امروزه برای اینکه سازمانها زنده بمانند و در دنیای رقابت، حضوری فعال داشته باشند، باید مدام بهمنظور بالا بردن اطلاعات، دانش و توانایی خودشان بکوشند و برای آموزش کارکنان ارزش قائل شوند .
امروزه یادگیری نسبت به دورههای گذشته اهمیت بیشتری پیداکرده است. فکر کردن و ایده دادن امروزه باید کل سازمان را شامل شود. دیگر صحیح نیست که فقط مدیران عالی سازمان فکر کنند و ایده بدهند و سرپرستان و زیردستان فقط به آنها عمل کنند. بلکه فکر کردن و عمل کردن، بهتمامی کارکنان در سطوح گوناگون سازمان مربوط است.
بیشک عصــر حاضر، عصــر تغییــرات و عــدم اطمینــان نســبت بــه آینده و نبود اطلاعـات در دسـترس و کافی، جهـت تصمیمگیری براي مـدیران میباشد.
تغییراتی کـه اگـر سازمانها،خود را با آن موافـق و همـراه نسـازند، سـازمان را بهسوی نابودي میکشاند .همزمان بـا ایـن مـوج عظـیم تغییـرات اجتمـاعی ،اقتصـادي ، سیاســی و فرهنگــی ، سازمانها بــراي حفــظ و بقــاي خــود ، تــلاش گستردهای را بــراي خــارج شــدن از قالبهای ســنتی و غیر پویا و حرکــت بــه ســمت سازمانهای یادگیرنده آغاز کردهاند.
کارکنان، فراتر از سودجویی شخصی و منافع گروهی، در سطحی متعالی برای دستیابی به فرا دید (چشمانداز ) مشترک سازمان با یکدیگر کار میکنند سـازمان یادگیرنـده سـازمانی اسـت کـه یـادگیري را بــراي تمــام اعضــا تســهیل میکند و مــدام آن را انتقــال میدهد، همچنـین به وجود آورنـده دیدگاههای تـازه اسـت. این سـازمان مکـانی اسـت کـه در آن افـراد همـواره توانـایی خود را در راستاي خلـق آنچـه کـه میـل بـه خلـق آن دارنـد ، افــزایش میدهند،مدلهای نــوین یــادگیري را فراگرفته و یاد میگیرند کـه چگونـه بیاموزند(اعتمادی،1396).
هـدف از ایجـاد سازمانهای یادگیرنــده، ایجــاد فرصــت بــراي کارکنــان اسـت تـا بتواننـد از ایـن راه نیروهـاي بالقوهی خـود را بـه فعـــل درآورده و موجـــب ارتقـــاء عملکـــرد و بهرهوری سازمان شوند.
ســازمان یادگیرنــده ســازمانی اســت کــه محــیط سازمانیاش محــل گشــودگی و بــاز بــودن اســت. افــراد از طریق گفت و گـو بـا یکـدیگر تضـادها و مسائلشـان را حـل میکنند و از طریــق تصمیمگیری مشــارکتی آراي افــراد را بــراي حل مسـائل مـورد مداقـه قـرار میدهند، بهطوریکه سلسله مراتب و قــدرت ســازمانی بــه معنــاي ســنتی آن حــاکم نیســت. جریــان اطلاعــات و ارتباطــات در درون و برون سازمان روان و شفاف است.
سازمان یادگیرنده از نظر پیتر سنکه
نظریهپرداز اصلی سازمان یادگیرنده، پیتر سنگه میباشد سازمان یادگیرنده ازنظر پیتر سنگه، سازمانی است، که با استفاده از افراد، ارزشها و سایر خرده سیستمها، با تکیه بر درسها و تجربههایی که به دست میآورد، بهطور پیوسته، عملکرد خود را تغییر میدهد و آن را بهبود میبخشد. پیام کلی پیتر سنگه این است که هیچ سازمانی نمیتواند برای رشد و پیشرفت خود، فقط به تعداد محدود و معدودی از کارکنان خود تکیه کند. بلکه باید همهی اعضای یک سازمان بیاموزند که با هم کار کنند و دنیای بیرون و مشکلات درونی خود را از نگاهی تازه ببینند. پیتر سنگه توضیح میدهد که اگر کسی میخواهد یک سازمان یادگیرنده بنا کند یا سازمان فعلی خود را به یک سازمان یادگیرنده تبدیل کند، باید در ایجاد و توسعهی پنج حوزه، سرمایهگذاری نماید.
