در خبرها آمده بود، تصمیم بر ان است که یکی از معاونت های وزارت آموزش و پرورش حذف و در یکی دیگر ادغام شود. اگر چه بحث بر سر ادغام معاونت های آموزش ابتدایی و متوسطه است و اگرچه صلاح مملکت خویش، خسروان دانند اما شایسته تر آن است دست به ترکیب این دو معاونت زده نشود چرا که همه ی موجودیت وزارتخانه بر پایه ی این دو بخش آموزشی است .
در عوض بد نیست تا تمهیداتی برای ادغام برای معاونت های دیگر یعنی معاونت معاونت حقوقی و امور مجلس با معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی یا معاونت پرورشی و فرهنگی با معاونت تربیت بدنی و سلامت اتخاذ شود.از این میان و تا آنجا که به موضوع این نوشتار مربوط است، ادغام دو معاونت اخیر،ضروری تر و فوری تر می نماید.
در میان ما عبارت « آموزش و پرورش» که ترجمه کلمه Education است، از همان ابتدا منشا نوعی بدفهمی شد که گویا «آموزش» و «پرورش»، دو مقوله مجزا از هم و موازی هستند و به تدریج دو ساختار جداگانه برای یک مقوله واحد شکل گرفت .
اگرچه چیزی به نام «امور فوق برنامه» در تمام نظام های آموزشی وجود دارد و قبل از انقلاب نیز، واحدی به نام اداره کل امور تربیتی در وزارتخانه وجود داشت؛ولی بعد از انقلاب، ظهور معاونت پرورشی به صورتی که ما می شناسیم و از سوي شهيدان رجايي و باهنر تاسيس شد، بیشتر متاثر از همان فضای انقلابی اولیه و گفتمان تقدم تربیت بر تعلیم بود و به همین خاطر سهم زیادی در بیمه ساختن انقلاب ایفا کرد.
پروژه ادغام یا تلفیق امورتربیتی با امور آموزشی در واقع یک خانه تکانی در حوزه تربیتی وزارتخانه بود که اگر چه بعدا تعطیل شد اما باعث و بانی یک سری تحولات شدبعدا و در سالهای دفاع هشت ساله و در تقویت بنیه ی تبلیغاتی جنگ، نقش موثری داشت.
به دنبال ثبات انقلاب،پایان جنگ و شروع شدن دوران سازندگی، روحیه های انقلابی و جنگی، جای خود را به توسعه و رفاه دادند و همین بهانه خوبی شد تا در موضوع این معاونت نیز تاملی جدی صورت گیرد.
در اوایل دهه ۷۰ طرح تعمیم فعالیتهای پرورشی مطرح شد تا از رهگذر آن بخشی از وظایف جدید مربی پرورشی به معلمان تفویض شود. اما این طرح که مبتکر آن محمدعلی نجفی بود، اگرچه موفقیتی در برنداشت اما حکایت از آغاز روند انقراض معاونت پرورشی داشت که بعد از پایان جنگ شروع شده بود.
این فرایند در سال ۸۰ تکمیل شد و در راستای دفاع از وحدت فعالیتهای پرورشی و آموزشی، معاونت پرورشی در معاونتهای دیگر ادغام شد. اما ابرام دولت های نهم و دهم، آن را در سال 1385نه احیا که دوباره ایجاد نمود و درطول پنج سال از راه اندازی دوباره آن،این معاونت پنج معاون را از سرگذرانید.این بی ثباتی چنان پیش رفت که حتی منجر به انشقاق و تبدیل آن به دو معاونت پرورشی و تربیت بدنی گردید.تغییرات مداوم در معاونت پرورشی و رشد قارچ گونه طرح و برنامه های تربیتی موجب شد که هیچ برنامه پایداری در این حوزه اجرا نشود. معاونان مستعجل این معاونت در دولت های نهم و دهم،نتوانستند برنامه تازه ای را ارائه دهند و تنها تکرار مکررات نمودند.
پروژه ادغام یا تلفیق امورتربیتی با امور آموزشی در واقع یک خانه تکانی در حوزه تربیتی وزارتخانه بود که اگر چه بعدا تعطیل شد اما باعث و بانی یک سری تحولات شد. مجموعه فعالیت هایی که به غلط مجموعه وظایف یک مربی نام داشت ، به تدریج تعدیل و یا میان عوامل مختلف آموزشگاه تقسیم شد.مربیان با حضور و نفوذی قوی و رسمی در کلاس درس ، مثل سایر معلمان امکان پرداختن به مسائل تربیتی دانش آموزان را از یک زاویه علمی و پژوهشی ، پیدا نمودند.
