فیلسوفان و هنرمندان جهان می گردد.
و در اواخر قرت بیستم در گوشه ای دیگر از دنیا در خاورمیانه همیشه ملتهب یکی از بزرگترین انقلابات اجتماعی و سیاسی رخ می دهد: نظام شاهی برچیده می شود و جمهوری اسلامی برقرار می شود فرمول همان است اما اتفاقات پیش رو تا اندازه زیادی غیرقابل پیش بینی. اتفاقات بعد از انقلاب شروع می شود: تسویه حساب های خونین، مهاجرت های بی بازگشت، فراری دادن نویسندگان، هنرمندان، دانشمندان، سیاستمداران، استادان دانشگاه، سرمایه گذاران، روزنامه نگاران و ... اما این اتفاقات تمامی ندارد و به دنبالش دوران ترور و وحشت و نخبه کشی و اعدام ها شروع می شود. زمانی می شود که فاصله بین مرگ و زندگی به جمله و حتی کلمه ای گره می خورد که از دهان بیرون میامد، بخششی در کار نیست، از پیرزنی که زمانی وزیر آموزش و پرورش بوده تا وزیری که حتی پایش به دادگاه هم نمی رسد، تا تیمسارها، ارتشبدها به جوخه مرگ سپرده می شوند. سفارتی تسخیر می شود. انقلاب به فرزندان خود نیز رحم نمی کند، جنگی خانمانسوز تحمیل می شود قهرمانان زیادی از بین می روند............
جنگ تمام شده است، دشمنان داخلی و خارجی سرجای خود نشانده شده اند. ملت آبدیده شده است. همه احساس خوبی دارند و اعتماد به نفس پیدا کرده اند، ثبات و آرامش پیش روی ماست و بسیار نزدیک و قابل دسترس. همه چیز برای یک توسعه پایدار و یک دوران ثبات و یک جهش اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی آماده است. دوران عقلانیت باید در دسترسمان باشد جهان متمدن دیگر حمله به سفارت یک کشور را نمی تابد. قومی اسیر و سرگردان و آنهایی که جلای وطن کرده اند امیدوارتر می شوند. همه می پرسند آیا روی آرامش را خواهیم دید؟ بالاخره دوران ثبات و آرامش و شکوفایی و رونقی که سالها در انتظارش بودیم فرا رسیده است؟ یا همه چیزهای خوب را از دست خواهیم داد؟ اما طلسم نمی شکند........
کشورهای جهان از طریق همین دولتهای پنهان با هم ارتباط دارند و کمترین اطلاعی از عملکردشان را برای مردم توضیح نمی دهند.
بنده ، هم در اموزش و پروش کار کرده ام و هم بیست و یک سال در صنعت الومینیوم بوده ام.
نفوذ دولت پنهان در صنعت کمتر از نفوذ در اموزش و پرورش نیست و تمام افرادی که مهره های دولت پنهان هستند چه در اموزش و پرورش و چه در صنعت بسیار بیرحم و وحشی هستند و کمترین اعتقادی به اصول انسانیت و اخلاق ندارند.
و خدا نکند که از کسی بدشان بیاید ، زندگی را به کام فرد انچنان تلخ می کنند که ممکن است فرد دست به خودکشی بزند.
کارفرمایان و مدیران صنعتی از بیرحم ترین اقشار جامعه هستند و مردم را برده خود می پندارند و همیشه کارهایی انجام می دهند که نشان می دهد قصدشان راه رفتن روی اعصاب مردم می باشد.
مثل صنایع ما که مثلا" در صنعت الومینیوم یک فوق دیپلم دامپروری بدون داشتن هیچ دانشی در باره تولید فلز در خط تولید فلز الومینیوم در کنار یک فوق لیسانس متالورژی کار میکند و حتی یکبار این فوق دیپلم دامپروری در سال 1383 به عنوان پژوهشگر برتر در صنعت الومینیوم به سازمان خصوصی سازی صنایع (ایمیدرو) معرفی شد و از دست معاون وزیر اقای ......لوح تقدیر گرفت. بعدها همین فوق دیپلم دامپروری ادامه تحصیل داد و لیسانس متالورژی گرفت ومدعی متخصص بودن در صنعت الومینیوم شد( شرایط را برای ادامه تحصیل ان فرد فراهم نمودند)
. در صورتی که جای این فوق دیپلم دامپروری در پرواربندی یا سازمان گوشت، سازمان غله و اینجور جاهاست اما به راحتی وارد یک صنعت مهم فلزی شده و از دست معاون وزیر لوح تقدیر می گیرد.
این فرد مدتی نیز رییس قسمت تولید فلز شد.
باور کنید اگر بالفرض جایی به عنوان نیروگاه هسته ای وجود داشته باشد که ندارد ( نیروگاه هسته ای یک خالی بندیست و تمام این نیروگاههای به اصطلاح هسته ای چاه های زمین گرمایی می باشد) افراد با تحصیلات غیر مرتبط با پارتی و سفارش در انجا مشغول به کار خواهند شد و خواهیم دید که باز هم به عنوان مثال فلان رشته دامپروری در انجا پیشنهاد می دهد که برای عایقبندی اتصالات برقی نیروگاه از پشم گوسفند استفاده کنند که هم ارزان است و هم فراوان و تحریمها هم مانع دسترسی به پشم گوسفند نمی شود و پیشنهاد وی توسط هیئت مدیره مورد پذیرش قرار گرفته و ان فرد به عنوان یک محقق و پژوهشگر برتر به وزارتخانه معرفی شده و مورد تشویق وزیر مربوطه یا معاون وزیر قرار خواهد گرفت و پاداشی هم به وی خواهند داد.
مشکل بزرگ ملتها این است که ذهنشان مملو از اطلاعات بیهوده و حتی اطلاعات غلط می باشد و متاسفانه این ملتها توهم دانایی و دانستن نیز دارند که این توهم دانایی و دانستن از نادانی انها بدتر و خطرناکتر می باشد.
بنده در راستای اگاهی بخشی به جامعه مقالاتی را خدمت جناب پور سلیمان فرستادم. اما ایشان هنوز مطالب بنده را منتشر نکرده اند.
و البته گله ای هم ندارم ، چون مطالب سایتشان نشان می دهد که انسان نترس و دانایی هستند و قطعا" برای عدم انتشار مقالات بنده دلایلی دارند.
آقای کرامت سلیمی
درود بر شما
ضمن سپاس از مطالب شما
صدای معلم در موضوع آموزش به صورت تخصصی کار می کند .
پایدار باشید .