آن دشمن خورشيد بر آمد بر بام
دو چشم ببست و گفت خورشيد بمرد
« مولوي »
در نگاه نخست شگفت آور می نماید دشمنی با خورشید حتی مضحک و خنده آور. اما احساس عجز در برابر مدرنیسم غرب آن چنان در میان ما راحت طلبی را گسترانده که عملاً زمان مطالعه در ایران به هیچ گراییده است.
به جز درآمد پایین خانوده ها دو دلیل مهم و مرتبط به هم برای مقاومت کردن در مقابل مطالعه عبارتند از :
1- بسط راحت طلبی در جامعه؛
2- ترس از تزلزل اعتقاداتِ بت شده در اذهان؛
این ترس یک دلیل واهی در مقابل عدم مطالعه در اذهان متبادر می کند، می گویند در کتابها افکار ضد و نقیض وجود دارد لذا مطالعه آرام و قرار ما را به هم می زند.
این اوهام کور شم سیاسی و تاریخی ( سیاست و تاریخ به مثابۀ یک علم ) را در جامعه تنزل داده است. امروز از كژي و كاستي در برنامه ريزي هاي ما « تندیس گرگی با گونه گونه دروغش و آن فانوس بی فروغش » بر بوستان تمدن ایران ترکتازی می کند. براي زدودن آن تنها بايد به قول سعدي « چشم بينا داشت و داناي راه بود » و این جز شناخت هویت خویش امکان پذیر نخواهد گشت.
دلالان استعمار با استدلال ها یا برداشت های گنگ، خواندن آثار نوابغ بزرگ فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و . . . را بی فایده و حتی زيان آور و باعث عقب ماندگی ایران می دانند. می خواهند زبان و ادب فاخر آنها را در گذشته حبس و سپس دفن کنند.
زبان و ادب فارسي دریایی بی کران از مضامين حكمي و عرفاني است كه ريشه در تجربة تبار ايراني و زندگي پرفراز و نشيب اين مردم در نجد ایران، میراث دار تمدن های عظیم سند، بین النهرین، عیلام، ایران باستان و اسلام دارد. لذا بخش بزرگي از هويت انساني ما را در بر گرفته و تجلیگر صفات و سجایای معنوی خاص ایرانی است. زبان و ادب فارسی به برکت عقل سلیم و هوش فطری و داوری منطقی ایرانیان مانع مستحیل شدن ملیت ایرانی در عربیت شد و مثال سرو و گل و لاله از یک سوی تا بنگال و آسیای میانه و از سوی دیگر تا غرب قلمرو عثمانی گسترده و در این گسترۀ پهناور سخن گفتن به زبان فارسي هنر و ماية افتخار شمرده مي شد. به بیان دیگر زبان فارسی از سدۀ هشتم تا سیزدهم هجری به معنی کامل زبان جهانی شده بود.
فردوسی با سرودن شاهنامه، زبان و ادب فارسی را بر چکاد ایران افروخت و به معنی کامل زبان فارسی را جزء اصلی و تغییر ناپذیر ملیت ایرانی کرد و هر ایرانی بخشی از روح ملی و کیان معنوی خود را مدیون فردوسی می باشد. مسئولیت امروز ما همان مسئولیت فردوسی است؛ که زبان و ادب فارسی را بر چکاد ایران افروخته نگاه داریم. می گویند در کتابها افکار ضد و نقیض وجود دارد لذا مطالعه آرام و قرار ما را به هم می زند
به قول شادروان عباس زریاب خویی : « این زبانِ فرهنگی در آغاز اسلام فقط یک زبان محاوره ای بود و به تدریج خواست تا صورت فرهنگی و ادبی به خود بگیرد. اگر ادبا و شعرای ما همه از قبیل عنصری و منوچهری بودند این زبان هرگز به صورت زبان فرهنگی و زبان ملی در نمی آمد زیرا مدح شاهان و امیران که با مردم بیگانه بودند در همان دفاتر و دواوین می ماند و به خانه های مردم از کشاورز و کارگر و پیشه ور راه نمی یافت. به جز آن مردم از گذشتۀ بزرگ و پرافتخار خود بی خبر بودند ... با آمدن شاهنامه به میدانِ ادب فارسی، زبان فارسی زبان ملی شد و تاریخ از بطن طبری و خداینامه به زبان عادی مردم راه یافت. مردم ایران رستم و کیخسرو و اسفندیار را شناختند و به آنها افتخار کردند. در سوگ سهراب و سیاوش گریستند و نقش آنان را با اشعار فردوسی بر کاشی های خانه های خود نوشتند ... هیچ کسی به هنر ایران و به نقاشی ایران مانند فردوسی ( و پس از او نظامی ) خدمت نکرده است. »[1]