اجرای آن طرح می رفت تا همان حلقه ی مفقوده ی تعامل جدی معلمان با مربیان تربیتی به شمار آید.
شک نیست که به امور غیر آموزشی و فوق برنامه دانش آموزان نمی توان بی اعتناشد. اوضاع تحصیلی بچه ها نگران کننده تر از قبل است و چه بسا در آینده وخیم تر هم بشود .
ظهور و اشاعه ی پی در پی امکانات دیجیتالی و اینترنتی و سوءاستفاده از آنها نیز بروخامت اوضاع افزوده است.اگر دیروز در مرزهای این میهن ناآرامی بود، امروز در مغزهای دانش آموزان آن، آشفتگی شایعه شده است و بنابراین به تلاش تربیتی ،بیش از پیش نیاز است.
از طرف دیگر، تاریخ سی ساله امور تربیتی نشان می دهد که پرداختن دوباره به آن به این نام و نشانی که هست، تنها به از دست دادن فرصت ها می انجامد. دیدیم که با احیا معاونت پرورشی در دولت های نهم و دهم، ضمن تکرار مکررات در اجرای برنامه ها، نه از میزان مسائل غیراخلاقی و بزه کاری در میان دانش آموزان کاسته شد و نه طرح و برنامه تازه و کارآمدی در این حوزه اجرا شد.
پروژه احیا ، با یکی انگاشتن شرایط دوره «رفاه »با عصر «دفاع» و البته با تردید به کارآمدی آن دنبال شد که آن هم ناشی از احساسات موجود در اردوگاه اصول گرایان بود.وگرنه، خود دست اندرکاران معاونت تربیتی هم می دانستند که مستقل سازی حوزه تربیتی، هم خلاف اصول علمی است و موجب رشد انحصارگرایی. برای همین بود که در مدارس این باور وجود داشت که تنها فرد مسلمان، انقلابی و نماد تربیت، شخص معاون تربیتی است و در نتیجه به بهانه عدم دخالت در برنامه های وی، نوعی بی تفاوتی و بی اعتنایی نه فقط به او که به برنامه های امور تربیتی احساس می شد.
باری، از ادغام امورپرورشی در امور آموزشی نترسیم. دراجرای برنامه تلفیق دوره قبل، دیدیم که نه تنها ضرری نداشت که به سود وزارتخانه هم بود. این کار هم آغاز یکپارچگی و یگانگی در قلمرو تعلیم و تربیت است و هم منجر به احیای نقش تربیتی معلم خواهد شد.
یادمان باشد که امورتربیتی با تصوری که از آن داریم، تنها یک شیوه کارتربیتی بوده است که چه بسا الان دیگر امکان اجرا نداشته باشد. نمی توان آن را هدفی مقدس پنداشت و به آن نگاهی صرفا ارزشی داشت و به عنوان تنها میراث شهیدان رجایی و باهنر، همواره مواظبش بود.
شاید اگر آن بزرگواران نیز اکنون بودند،با توجه به مقتضیات روز،بی خیال تداوم آن می شدند.
جالب اینکه انحلال معاونت پرورشی در سال 1380هم توسط دلسوزانی صورت گرفت که بچه های دهه ۶۰ بودند و خود از مروجان اولیه امور تربیتی بودند.همان سال با جایگزینی سازمان دانش آموزی و با الگوبرداري از تشكيلات دانشآموزي موفق در كشورهاي توسعهيافته آموزشي، دهها فعاليت ديگر همچون تاسيس خبرگزاري دانشآموزي، راهاندازي برنامه عمره دانشآموزي، تشكيلات فرزانگان و پيشتازان، شوراهاي دانشآموزي ،طرح پرسش مهر از رييسجمهور، مجلس دانشآموزي، و تشكيلات هلال احمر ایجاد شد که برخی از آنها تا به امروز نيز ادامه دارد.