اصول حاکم بر سازمانهای یادگیرنده
1 - تسلط شخصی
در سازمان یادگیرنده، یکی از اصول مهم این است که بتوان قابلیت و توانایی کارکنان را افزایش داد. در درجهی اول، قابلیت و توانایی در محدودهی انجام وظایف شغلی است و در حد وسیع آن، قابلیت فکر و توانایی کلی انسان را در اداره امور زندگی حرفهای و اجتماعی در برمیگیرد. درواقع، باید توجه داشت که در زمینه تسلط فردی و ایجاد تغییر در آن، فرآیند مداوم و پیوستهی تسلط ، موردنظر است، تا انسان بتواند با تغییرات محیطی خود را همگام کند و به آنها پاسخ دهد. از طرفی، سازمانها، فقط از طریق افرادی که در حال فراگیری هستند سازمانهای یادگیرنده محسوب میشوند و بدون آن یادگیری سازمانی معنی ندارد.
2- چشمانداز مشترك
فرا دید (چشمانداز مشترکی) در آن موجود است که همهی اعضا راجع به آن اتفاقنظر دارند. در مدل سنگه، داشتن دورنمای مشتری نزد کارکنان هر سازمان برای ساخت و پرداخت یک سازمان یادگیرنده اهمیت حیاتی دارد، زیرا این دورنما کانون و منبع انرژی و تحرک لازم جهت یادگیری مشترک است.
3 - الگوهاي ذهنی
از دیدگاه سنگه ، پرورش مهارتهای مربوط به مدیریت مدلهای ذهنی برای دستیابی به یک سازمان یادگیرنده اهمیتی ویژه دارد. برای این کار باید قدرت بازنگری افکار، اندیشیدن، جست و جو و تحقیق را با هم تقویت کرد. کارکنان سازمان ، شیوههای کهنهی تفکر و روشهای عادی انجام امور را که برای حل مشکلات یا انجام دادن فعالیتهای سازمانی به کار میبردند، به دور میافکنند .
4 - یادگیري گروهی
کارکنان، فراتر از سودجویی شخصی و منافع گروهی، در سطحی متعالی برای دستیابی به فرا دید (چشمانداز ) مشترک سازمان با یکدیگر کار میکنند. سنگه یادگیری گروهی را پیامد همراستایی و ایجاد ظرفیت ناشی از مجموع نیروها در یک گروه میداند که برای دستیابی به هدفهای واقعاً مطلوب اعضاست. افراد ممکن است بهتنهایی فوقالعاده بکوشند، اما کوشش آنان به کوشش کارا و گروهی منجر نگردد. برعکس، هنگامیکه نیروها و انرژی افراد گروه همراستا میشود، در آنان احساس یکپارچگی و هماهنگی انرژی به وجود میآید. بدیهی است در چنین حالتی، حداقل انرژی به هدر میرود. درواقع، انرژیهای موجود یکسو شدهی افراد، بهصورت همافزایی انرژی (سینرژی) درمیآید.
5 - تفکر سیستمی
سنگه تفکر سیستمی را پنجمین فرمان خوانده است، اعضای سازمان تفکر سیستمی دارند و همهی فراگرد ها ، فعالیتها و کارکردهای سازمانی و تعاملهای با محیط را بهعنوان بخشی از یک سیستم روابط متقابل ، تلقی میکنند(توکلی و همکاران، 1396).
راهبردهایی برای خلق سازمان یادگیرنده
1 – شناخت هدف.
2 – تفویض اختیار به کارکنان و آموزش آنها.
3 – وجود رهبران آموزشی اندیشمند.
4 – وجود کارکنانی یادگیرنده و خلاق.
5 – قابلیت سیستمهای اطلاعات.