فردوسی با سرودن شاهنامه ضامن هویت فرهنگی ایران شد. او مداح شاهان نیست. او ستایشگر عزت و شرف ملت ایران است. عزت و شرفِ فریدون و اردشیر و انوشروان را در قبال خدمت به ایران و ایرانی ستوده و در مقابل بد اندیشی و جاه طلبی کیکاووس و همانندان او را نکوهیده است. مگر نگفته :
ز بیدادی شهریار جهان همه نیکویی ها شده در نهان
ستایشگر عزت و شرف ملت ایران بودن یک امتیاز بزرگ است. رستم نمایندۀ عزت و شرف ایرانی است. به قول شادروان منوچهر مرتضوی :
« یکی از مشخصات کم نظیر شاهنامه اینست که فردوسی در سرودن این اثر عظیم به هیچ وجه اصول مورد قبول فرمانروایان روزگار اعم از سامانیان و غزنویان را راعایت نکرده. وجود رستم به تنهایی نوعی تأیید و تجویز در مورد استقلال شخصیت اخلاقی و انسانی و پهلوانی و حق اعتراض فرمانبران در برابر ظلم و بیداد و استبداد و فساد فرمانروایان محسوب می شود ... نمی توان تصور کرد تنها این سه بیت که فردوسی از زبان رستم گفته است برای امیر سامانی و سلطان غزنوی و هر فرمانروای دیگری قابل تحمل بوده باشد.
چو خشم آورم شاه کاووس کیست چرا دست یازد به من، توس کیست
مرا زور و فیروزی از داور است نه از پادشاه و نه از لشگر است
که آزاد زادم نه من بنده ام یکی بندۀ آفریننده ام
یک اثر هنگامی جاودانه و اثر ملی محسوب می شود که به نحوی از انحا راضی کننده و پاسخگوی آمال و آلام ضمیر آگاه و نا آگاه فردی و جمعی باشد و این ویژگی مسأله ای ژرفتر و فراتر از ارزش ادبی و زیبایی هنری است. ارزش ادبی و هنری می تواند اثری را در دفتر فهرست میراث ادبی و فرهنگی ثبت بکند، ولی نمی تواند اثری را بدون احراز آن ویژگی وصف ناپذیر بر اریکۀ آثار جاودان ملی بنشاند. »[2]
یکی از مشخصات کم نظیر شاهنامه اینست که فردوسی در سرودن این اثر عظیم به هیچ وجه اصول مورد قبول فرمانروایان روزگار اعم از سامانیان و غزنویان را راعایت نکرده در پایان یک نکته را قابل ذکر می دانم.
به ما تحمیل کرده اند و به خوردمان داده اند و ما پذیرفته ایم که ما نمی توانیم و عاجزیم در برابر مدرنیسم غرب و این منجر به گسترش آفت راحت طلبی شده است. به صراحت می گویم برخورد غیر علمی با تاریخ به علت آفت راحت طلبی به ناتوانی در سبک و سنگین کردن تجربه های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ و فرهنگ از زندگی انسان می انجامد.
جايگاه امروز انسان و انسانيت بيش از هر چيز مديون تجربه هاي انسان در طول تاريخ است. نمونۀ بارزی که حذف تجربۀ تاریخ و ناتوانی در بررسی تحول اجتماعی تاریخ و عدم درک حماسی واسطوره ای از شاهنامۀ فردوسی به آن منجر شد ارائۀ نظری است که در آن به غلط میدان دادن به بی هنران و کوته نظران و اوباش را در دوران سیاه ضحاک از بین بردن نظام طبقاتی معرفی می کند.
به نظرم یکی از پیام های فردوسی که از کل شاهنامه برمی آید « مسئولیت پذیری ما در قبال سرنوشت بشر و سرنوشت ایران است. »
تاریخ پر فراز و نشیب، با شکوه و دردمند ایران بارها و بارها نشان داده است که اگر بخواهیم می توانیم. ما توانا و شایسته هستیم.
[1] - مجلۀ آدینه، شمارۀ 53، دی ماه 1369
[2] - فردوسی و شاهنامه - تألیف منوچهر مرتضوی – انتشارات موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مهربان توسی
وقتی ادیبان مملکت در خواب ناز باشند تعصب
بزرگداشت شاعر به دبیر فیزیک می رسد.
زبان و ادبیات فارسی دوران اضمحلال خود را
سپری می سازد، باور ندارید به تحلیل محتوایی
کتب ادبیات دوران مختلف تحصیلی ، خصوصا
دوره متوسطه بپردازید.
تمامی تارو پودمان یک ادبیات بود و آن نیز در وادی
فراموشی در حال خاموش شدن است.
اساتید بزرگوار ادبیات زبان فارسی برخیزید.