معاونت تربیتی، تجربه های مختلف ایجاد، ادغام و احیا را از سرگذرانیده است و گویا هیچ یک پاسخگو نبوده اند.راز این نگاه های متفاوت به امور تربیتی در آن است که دیگران به آن چنان نمی نگرند که به امور آموزشی توجه می کنند .
یکی از علل موثر در این امر شاید دراین بوده است که تشکیل امور تربیتی با یک زاویه دید احساسی و سیاسی، مربوط به دوران تأسیس و گذر نظام سیاسی کشور بوده است.
اکنون با توجه به آنچه گفته شد و شعار دولت دوازدهم مبنی بر اعتدال و میانه روی در امور و نیز صبغه و سابقه وزیر پیشنهادی برای آموزش و پرورش، و از آنجایی که آزموده را آزمودن خطاست، باید در این زمینه طرحی نو در انداخت. تداوم کاراین معاونت به صورتی که هست، چه در دوره دولت اعتدال و هر دولت دیگر، هم بازمنجر به تکرار مکررات خواهد شد.
شایسته تر آن است که ضمن کاهش و یا زدودن بار احساسی و سیاسی آن، با بهره گیری از متد و تکنیک های علمی و روزآمد تربیتی،دوباره دست به دامن تلفیق شد.
نظرات بینندگان
برادر عزیز در آن پنج شش سال ادغام امورتربیتی چه گلی به سر جامعه زدند؟ انسانهای فرهیخته و متفاوت ناشی از تربیت معلم و دبیر کجا هستند برویم ببینیم؟
آدرس غلط ندهید.
پرسش مهر و تشکیلات دانشآموزی و شوراهای دانشآموزی در همان زمان تأسیس شدند؟ شما یا اطلاعاتتان ناقص است یا عمدا" چنین میکنید.
آقای پورسلیمان حاضر در باب ضرورت وجود امورتربیتی و معاونت پرورشی هم مطالب ما را چاپ کنند؟ یا فقط معاندان این جریان پرورشی میتوانند نشانی غلط بدهند؟!
بحث ادغام معاونتهای آموزشی است و شما پیشنهاد میکنید که...
گنه کرد در بلخ آهنگری.... به شوشتر زدند گردن امورتربیتی را
عزیزجان اگر مهلت سخن باشد از افتضاح امورآموزشیتان که داد مردن را درآورده خواهیم گفت. این گاج و قلمچی هم حتما ناشی از عملکرد پرورشی این اندازه مهم شدهاند.
انصاف داشته باش و نقدپذیر.
اگر خواستید ادامه دهیم
2.کاش با ذکرنام واقعی گفتگو می کردی.«مجتبی» می نمایی اما من خیال می کنم یکی از سربازان گمنام امام زمان(عج) مرا به چالش کشیده است!
3.بحث ادغام،حرف من نیست.حرف هزاران مربی تربیتی است که سی سال در جلساتشان بوده ام.
4.ثمری که طرح ادغام در آن پنج شش سال داد اگر بیش از ثمری نباشد که طرح احیا امورپرورشی در آن 36 سال داد، کمتر نیست. شوراهای دانش آموزی و پرسش مهر که اکنون مربیان با آنها ابراز وجود می کنند، حاصل کار دولت مبتکرطرح ادغام است.
5.اتفاقا اگر تلفیق صورت بگیرد،هم زحمت مدیر و معاون و دبیران آموزشی بیشتر می شود و هم مربی پرورشی بهتر و بیشتر دیده می شود.
6. ضمنا فرایند آموزش از پرورش قابل تفکیک نیست و البته آنچه هم آمور تربیتی انجام می دهد، فرایند پرورش نیست.
6. راستی، مجموعه حرفهایت را درباب استقلال امورپرورشی و در قالب مقاله ای بنویس و بنده قول می دهم تادر این سایت منتشرشود.
ممنون که پاسخ بنده را دادید. بنده هم برای موارد 6 گانه استدلات شما پاسخ هایی دارم که ادامه آن در این مجال ضرورتی ندارد.
همان پیشنهاد انتهایی مبنی بر نگارش مقاله ای برای درج همین سایت را غنیمت و مغتنم می شمارم.
و با کمال افتخار انجام خواهم داد تا هم بحث علمی تر شود و از هم از حاشیه و افترا اجتناب ورزیم.
ضمناً بنده حقیقتاً اسمم مجتبی است.