صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" نامه یک آموزش دهنده سواد آموزی به صدای معلم "

من آموزش دهنده سوادآموزی هستم !

پشت میز و نیمکت های خشک مدرسه ای که در هر ردیف آن پنج نفر می نشستیم  سال های تحصیلی را به سختی طی کردم تا دانش را با آگاهی یاد بگیریم و امروز را با افتخار زندگی کنیم/ معلم برای خانواده ها حرمت داشت/ هیچ کس این شیوه را به رسمیت نشناخت و با پرتاب سنگ ، تهمت بی سوادی، را به سویم پرتاب کردند و لب و دندانم را آسیب زدند/ چقدر کتک خوردم تا توانستم قانع شان کنم که سوادآموزی برایشان در زندگی کمک حال ست نه مانع/  هفت سال ست رسما بدون وقفه و مستمر هر سال دو دوره (سوادآموزی و انتقال) که روی هم 1000 ساعت می شود ،دریغ از یک ساعت بیمه و سابقه را بدون دریافت حق الزحمه  طی  می کنم. سالانه  یکبار و چه بسا دو سال یکبار با کسورات زیاد ،حقوقی را دریافت می کنم که چون دیر هنگام می رسد در پس خسارات می رود/ در کشوری زندگی می کنم که اسلامی ست و عدالت علی ( ع) را شعار می دهد. از حقوق  شهروندی صحبت  و منشور آن را چاپ می کنند/ در این هفت سالی که همراه همکاران در محیط مدرسه فعال بودم و از نزدیک شاهد و ناظر دانش آموزان و اولیای آنان بوده ام به راستی اگر اغراق نباشد چیزی به اسم کیفیت ندیدم/ آیا خدای ناکرده ما را فقط برای رأی دادن و روی مین رفتن می خواهید

نامه یک آموزش دهنده سوادآموزی به صدای معلم

به نام خداوند کشتی نشان

ز امواج و طوفان دریای جان

 

با سلام به تمام مردم ایران

چه مردمی که ما را می شناسند

چه کسانی که نمی شناسند

و حتی کسانی که می شناسند ولی نمی خواهند بشناسند!

 

چون با محبت به دنیا آمدیم مهربانی و محبت را همراه داریم. پس همه مردم دنیا را دوست داریم. برایمان مهم نیست از کدام شهر و دیار و کشوری هستید که صحبت های ما را می شنوید و نوشته هایمان را می خوانید.

جوانی ایرانی ام. از اقصی نقاط این کشور پهناور. پشت میز و نیمکت های خشک مدرسه ای که در هر ردیف آن پنج نفر می نشستیم  سال های تحصیلی را به سختی طی کردم تا دانش را با آگاهی یاد بگیریم و امروز را با افتخار زندگی کنیم.

65 نفر سر یک کلاس می نشستیم ولی وقتی معلم به کلاس می آمد همه از جا بلند می شدیم.چون معلم برای خانواده ها حرمت داشت.

کم کم با تمام این سختی ها و کمبود امکانات و نه بهتر بگویم نبود امکانات پا در عرصه علم و دانش نهادم و تحصیلات عالیه را کسب کردم. پس از فارغ التحصیلی از سر عشق به وطن کور راه های مناطق دور افتاده ی روستا و شهر را در پیش می گرفتم و قلم را در دستان رنج کشیده مردان و زنان این مرز و بوم نهادم .گویی هر کلمه اقرا را در غار ظلمت و تاریکی در گوششان نجوا می کنم.

هیچ کس این شیوه را به رسمیت نشناخت و با پرتاب سنگ ، تهمت بی سوادی، را به سویم پرتاب کردند و لب و دندانم را آسیب زدند. گویا هزاران پیامبر هر روز رسالت خود را در مناطقی محروم از سر می گیرند.

مردم شهر و روستا اوایل برایم شاخ و شانه می کشیدند که برو . دست از سرمان بردار. مگر نمی بینی چقدر گرفتاریم.اگر نخواهیم باسواد شویم باید که را ببینیم!

چقدر کتک خوردم تا توانستم قانع شان کنم که سوادآموزی برایشان در زندگی کمک حال ست نه مانع!

اکنون به حال و روزم نگاه می کنم و گذشته را ورق می زنم.

یعنی باید چگونه پیش می رفتم که بتوانم کشورم را بسازم؟

سالهاست به عنوان آموزش دهنده نهضت سوادآموزی خدمت کرده ام. الان تمامی سوادآموزانم می توانند به راحتی با تلفن همراهشان پیامک بنویسند و با رایانه نامه تایپ کنند.

برایشان گروهی در تلگرام ساخته ام که  خارج از ساعات کلاس اشکالات درسی شان را می نویسند تا با کمک من و هم دوره ای هایشان راه حل پیدا کنند.

مشاور زندگی شان شده ام. اکنون روی حرفهایم حساب می کنند .

قشر ضعیفند ولی دلهایشان بزرگ ست و پر درد.

چون درد کشیده ام. زخم خورده ام کمکشان می کنم. آن ها هم به من دلداری می دهند و کمکم می کنند.

آری 1

من آموزش دهنده نهضت سوادآموزی ام. با تحصیلات دانشگاهی از دانشگاه های معتبر این کشور.

هم زنم هم مرد.سختی های کار در نهضت تحملم را بالا برد.احساساتم را قوی تر کرد. اعتماد به نفسم را زیاد تر کرد. ولی ای دل غافل ، کسانی که قدرت در دستشان بود نخواستند شناخته شوم.

من خادم مردم و جامعه ام.

 هفت سال ست رسما بدون وقفه و مستمر هر سال دو دوره (سوادآموزی و انتقال) که روی هم 1000 ساعت می شود ،دریغ از یک ساعت بیمه و سابقه را بدون دریافت حق الزحمه  طی  می کنم. سالانه  یکبار و چه بسا دو سال یکبار با کسورات زیاد ،حقوقی را دریافت می کنم که چون دیر هنگام می رسد در پس خسارات می رود.

رییس اداره ام که زیاد دل خوش است می گوید پول نهضت برکت دارد. هنوز من این برکت را ندیدم. فقط زجرش را کشیدم.

هر دو هفته یکبار حضور  بنده سر کلاس چک می شود و ارزشیابی توسط مسئولان اداره نهضت سوادآموزی ، مدیر مدرسه و بازرسین ویژه اداره کل استان برایم صورت می گیرد.

از شانزده هفده سالگی درس دادن را شروع کردم ولی هفت سالی هست که این  تلاش صادقانه را بیشتر و مستمر تر در زمینه باسواد کردن اولیای بی سواد و کم سواد شروع کردم. تشکیل کلاس های تقویتی برای فرزندانشان بدون گرفتن هزینه در حواشی کار دیده می شود.

من فقط آموزش دهنده نیستم. دکترم. مشاورم. مهندسم. نقاشم. نجارم. نانوا و کارگر مزرعه هم هستم.خیاطی هم می کنم.

چه توقعی دارم ؟

 در کشوری زندگی می کنم که اسلامی ست و عدالت علی ( ع) را شعار می دهد. از حقوق  شهروندی صحبت  و منشور آن را چاپ می کنند .پس در چنین جامعه ای از مسئولان خواستارم طبق مصوبه 3 / 6 / 95  همه ی آموزش دهندگان تجمیعی ( کلمه ای سهل اما ممتنع از نظر مسئولان به خاطر آمار زیاد )را طبق آیین نامه نهضت سواد آموزی بر حسب سابقه و به صورت پلکانی جذب آموزش و پرورش نمایند.

در این هفت سالی که همراه همکاران در محیط مدرسه فعال بودم و از نزدیک شاهد و ناظر دانش آموزان و اولیای آنان بوده ام به راستی اگر اغراق نباشد چیزی به اسم کیفیت ندیدم. لااقل 80 درصد کلاس ها بدون کیفیت اداره می شود و این بیمار بودن سیستم آموزش را همه خوب می دانند. البته این قصور از طرف همکاران فرهنگی نیست چرا که در کلاسی که بین 30 تا 40 دانش آموز دارد معلم نقش مبصر و نماینده کلاس را ایفا می کند و انتظاری نمی توان داشت که روندی بهتر از آن  باشد

بماند که سطح فرهنگ و آداب و رسوم مردم جامعه هم سال به سال تغییر می کند . آموزش و پرورش امروز کشور من خیلی بیمار ست. وقتی به چشم می بینم که معلم ، دانش آموز را با نتیجه ی نیاز به تلاش در مقطع پنجم ابتدایی تکرار پایه می کند تا بیشتر تلاش کند از اداره کل، مدیر و معلم مدرسه توبیخ می شوند که شما حق چنین کاری نداری و در روحیه دانش آموز تأثیر می گذارد . در نظر داشته باشید که خانواده اش شهریه داده اند و باید برای حفظ آمار مدرسه او را به پایه بعد منتقل کنید.

