چند روز پیش ناگهان خبری مثل بمب در کشور ترکید و در سرخط خبری تمام خبرگزاریهای همسو و معاند قرار گرفت. خبر آن چنان مهیب و ناگهانی بود که برای ساعاتی ابتکار عمل را از دست مسئولان آموزش و پرورش گرفت و آنها را ناخواسته وارد بازی منفعلانه «رد کن بره» یا«کی بود کی بود من نبودم» کرد!
خبر این بود : ناظم یک مدرسهی پسرانه در غرب تهران ، به تعدادی از بچهها تجاوز کرده است!
اصلا فاجعه بسیار بزرگتر از این حرفا بوده است! این ناظم به بچهها مواد روانگردان داده و در حالت مستی به آنها فیلمهای مستهجن نشان میدهد؛ آن طفل معصومها هم چارهای جز تحریک شدن نداشتهاند و .... !
برای دسترسی به مستندات خبر کافیست یک جست و جوی ساده در اینترنت داشته باشید : «تجاوز به دانش آموزان دبیرستان معین»
فیلم کاملا گویا است؛ یک نفر با دست دستبند خورده، مشغول آه و التماس است که من نکردم و والدینی که مدام شکوائیه میکنند و سوال میپرسند.
تنها چیزی که مخاطب از دیدن این فیلم از خودش نمیپرسد این است که آیا ماجرا ممکن است چیز دیگری هم باشد ؟!
این خبر ناگوار جامعه را چنان دچار اعوجاج و تلاطم کرد که حتی پدر مهربان انقلاب مجبور شد مستقیما وارد عمل شود و با صدور یک پیام، خیال همه را راحت کند که با عوامل این مسئله در کوتاه ترین زمان برخورد خواهد شد.
بعد از این حادثه،غبار همه جا را فراگرفت، قورباغه ابوعطا خواند و آب گلآلود شد و فرصت طلبان برای صید شاه ماهی وارد برکهی اخلاقی جامعه شدند.
از آیت الله مرحوم ستون انقلاب که در مقابل سند ننگین 2030 قدعلم میکند، پایشان به میان آمد تا فلان قاری معروف قرآن و نتیجه حجاب اجباری و جلوگیری از عدم ورود زنان به ورزشگاه ها و اینکه در جمهوری اسلامی، سگ نجس تر است یا معلم !
در این میان بیبیسی چنان هنرمندانه خطبهی عقد آقاگودرز و شقایق خانم را جاری نمود که خودشان نیز بدون اینکه روحشان هم از ارتباطشان مطلع باشد، فهمیدند ناگهان صاحب فرزندی ناخواسته شدهاند !
آری، رسانه های معلوم الحال در این آب گلآلود به خوبی ماهیشان را صید کردند. چنان استادانه افکار عمومی را هدایت کردند که گویی 2030 آمده تا نجاتبخش کودکان از تجاوز باشد و جمهوری اسلامی چون برای بچههای مردم برنامه دارد! با این سند مخالف است!
از ریش و عمامه و قرآن که نماد نظام اسلامیاند به مسلخ برده شد تا آبروی قشر زحمتکش و شریف معلم که شرافت جامعه به وجود آنها معنی مییابد.تاسف بارتر اینکه پیشرفت تحقیقات پرونده این گونه مینماید که ماجرا این نبوده که در جامعه منعکس شده و به مخاطب القا گشته است!
با چشم غیر مسلح هم قابل رویت است که رسانهها توانستند قبل از صدور هر حکمی توسط دادگاه مشروع، نتیجه و حکم دلخواهشان را در اذهان عمومی مردم ثبت کنند تا اگر هم حکم دادگاه با حکم آن از پیش تعیین شدهی آنان در تعارض بود ، خود برگ دیگری و دلیلی شود بر ظلم نظام جمهوری اسلامی!
و خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل ... !
اینگونه شد که با حماقت یک انسان بیمار و بیشعور، حرمت معلم دریدهو شأنش به زیر آمد و در اذهان عموم به قرآن و اسلام خدشه وارد شد و بی خود و بیجهت از اعتبار و نظام و رهبری هزینه شد، فقط برای اینکه مردم و مسئولین ما نمیدانند از کجا میخورند ... !
آری ! این است نتیجه نسلی که تربیت یافتهی نظامِ «بله قربانگو، نپرس چرا فقط بگو چشم ، حرف نباشه و دست به سینه سر کلاس بشین و ... »
نسلی که از کودکی آموخت حرف هرکس که بالای سرش است را بدون چون و چرا باور کند، تحلیل نکند، دنبال علتش نرود، سوالات ذهنیاش را معدوم سازد و حکومت پذیرصرف باشد؛ غافل از اینکه این فرهنگ ناخوداگاه تحت سلطهی قدرتی قرار خواهد گرفت که بر قدرت قبلی چیره میشود. فرقی نمیکند حق باشد یا ناحق!
