اشاره: در زمانهای قدیم کنکور فقط یک آزمون بود که افرادی معدود به منظور کسب تحصیلات دانشگاهی در آن شرکت میکردند اما امروز کنکور یک صنعت است؛ یک کسب و کار عظیم است که افرادی زیادی در آن مشغول به کار هستند و سرمایه دارانی که محل خوبی برای تکثیر ثروتِشان پیدا کردند. به گفتهی فرهاد رهبر [رئیس دانشگاه آزاد] این صنعت گردش مالی هشت هزار میلیارد تومانی دارد! ماه گذشته پایگاه خبری آفتاب از درآمد ۳۵۰ میلیارد تومانی رسانهی ملی خبر داد که فقط از طریق پخش چندماههی یکی از برنامهها به دست آمده است. به راستی این ثروت در ازای چه بهایی به دست میآید؟ ترویج علمِ نافع یا تزریق رقابت برای جذب بیشتر ثروت؟
برداشت اول/ فصل الخطاب از رهبر انقلاب
«یکی از اشکالات آموزش و پرورش ما، بیماری دانشگاهگرایی است. در سطح محیط دانشآموزی ما دانشگاهگرایی وجود دارد؛ یعنی اگر کسی بخواهد درس بخواند و به دانشگاه نرسد، کأنّه درس نخوانده؛ این خطا است، این غلط است، لزومی ندارد. ما اینقدر در کشور نیازهای فوری، فوتی، لازم و مهم داریم که هیچ احتیاجی به تحصیلات دانشگاهی ندارد»
خبری از برنامههای ناب فرهنگی و راز بقاهای جذاب نیست! دو نفر آقا در حال تدریس نکات کنکوری شیمی دوم دبیرستان هستند! این جملات٬ نگاه رهبر معظم انقلاب به مقولهی دانشگاهگرایی است که چند ماهِ پیش در دیدار با فرهنگیان بیان شد. بالاترین مقام کشور به صراحت از «دانشگاه گرایی» به عنوان یک بیماری یاد میکند که قطعاً نیاز به درمان دارد و همهی آحاد جامعه از جمله صداوسیما موظف به درمان آن هستند. ایشان در سال ۱۳۸۷ نیز سخنان مشابهی داشتند: «اشتباه است اگر خیال کنیم آموزش و پرورش لزوماً مقدمهی دانشگاه است؛ نه. بعضی دنیا و آخرت خودشان را به راه یافتن به دانشگاه وصل کردهاند... در همهی سطوح کشور از زن و مرد که لزوماً لازم نیست دانشگاه بروند». تاکیدات چندبارهی رهبر انقلاب از یک ویروسِ واگیردار خبر میدهد که مُدام در حال انتشار است. احتمال میرود یکی از مراکز تکثیر این بیماری٬ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران باشد!
برداشت دوم/ محسن؛ یک دانشآموز ایلامی
محسن در یکی از مدارس استان ایلام درس می خواند. او میخواهد بعد از پایان دبیرستان به کشاورزی مشغول شود و در کنارش یک تولیدی قارچ بزند. محسن عاشق کشاورزی و کارآفرینی است.
در یکی از روزهای سرد پاییز وقتی از مدرسه برمیگردد٬ تصمیم میگیرد که در وقت فراغت٬ تلویزیونِ کشورش را تماشا کند. شبکهی یک سیما انتخاب اول اوست. آقایی بسیار خوش تیپ در حال صحبت کردن دربارهی کنکور است. از اکسترمم نسبی حرف میزند و تکنیک «شصت چهل» را آموزش میدهد! محسن کانال عوض میکند و به هوای مستندهای علمی٬ این بار شبکهی چهار را انتخاب میکند اما خبری از برنامههای ناب فرهنگی و راز بقاهای جذاب نیست! دو نفر آقا در حال تدریس نکات کنکوری شیمی دوم دبیرستان هستند! در آخر هم اشارهای به موسسهی آموزشی خود می کنند و برنامه به پایان میرسد. محسن یک کانال به عقب بازمیگردد و با مشاهدهی پیامهای بازرگانی که در حال تبلیغ بسته های «معلم خصوصی» هستند؛ ناگهان تلویزیون را خاموش میکند.
او با خودش فکر میکند که کنکور خیلی مهم است و دیگر خودش را در ردای یک کارآفرینِ حوزهی کشاورزی نمیبیند. چشمانش را میبندد و به توصیهی یکی از همین کارشناسان، خودش را در یک روپوش سفید پزشکی تصور میکند که در حال نوشتن نسخه برای بیماران و کسب درآمد هنگفت است!!