6 – برخورداری از الگوی پوینده.
7 – بهکارگیری علم و تجربه.
سخن پایانی
همانطور که ذکـر شـد، مفهـوم سـازمان یادگیرنده زاییـدة پویـایی و تغییـرات محیطـی اسـت کـه در دنیــاي امــروز بــه وجــود آمده اســت.به دور از اخــتلاف دیدگاه صاحبنظران در مـورد تعریـف و ماهیـت سـازمان یادگیرنده، میتوان آن را سـازمانی دانسـت کـه دائمـاً بـراي ســـازگاري و پاســـخگویی و نیازهـــاي محیطـــی در حـــال یـادگیري اسـت. سـازمانی کـه یـادگیري و عمـل بـه آن در آن واقعیتــی پذیرفتهشده اســت و هــیچ فعــالیتی بــدون علم و آگـاهی و هیچدانشی بـدون عمـل وجـود نـدارد. در چنین سازمانهایی همـۀ افـراد اعـم از مـدیران و کارکنـان در تعیـــــین سرنوشـــــت و سیاستگذاری ســـــازمان تأثیرگذارنــــد، لــــذا از افــــرادي توانمنــــد و فرهیختــــه برخوردارنــد کــه همگــی بــراي پیگیــري اهــداف و چشمانداز سـازمانی در تلاشاند. بهکارگیری اصـول سـازمان یادگیرنـده میتواند تحـول، تحـرك و تغییـرات جدیـدي در واحدهاي آموزشی پدید آورد.
برای اینکه مدارس به سازمانهای یادگیرندهی اثربخش مبدل شوند باید از ساختاری برخوردار باشند که از امر تدریس و یادگیری حمایت، و انطباق و سازگاری سازمانی را تقویت میکند؛ فرهنگ و جوسازمانی باز، همکاری زا و خودتنظیم کننده داشته باشند، افرادی را استخدام کنند که ذهنیتی باز دارند و با تغییر انس و الفت دارند و کارآمد و اثربخش عمل میکنند و فعالیتهای آموزشی و پرورشی و یاددادن و یادگرفتن را بر بازیهای سیاسی و سازمانی را ترجیح میدهند .
در چنین مدارسی همه افراد از یکدیگر میآموزند، معلمان از پرسشهای دانش آموزان استقبال میکنند، والدین به سؤالات فرزندان خود به چشم گوهری انسانی مینگرند، دانش آموزان بیشتر به دنبال فهم مسئلهاند تا پاسخ صحیح، سیاستگذاران و تصمیم سازان آموزشی جسارت پرسیدن، شجاعت دانستن و پذیرش مسئولیتهای اجتماعی ناشی از آن را برمیانگیزند، برنامه ریزان آموزشی و درسی تنوع روشها و منابع برای رسیدن به حقایق علمی را به رسمیت میشناسند و بیش از دانش بر مهارتهای زندگی تأکید میکنند، مدیران آموزشی بیش از نتیجه به بهبود فرایندهای عمل میاندیشند، مربیان امکان خطای آدمیان را میپذیرند و تلاش برای جبران آن را محترم شمرده، ترویج میکنند و به یاری انسانها میشتابند تا پردل نگرانیهای ناشی از "آگاه شدن" و ترس از "دانستن" غلبه کنند(توکلی و همکاران، 1396).
منابع :
- توکلی, علیرضا؛ سکینه صالح درجانی؛ وجیهه فرجی و آیناز فلاح، ۱۳۹۶، تبدیل مدرسه به سازمان یادگیرنده، چهارمین کنفرانس بینالمللی روانشناسی علوم تربیتی و مطالعات اجتماعی، گرجستان -شهر تفلیس، آکادمی بینالمللی علوم گرجستان، https://www.civilica.com/Paper-ICPE04-ICPE04_030.html
- عمادی، فاطمه ( 1396)، سازمان یادگیرنده در نظام آموزشی. کنگره بینالمللی بهبود مدیریت و نظام آموزشی ایران، تهران، مرکز همایشهای توسعه داتیس،https://www.civilica.com/Paper-DMCI01-DMCI01_053.html
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان