برنامههایی که در این سیستمِ آموزشی طراحی شده است حتی اگر آپدیت نیز شوند باز نمیتوانند جوابگوی نیاز جامعه و موتور محرک تغییر در سیستم باشند/ حتی با وجود ورود ایدههای جدید و برنامههای مدرن به این ساختارِ ناقص آموزشی؛ مشاهده میکنیم که صرفا به میزان کاغذ بازیهای اداری، و کارِ کارکنانِ سیستم افزوده شده، و نه تنها کاربرد مثبتی ندارد، بلکه برعکس بار سیستم را هم زیادتر کرده است/ حتی افرادی که در این سیستم در حال برنامهریزی و فعالیت هستند را نیز میبایست از سیستم خارج کرده و به جای آنها افرادی جدید با نگرش های نو تزریق نماییم/ بسیاری از کتابهای درسیای که در مدارس تدریس میشوند را حذف کرده و به جای آنها کتابهای جدید و یا دروس عملیِ بهروز جهت آموزشِ چگونه زیستن در جامعه، چگونگی مواجهه با بحرانهای پیش روی جوانان و نوجوانان، چگونگی مفید بودن برای آیندهی یک جامعه، چگونگی افزایش همدلی و همیاری و همکاری بین افراد جامعه و الخ را به کودکان و نوجوانانمان بیاموزیم/
کسی نمیتواند به این مهم اذعان نداشته باشد که کودکان ما کتابهای درسی شان، و حضور در مدرسههایشان را دوست ندارند، و اکثراً به اجبار خانواده به مدرسه فرستاده میشوند....
هر سیستمی با گذشت زمان نیاز به آپدیت شدن و به روز رسانی دارد. نمیتوان برنامهای را در یک زمان خاص طراحی کرد، و در ادوار مختلف صرفاً از همان برنامه بدون هیچ تغییری استفاده نمود. بلکه باید همواره موارد جدید، و متناسب با نیاز روز جامعه را به برنامه وارد کرده و در آن تغییراتی به جهت افزایش بهرهوری و بازدهی هرچه بیشتر ایجاد کرد.
شوربختانه سیستم آموزشی ایران متعلق به دهههای گذشته بوده، و این سیستم از پایه میبایست تغییرات بنیادین کند.
به جرأت می توان گفت برنامههایی که در این سیستمِ آموزشی طراحی شده است حتی اگر آپدیت نیز شوند باز نمیتوانند جوابگوی نیاز جامعه و موتور محرک تغییر در سیستم باشند. ماشینی را در نظر بگیرید که کهنه و فرسوده شده است. حال اگر ما بیاییم صندلیهای آن را نو کرده، شیشهها را عوض نموده، و آن را رنگ بزنیم، آیا میشود به این ماشین اطمینان کرد و همانند روز اول از آن استفاده نمود؟
نظام و ساختار آموزشی کشور ما نیز دقیقا مثل همان ماشین کهنه و فرسوده شده است. و حتی با وجود ورود ایدههای جدید و برنامههای مدرن به این ساختارِ ناقص آموزشی؛ مشاهده میکنیم که صرفا به میزان کاغذ بازیهای اداری، و کارِ کارکنانِ سیستم افزوده شده، و نه تنها کاربرد مثبتی ندارد، بلکه برعکس بار سیستم را هم زیادتر کرده است.
سیستم کهنه و فرسودهای که میبایست از میزان وزنِ آن کم کرده، و بارش را سبک کنیم؛ مدام در حال فربه کردنش هستیم و همانند درختی که تنهاش در حال خشک شدن است فقط در حال زینت دادن به شاخ و برگهای آن بوده، و بر وزنی که متحمل شده است میافزاییم.
لذا برای ایجاد تغییرات مثبت و حرکت به سوی تأثیرگذاری در تربیت و آموزش جامعه، لازم است از بیخ و بن سیستم و ساختار آموزشیمان را تغییر دهیم. حتی افرادی که در این سیستم در حال برنامهریزی و فعالیت هستند را نیز میبایست از سیستم خارج کرده و به جای آنها افرادی جدید با نگرش های نو تزریق نماییم.
بسیاری از کتابهای درسیای که در مدارس تدریس میشوند را حذف کرده و به جای آنها کتابهای جدید و یا دروس عملیِ بهروز جهت آموزشِ چگونه زیستن در جامعه، چگونگی مواجهه با بحرانهای پیش روی جوانان و نوجوانان، چگونگی مفید بودن برای آیندهی یک جامعه، چگونگی افزایش همدلی و همیاری و همکاری بین افراد جامعه و الخ را به کودکان و نوجوانانمان بیاموزیم.
بیتردید با پیشرفت تکنولوژی و تکامل مغز انسانها هرچه جلوتر میرویم نیاز جامعه به آموزشهای جدیدتر و شناخت مباحث نو بیشتر نمود پیدا کرده، و یقیناً افرادی با اندیشههای چند دهه گذشته و آپدیت نشده نمیتوانند تصمیم گیرانِ مناسبی برای سیستم آموزشی کشور باشند. و اگر همچنان بر تکرار این اشتباهات پافشاری کنیم؛ مطمئناً عواقبش در آینده گریبانگیر خودمان خواهد شد.
اگر سیستم آموزشی، نوع دروس، و محتوای کتب درسی در آموزش و پرورش را متناسب با نیاز روز کودکان این سرزمین ویرایش نکنیم، شک نداشته باشیم که باید منتظر یک شورش اجتماعی در سطح گسترده و وسیع باشیم.
زمانی که به کودکانمان آنچه را که میبایست آموزش دهیم نمیآموزیم ؛ باید انتظار این را داشته باشیم که کودکان برای آموختن آنها در جاهایی غیر از مدرسه و خانواده اقدام کرده و چنین مکانهایی از کنترل متولیان تعلیم و تربیتِ جامعه خارج هستند؛ و بدین ترتیب آیندهای " باری به هر جهت " برای کشور رقم خواهیم زد.
کسی نمیتواند منکر آن شود که بیشترِ کتابهای درسیِ ارائه شده به دانشآموزان، بیاستفاده در زندگی؛ و بیپیوند با مسائل روزمره کودکان بوده، و نبودنشان از بودنشان مفیدتر خواهد بود.
کسی نمیتواند به این مهم اذعان نداشته باشد که کودکان ما کتابهای درسی شان، و حضور در مدرسههایشان را دوست ندارند، و اکثراً به اجبار خانواده به مدرسه فرستاده میشوند. و بدتر از همه؛ وقت کودکان، با یک سری حفظیاتِ بیکاربرد پر شده، و بیش از پیش از مطالعه و کتابخوانی منزجرشان کرده ایم.
نمیتوان این را نادیده گرفت که ما حتی در مدرسه نیز، هم به لحاظ فضا و امکانات؛ و هم به لحاظ زمانی، کودکان را در قفسههای پادگان مانند نگهداری کرده و وادار به یک سری اعمال اجباریشان کردهایم ؛که فقط بستری برای فراری شدن آنها از درس و کتاب و مدرسه فراهم آورده است.
بنابراین آنچه در مدارس تولید و ارائه میشود؛ با آنچه که در واقع میبایست تولید و ارائه شود؛ زمین تا آسمان فاصله داشته، و نه تنها تربیت برای آینده و حرکت به سمت ایدهآلها نیست، بلکه یک بازگشتِ بزرگ به عقب، و حتی به عقبتر از آن نیز میباشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اگر آپدیت شود و اگر نیرو ها عوض شوند؛ جذب نیرو طبق قوانین استخدامی مشمول این توهّم است که افراد زیر 40 سال بهترند! نه آنهایی که علت تأخیرشان هنرها و یا محدودیت ها و یا مسئولیت پذیری ها و برداشتن سنگ های دیده نشده در معضلات اجتماعی بوده است و .... و کسر سن فقط شامل چند تبصره ناقص بوده است.
سلام برآنهایی که در دانشگاه نمرۀ صفر گرفتند نه از جهت بی سوادی بلکه از جهت ناباوری استاد که چگونه دانشجویی در مدت 5 دقیقه به تمامی سوالات محاسباتی بطور ذهنی پاسخ صحیح داده پس حتما تقلب کرده!! داناتری، توانمندتر و غایبتر و رفع مشکل با حاضرتر.