قلمی که بود و الان نیست. قلمی که ما با آن قد کشیدیم . قلم، فقط در ازدحام حرف غریب نمانده است. باد وب نیز ساحت او را در نوردیده است.مردم امروز نمی توانند و نمی خواهند قلم به دست بگیرند. از بس کیبوردها ، اختیار آنها را در دست گرفته اند. وبگردی و کار با رایانه، چنان آنها را سرگرم نموده است که می رود تا قلم به عنوان یکی از میراث های گذشته ، ثبت ملی و جهانی بشود.
نه فقط رایانه ها که گوشی های همراه نیز، هجوم سختی را به ساحت قلم آغاز کرده اند. غلط نویسی و بدتر از آن فراموشی فارسی و پنگلیش نویسی ، داد قلم بی زبان را درآورده است.
روزگاری هنر خوشنویسی یکی از والاترین هنرهای بصری و از اصیلترین هنرهای ایران زمین به شمار میرفت و ذوق نوشتن با قلم ریز و خطاطی با قلم درشت یکی از دل مشغولی های اهل دل بود، آن روزها دیوان شاعران را با حس آمیخته از سر صفای دل و به خط خوش و با قلم بر روی کاغذ مینوشتند. امروزه رایانه با نرمافزارها و فونتهای جدید کار را بسیار آسان کرده است که نه آن تمرین و ممارست را میخواهد و نه هزینه چندانی دارد . اما این دیگر یک اثر انسانی نیست بلکه یک اثر ماشینی است که حسی پشت آن نیست و هیچگاه نمیتوانیم حس معنوی یک اثر خوشنویسی که خطاط با حالت معنوی و دست پر احساس خود نوشته است را در خطی که با صفحه کیبورد و فونت نستعلیق رایانه نقش بسته است جست و جو کنیم.
رایانه ها به آموزش و پرورش مدارس هم آسیب جدی زده اند. بچه ها بس که با کامپیوتر و گوشی های همراه خود کار کرده اند، هم غلط می نویسند و هم بدخط. این موضوع را وقتی می فهمیم که دست خط زمان کودکی پدرها و مادرها را با خط بچهها یشان مقایسه میکنیم.
روزگاری داشتن خط خوب و زيبا گاهي افراد را در جايگاه اجتماعی بهتري قرار می داد. هنوز نیز خط خوب می تواند يكي از عوامل موثر در موفقيت درسي و تحصيلي دانش آموزان و از آن مهم تر مجوزي براي ورود آنان به محيط هاي اجتماعي بزرگتر و جديدتر باشد. اما اکنون متاسفانه افراد جامعه، زيبا نويسي را فقط در حيطه ی كار خوشنويسان قلمداد مي كنند و به اندازه ی یادگیری درس هاي ديگر براي فراگيري خوشنويسي نمي كوشند .
با این همه قلم، قلم است.بد و خوب هم ندارد . تنها نوع نگاه ما است که به آن سمت و سو می دهد.
قلم، گاهی شایستهی سوگند الهی و کوبندهی جهل و تباهی است و لرزه بر اندام ستمگران می اندازد.. به طوری که هر وقت پایهی تخت پادشاه ستمگری میلرزد، با تمام وجود حس میکند که نویسندهی آزاده ای، دست به قلم برده است! برای مثال؛ دیکتاتوری چون ناپلئون، از چهار روزنامهای که با او مخالف بودند، بیشتر از یک سپاه خونخوار و هزاران سرباز زبده می هراسید.
قلم گاهی ،نه در خدمت انسانیت که در برابر او می نشیند و می نویسد.قلمی که بیشتر لایق شکستن است.قلمی که رنگ و بوی زر و زور و تزویر را گرفته است.این زمان است که قلم، به یغما رفته است و به جای پارویی در دست مردم، به چماقی در دست سیاستمدران تبدیل شده است :
«چون قلم در دست غداری بود / لاجرم منصور بر داری بود.»
اما قلم حتی از آن جهت که هست ،غربت عجیبی بین ما دارد.از میان سبد زندگی ما بیرون رفته است.
حتی روی میز کار تایپیست های اداری، به ندرت می توان یک قلم پیدا کرد.در جیب معلمان و اساتیدی که لپ تاپ یا گوشی همراه پیشرفته ای دارند، قلمی یافت نمی شود.قلم دارد به تاریخ می پیوندد و از همین ابتدا روزی را به یادش در تقویم ها پیش بینی نمو ده اند.
حتی در کتابهای درسی که داعیه دار حراست از قلم با آموزش خط نستعلیق هستند، خط خشک کامپیوتری آموش داده می شود که روح و احساس لازم را برای انتقال هنرخوشنویسی به دانش آموزان در خود ندارد.
غربت قلم چنان است که روزانه بسیار در خیابان می شنویم رهگذری که برای یادداشت شماره تلفنی، آدرسی و یا نوشتن چکی عجله دارد، به دیگری می گوید:«می بخشید، قلم خدمتتون هست؟!»
نقطه سر خط
نظرات بینندگان
چه افرادی بودند که به واسطۀ خط زیبا؛ بسیجها، مدارس خود و اطراف، مربیان پرورشی، معلمان، مدیران، اساتید، مسجدها، ادارات ارشاد و تبلیغات، وکلاء، زندانیان، عوام و خواص جامعه فرصتی را برایشان نمی گذاشتند، از 6 صبح تا 12 شب می نوشتند و می نوشتند! برای آشنایان آشنایان! هزاران صفحه صفحه در دادگاه ها! و هزاران صفحه در عکس مناسبت ها! ولی چه راحت به جرم عبور از 40 سالگی در آزمونهای استخدامی تف شدند! با وجود اینکه بارها در کار مرتبط رتبۀ علمی آوردند! چه قوانین و چه مصاحبه گرانی که باورهای ناقص و ناقض و معیوب دارند!
رفتند و در گوشه ای خزیدند ولی چه شد که در سال 96 در فلان همایش که مدارسی در اجرای آن درمانده شدند باز دق الباب بیتش را کردند! آیا بی مجری و سخنگو و طراح صحنه و بودجه تولید بنر و مطلب نویس و هنرمند و دبیر هنر و مربی پرورشی توانمند بودند؟! چه عکسها گرفتند و تقدیرها از خوشنویس و خطاط مراسم کردند! ولی چه فایده!
خوشنویس و خطاط نباش که تو را تباهی عمر است مگر در نظام نبوی که احادیث زیبایی در این باب است، چون آن نظام آلوذه به توهّم در جذب نیرو نیست!