در سوادآموزی بر عکس این سیستم را داریم و سعی بر آن ست که سوادآموز واقعا از پس نوشتن برگه های امتحانی برآید. چهار نفر بالای سر سوادآموز می ایستند تا سوالات را بنویسد. عکس و فیلم از وی می گیرند تا برای تقدیر از مسئولان نهضت سوادآموزی فرستاده شود. سوادآموز جرأت اضطراب هم ندارد چون بزرگسال ست و کودک نیست که استرس بر او تأثیر بگذارد.

 من آموزش دهنده با تمام سواد و تحصیلاتم این خرابی دستگاه را چگونه درست کنم؟الان که انتظار استخدام و تعیین وضعیت دارم بهانه تراشی ها فراوان ست.

در این سالها چند وزیر برای آموزش و پرورش تعیین شده است؟ کدام یک از آن ها توانستند این بیماری را بهبود بخشند؟ تازه هرکدام بر سر کار می آیند نمی دانند چه تصمیمی بگیرند و چگونه خود را از نگهداری این بیمار صعب العلاج خلاص کنند.

سوال زیاد دارم. جوانان سرمایه های هر مملکتی هستند چرا کشور ما نمی تواند و نتوانسته است تاکنون از این پتانسیل های فعال به خوبی استفاده کند و آن ها را چون سرمایه های دیگر هدر داده است؟ تمامی استان های کشور به خصوص استان های محروم با کمبود شدید نیرو مواجه ست . آیا خدای ناکرده ما را فقط برای رأی دادن و روی مین رفتن می خواهید؟ درست است که ما داوطلبانه سربازان این کشوریم و برای حفظ مرزهای این کشور از جان و مالمان خرج  کرده و می کنیم.، ولی نه اینکه ما را زیر پا له کنید.

شما با بهانه جویی بر سر آمار و کلمه تجمیعی سعی دارید ما را حذف و یا از به کارگیری ما امتناع کنید. هر چه از ما خواسته اید تاکنون کوتاهی نکردیم. ما حاضریم خودمان را اثبات کنیم. رنج آزمونی تحمیلی چون توانمندسازی جهاددانشگاهی را برای  ما تعبیه کردید و بر آن اهتمام ورزیدید.

مشمولین تبصره ده ماده 17 همواره تلاش کردند که خودشان را با همتشان نشان دهند ولی آن قدر محیط این چرخ اثبات را برایشان زیاد کرده اید که احساس می شود هدف دیگری داشته اید .ما امنیت شغلی نداریم. آرامش نداریم.سلامتی برایمان در مخاطره است.چگونه از مسئولین و متصدیان کشوری بخواهیم که ما را درگیر مسایل سیاسی و جناحی خود نکنند و به جای حل مسئله نابسامان آموزش دهندگان ، به فکر پاک کردن صورت مسئله نباشند.  برای ما تصمیمی بگیرید همان گونه که برای فرزندان خود سرمایه گذاری می کنید. ما ناسپاس نیستیم . از حدود احساسات و تنگناهایی که برایمان ساخته شده سوء استفاده نکنید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جمعه, 01 دی 1396 11:39 خوانده شده: 1038 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +1 -1 --
ناشناس 1396/10/01 - 13:42
به نام خدا
ممنون از آموزش دهندگان گرامی و زحمتکش. وافرین که حداقل در قالب چند سطر حرف دل خود را میزنید. ان شاءالله خدا هممون رو توفیق و یاری بده. منم آموزش دهنده هستم. کلی حرف داریم هممون. الان چرا تو سیستم نظام آموزشی اسلامی کتابهایی درباره مهارتهای زندگی دوران کودکی, نوجوانی,حقوق والدین, فرزندان, احترام به والدین, فرهنگ مهدویتبه طور اساسی گنجانده نمیشه. که نیاز دانش اموزان , دانشجویان است.
پاسخ + 0 0 --
ز ف 1396/10/04 - 00:04
خدا خیرت بدهد فقط همین
والبته به حال مسوولان انقلابیمان افسوس..

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور