ازبرعلی حاجوی یا همان ریزعلی خواجوی دوران کودکی و نوجوانی چند نسل از دانش آموزان ایرانی هم رفت . ریزعلی خواجوی، دهقانی که در یک شب سرد زمستانی ، با آتش زدن پیراهن خود و سپس شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری اش مانع از وقوع یک فاجعه ی انسانی در آذربایجان شد ، لقب پرافتخار " دهقان فداکار " را از طرف مردم ایران دریافت کرد و تا پایان عمر خود در روز یازدهم آذر 1396 با چنین لقب حماسی و اسطوره ای زیست . روزی که ریزعلی اقدام به آتش زدن پیراهن خود و نجات مسافران قطار کرد ، هیچ گاه به ذهنش هم خطور نمی کرد که بابت چنین ازخودگذشتگی نخست تنبیه مفصلی شود و بعدها تا بیش از نیم قرن در خاطره ی نوستالوژیک تک تک ایرانیان جای گیرد و نام و یادش در کتاب های درسی ایران درس فداکاری و میهن پرستی و مردم دوستی به دختران و پسران و کودکان ایرانی بدهد .
او هرگز تعلیم معلمی و آموزگاری ندید و صفت معلمی و تدریس در مدارس ایران را با خود یدک نکشید ولی ریزعلی با یک تصمیم انسانی و وطن دوستانه ی خود تا دهه ها آموزگار میلیون ها ایرانی شد و به گمان تا دهه ها و شاید سده ها در سینه ی ایرانیان و کلاس های درس سرزمین ایران زنده باشد . ریزعلی خواجوی یک دهقان ساده دل روستایی با زبان شیرین ترکی ( آذری ) بود که حتی نمی توانست به زبان فارسی صحبت کند ، اما درس فداکاری او به دور از هر شعار و همایش و بخشنامه و میتینگی ، قلب ها و روح ها و زمان و مکان را در نوردید و در جان تک تک هر ایرانی ماء وا گزید و الهام بخش شورانگیزی برای فرزندان این مرز و بوم جهت جد و جهد و انگیزه و امید برای ساختن ایران آینده شد .
نسل ها آمدند و رفتند و از پشت نیمکت های مدرسه عازم کار و زندگی و شغل و خانواده شدند ، اما دهقان فداکار ماند و هرگز نرفت .
او صادقانه راوی یک تصمیم انسانی بود ، بدون هیچ غل و غش و نمایش و صحنه سازیی .ریزعلی خواجوی آموزگار شد بدون آن که ادعایی داشته باشد ، او آموزگار نه دانش آموزان و فرزندان ایرانی که آموزگار آموزگاران ایرانی نیز شد . آموزگاری که مشق معلمی را نه با داد و قال نه با سخن که با رفتاری نیک که ملهم از سرشت نیک روستایی اش بود به ایرانیان داد .
گاه یک رفتار یا عمل در برهه ای از زمان ، ناخواسته ، خود را بر بلندای فخر و ستایش ملتی می نشاند و تاریخ را مقهور خویش می سازد .
ریزعلی خواجوی رفت اما از تاریخ و خاطره ی قومی و ملی ایرانیان هرگز نرفت . او عشق ، گذشت ، فداکاری ، و حماسه ی انسان بودن را برای چند نسل ایرانی معنا کرد ، بدون آن که برایش همایش ها و بودجه ها هزینه شود .
قطار زندگی دهقان فداکار از حرکت باز ایستاد اما درس فداکاری او همچنان در دل و جان هر ایرانی در تپش است و همچنان به حرکت خود ادامه می دهد .به یاد و احترام دهقان فداکار ، باردیگر درس دهقان فداکار را مروری می کنیم تا عشق و حرارت انسان بودن را در دل و جانمان و در روزگار زهرآگین خودخواهی ها و نامهربانی ها ، زنده و شعله ور نگه داریم .
نظرات بینندگان
و همه دوستداران او. گاه برخی تصمیمات
آنی مایه سعادت یک عمر زندگانی می گردد.
از خود گذشتن برای خوشبختی و بقای دیگران.
همانند فداکاری یک عمر معلمان در کلاس درس.
وزارت محترم آموزش و پرورش نباید آن گذشت و فداکاری ایشان را از کتاب های درسی حذف کند.
وقتی با 2 پاراگراف داستان واقعی می شود یک درس ایثار و فداکاری ارزشمند داد ، چرا باید از کتاب های درسی حذف شود؟
دانش اموز بودیم از روی متن کتاب بالذت مشق دهقان فداکار را می نوشتیم واز علاقه زیاد وقتی معلم شدیم انرا به دانش اموزان تدریس می کردیم و هنگام امتحانات دیکته حداقل یک جمله از این در س فداکاری وایثار , این ابر مرد روستاییاما قهرمان ملی وفرا مرزی , انتخاب می کردیم .ای کاش همه در کار خود فدا کار باشیم وخو بیها را بیاموزیم واموزش دهیم .وبدان عمل کنیم روحت شاد .ویاد وراهت مستدام .
« زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. »
روح این انسان بزرگوار که در خاطر همه ی ما هست، شاد و خدمت خانواده ی محترمشان تسلیت باد.
پایدار باشید.
از ره پنهان صلاح و کینه ها »
با حذف درس دهقان فداکار، ریزعلی خواجوی از اذهان مردم ایران پاک نخواهد شد و با نقل ایثار و فداکاری او، سینه به سینه و نسل به نسل زنده و جاوید خواهد ماند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.