برداشت سوم/ کنکوریترینهای رسانهی ملی
در حال حاضر شبکهی آموزش با سه برنامهی «کارنامه۲۰»٬ «مسیر برتر» و «فرصت برابر» در عرصهی «بردگی کنکور» پیشتاز است. «کارنامه ۲۰» عرصهی تبلیغات موسسهی «خط هنر کمان» و انتشارات «حرف آخر» است. کارشناس این برنامه دائماً شما را به مشاورهی بیشتر و تماس تلفنی با موسسه ارجاع میدهد. با تماس تلفنی یا مشاهدهی سایت «کمان آکادمی» متوجه میشوید که برای دریافت پکیج کامل کنکور باید مبلغ ناقابل ۴٫۴۴۷٫۰۰۰ تومان را بپردازید. البته «حرف آخر» کمی منصفتر است و از شما طلب ۹۳۱٫۰۰۰ تومان دارد! محسن ذاتاً یک کارآفرینِ خلاق بود و لزوماً قرار نبود استعداد ریاضی و زیستشناسیاش خوب باشد اما خواسته یا ناخواسته در ورطهی «دانشگاه گرایی» افتاد
بعد از «آموزش» رتبهی دومِ کنکوریترینها به طور مشترک به شبکهی چهار و پنج سیما میرسد. شبکهی چهار دو برنامهی «یادگیری آسان» و «گزینه ۴» و شبکهی پنج «کارنامه صد» و «زنگ پنجم» را پخش میکند. «گزینه 4» نام یک مؤسسهی آموزشی در خیابان کارگر جنوبی تهران است که از طریق فروش محصولات آموزشی خود، کسب درآمد میکند. «یادگیری آسان» نیز قرار است از طریق مشاورهها و آموزشهای نیمبند شما را به سمت خرید دیویدیهای یک مؤسسه هدایت کند! «کارنامه صد» اما تبلیغات هوشمندانهای دارد؛ با پخش بخشهایی از یک فیلم آموزشی، شما را به تماشای کامل فیلم و خرید یک بسته دعوت میکند که مستلزم پیامک فلان جمله به فلان شماره است! «زنگ پنجم» هم جولانگاه افرادی است که به اصطلاح استاد هستند! و برای تبلیغ خود جایی بهتر از آنتن صداوسیما پیدا نکردند!
این حجم از آنتن فروشی، منحصر به این سه شبکهی سیما نیست! شبکهی سه نیز سالهاست که پذیرای صاحبانِ «گزینهی جوان» است. شبکهی دو سیما «اوج یادگیری» را در اختیار دارد و شبکهی یک در دورههای زمانی مختلف برنامه های مشاورهای نظیر «ونوس» را پخش میکند. اوضاع در صدایِ جمهوری اسلامی به مراتب بحرانیتر است. اغلب شبکههای رادیو حداقل یک برنامهی اختصاصی برای کنکور دارند. به این آمار، پیامهای بازرگانی و تبلیغات درون برنامهای را نیز اضافه کنید!
حالا خودتان را جای محسنها بگذارید که چگونه موش آزمایشگاهی یک سازمان میشوند؟!
برداشت پایانی/ محسن؛ همان دانشآموز ایلامی
ظهر یکی از روزهای تابستان است. ظاهراً نتایج کنکور اعلام شده و محسن منتظر تماس برادر است. برادر زنگ میزند و رتبهی او را میگوید. محسن با این رتبه نمیتواند پزشک بشود یا حتی در یک دانشگاه دولتی درس بخواند! حالا او پول و زمان خود را از دسترفته میبیند. پولی که برای بستهها هزینه شده و زمانی که برای تماشای برنامههای کنکور صرف شده است. مأیوس و افسرده در گوشهای نشسته است. محسن ذاتاً یک کارآفرینِ خلاق بود و لزوماً قرار نبود استعداد ریاضی و زیستشناسیاش خوب باشد اما خواسته یا ناخواسته در ورطهی «دانشگاه گرایی» افتاد. اینکه سهم رسانهی ملی در این ماجراها چهقدر است خیلی مهم نیست؛ اینکه چطور یک رسانهای همچون صداوسیما میتواند به جای تبلیغات موسسات کنکور٬ به کارآفرینی٬ سواد رسانهای و... بپردازد و بر روح و روان دانشآموزان تاثیر مثبت داشته باشد٬ جای تأمل دارد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
؟ و ما شیفتگان خدمت؟ خوب است یک جوالدوز به مردم بزنید اما تحمل یک سر سوزن را داشته باشید. شما هم روزی در قبر خواهید خوابید از عاقبت کارها بترسید. ...حالا از ما گفتن بود
نوشته شما حاوی نکات خوبی است.
سپاسگزارم