آدمی که یادگرفته است تا کورکورانه تسلیم محض باشد، جلوی هر قدرتمندتری تسلیم خواهد شد.
واقعیت آن چیزی است که نسل فعلی جامعهی ما به اندازهی کافی ندارد!
نیاموخته چیزی را باور کند که بر مبنای اصول منطقی استوار باشد، بلکه آموخته آن چه را بپذیرد که برایش دیکته میکنند.
دشمن با سؤاستفاده از احساسات و هیجانات مردم و به کارگیری تکنیکهای اقناعی و پیچیدهی رسانهای، عملا حکومت بر تفکر بخش قابل توجهی از جامعه و فرهنگ ما را در اختیار گرفته است و در این سوی میدان مردم مظلوم و بیدفاعی را میبینیم که توان مقابله با این هجوم را نداشته و مجبور به تسلیماند!
اگر تا دیروز آدمی که سواد خواندن و نوشتن نداشت، در جامعه بیسواد تلقی میشد و سرش را با یک برگه کاغذ هرجور که می خواستند کلاه میگذاشتند؛ امروز مردمی که سواد رسانهای ندارند بی سوادند!
بر چنین مردمی به راحتی میتوان سلطنت کرد، بن مایههای عمیق تمدن و فرهنگشان را به لرزه درآورد و در صورت ادامهی وضعیت آن را فرو ریخت؛ همچون سلطنت طوفان بر بید لرزان!
اجنبی در این اوضاع خود را به جای دوست جا زده و پدر خانواده را دشمن فرزندانش مینمایاند! و در نهایت این میشود حال جامعهای که :
ریسمان بر گردنش افکنده دوست
میکشد هر جا که خاطر خواه اوست
آری !
علت اصلی توفیق دشمن در القای ناامیدی، بیکفایتی دولت و نظام، ایجاد تفرقه و تنش در جامعه همین است. پاشنهی آشیل تمدن ما همانا بیسوادی رسانهای ماست.
اگر دیروز مسئولان جامعه به نیکی یافتند که نهضتی برای سواد آموزی و ریشهکن کردن بیسوادی لازم است، امروز نهضتی به مراتب عظیمتر برای سواد رسانهای لازم است. نهضتی که از قبل از دبستان باید آغاز شود و در سبک زندگی و نظام تربیت جامعه تغییر ایجاد کند وریشهی بیسوادی رسانهای را بخشکاند.
شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولان امر تکانی به خودشان بدهند ، سرشان را از برف بیرون بیاورند ، از بوروکراسی مزخرف و بی بهرهای که در سازمانهای کلان فرهنگی شان ایجادکردهاند، خارج شوند و کاری بکنند. اگر هم دوست ندارند خودشان را به زحمت بیاندازند، لااقل چوب لای چرخ آتش به اختیارانی که مختصات این کار را بلدند و میدانند چگونه میشود کار مؤثر فرهنگی کرد، نکنند و کمی هم میدان عمل را به آن ها بدهند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و البته هر معلمی فاسدتر باشه و پرونده اخلاقی داشته باشه در ا.پ ارزش و اعتبار و..... داره و جالبتر همکار ... میشن و نوردیده انها !!!!!!!
متاسفانه حاصل بی توجهی به معلم مدرسه و دانش اموز و جامعه شده:
تجاوز سرقت خیانت اختلاس قتل و....در طی دهه اخیر بسرعت رشد داشته و به تجاوز گروهی و....رسیده متاسفانه و...
چرا مدرسه معلم و دانش اموز فراموش شدند تا حالا این معضلات دیده شوند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
کلا معلوم نشد، نویسنده داره افکار عمومی مردم رو محکوم میکنه یا حکومت را؟!!!!
البته کلمه "آتش به اختیار" ترسناکه.
نویسنده دنبال اصلاح نیست، بلکه دنبال اقناعِ. ریشه همه بدبختیها هم از همینجا شروع میشه.
« رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هرجا که خاطرخواه اوست
رشته بر گردن نه از بی مهری است
رشته ی عشق است و بر گردن نکوست »
به امید بالا رفتن سطح آگاهی جامعه
پیروز و سربلند باشید.
2- اینها از بچه مایه دارها و ....بودند و باباو ننه هایشان میفرستنشان اروپا و امریکا و ......انجا این کار عادی است و تابعیت میگیرن و شبکه من و تو و بی بی سی و .....شاغل میشن
زیاد غصه نخورید