ما مهارت عجیبی داریم در دو چیز . یکم تبدیل ساده ترین مسائل پیش و پاافتاده به پیچیده ترین مسائل هستی و دوم تبدیل محاسن به معایب و مبادله هنگفت زیان به جای سود .
چندسالیست که هفتم آبان و روز بزرگداشت کوروش را که بدون هیچ گونه هزینه ی دولتی و صرفا به خواست داوطلبانه مردم ، روزی برای برپایی و جشن غرور ملی ایرانیان است مبدل به یک موضوع پرحاشیه ، سیاسی و حتی امنیتی کرده ایم و بدین سان چالشی برای خود تراشیده ایم که جز هزینه و زیان فرهنگی ، تاریخی ، سیاسی و امنیتی چیز دیگری برایمان ندارد .
گره ای که با دست می شد و می توان بازش کرد به دندان گرفته ایم و هم خود را دچار زحمت کرده ایم هم جامعه را دچار خسران نموده ایم .
در این یادداشت مجال آن نیست که به چرایی اهمیت کوروش در تاریخ ایران و جهان بپردازیم و به ناگزیر فقط اشاره ای می کنیم و می گذریم تا به اصل سخن برسیم . قبلا متذکر باید بشوم که ما را با جماعتی که به هر دلیل و نیتی تاریخ باستانی ایران را برنمی تابند یا آن را مجعول و برساخته ی استعمار و بیگانه و این و آن می دانند کاری نیست که آنان را نه ما و نه هیچ کسی قادر به اقناع نیست و فقط زحمت بیهوده بر دوش ما خواهد ماند .
جایگاه کوروش کبیر یا ذوالقرنین در تاریخ:
کوروش بنیان گذار حکومت ( امپراتوری) هخامنشی از قوم پارس که یکی از اقوام مهاجر آریایی به فلات ایران می باشد ، هست که توانست حکومت ماد را که در سراشیبی سقوط قرارگرفته بود سرنگون سازد و نه تنها قلمرو بزرگ ماد که پهنه ی بزرگی از جهان را فتح کند و بزرگترین امپراتوری تاریخ را رقم بزند . او سلسله ای را بنیاد گذاشت که هم ناشی از استعداد و توان ایرانیان در استفاده از فرصت های تاریخی بود و هم نبوغ ایرانیان در ساختن کشور خود و بنای تمدنی با مشارکت ملت های گوناگون . اما مهم ترین شهرت و شوکت کوروش در واقعه ی فتح بابل است که او را این چنین شایسته ی گفت و گو و ستایش میان موافقان و دوستدارانش کرده است .
ماجرا از این قرار است که در مارس 1879میلادی /اسفند و فروردین 1257 و 1258 خورشیدی ، هرمزد رسام ، باستان شناس آشوری اهل انگلستان در حفاریهای خود در کشور عراق و میان رودان ، واقع در روستای جیمجیما در میان دیوار تپه ی عمران ، در بابل و در نزدیکی نیایشگاه اسگیله که معبد مردوک خدای بزرگ بابل بوده است ؛ به استوانه ای از گل رس بر می خورد ، که در ابعاد 22/5 سانتی متر در 11 سانتی متر است . این استوانه در 35 خط بود که بخشی از آن جدا شده بود و بعدها قطعه ی دیگر این استوانه که از خط 36 تا 45 است در دانشگاه ییل توسط ریچارد برگر شناسایی شد و به بخش اصلی آن که در لندن بود منتقل و بدان متصل شد .
علی رغم این ، 20 سطر از استوانه ی معروف به " منشور کوروش " شکسته شده و هرگز هم یافت نشد و قابل ترمیم هم نبوده است . این استوانه به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو ) نگاشته شده و تئوفیلوس پینچز از آن نسخه برداری کرد و برای نخستین بار هنری راولینسون توانست آن را به انگلیسی ترجمه کند . بعدها افراد دیگری همچون شرادر ، هاینریش وایباخ ، اوپنهایم ، آیلرز ، میکالووسکی و دیگر افراد ترجمه های دیگری کردند ، و در ایران نیز استاد پروفسور عبدالمجید ارفع و سپس دکتر شاهرخ رزمجو آن را به فارسی ترجمه کردند .
سازمان ملل به سال 1971 متن این منشور را به 6 زبان رسمی دنیا منتشر و بدلی از آن را در مقر سازمان ملل متحد نصب کرد . این استوانه ( منشور) از دو بخش متمایز تشکیل شده است .بدین نحو که در سطرهای نخست از زبان یک کاتب یا کاهن بابلی باضمیر سوم شخص شرایط بابل آن روز را روایت می کند .
او می گوید که : نبونعید ( آخرین پادشاه کلدانی ) با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می کند ، مردم را به سختی معاش دچار کرده ، هر روز به شیوه ای مردم را آزار می داد ، با خشونت با مردم رفتار می کرد ، از ناله و دادخواهی مردم خشمگین شد ، و ساکنان سرزمین سومر و اکد مانند مردگان شده بودند .
در ادامه می افزاید که کوروش با انسان ها دادگرانه رفتار کرد ، با راستی و عدالت کشور را اداره کرد ، و مردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود و مردم به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند .
در بخش دوم استوانه از زبان کوروش به عنوان ضمیر اول شخص آمده است : آنگاه بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم . ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید . از بند رهایشان کردم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند . فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بود را بگشایند ... همه ی مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم . خانه های ویران آنان را آباد کردم و ...
اهم گفته ها یا فرمان کوروش حاکی از آن است که او سیاست رواداری و پرهیز از خشونت یا جنگ و خونریزی ( به مانند آنچه که در عصر او باب بوده است ) را در پیش گرفته است و از آزادی بردگان و اسیران دفاع کرده و به آیین و مذهب سرزمین های فتح شده ادای احترام کرده است .
این گفته های او در تورات نیز مورد تایید قرار گرفته است و هم از این رو مفسران بزرگی در ایران و جهان منظور قرآن در یادکرد از فرمانروایی صالح با عنوان " ذوالقرنین " را کوروش دانسته اند و یا حدالمقدور نزدیکترین قرینه به آن را کوروش ذکر کرده اند .
این خلاصه ای هست از آن چه که ایران و جهانیان به نام کوروش می شناسند و دو مورخ نامدار جهان ( هرودوت و گزنفون ) که در دوران باستان دولت های آنان رقیب یا بهتر بگوییم دشمن ایران بودند ، نیز آن را تایید کرده اند و از خصایل نیکوی کوروش گفته اند و نوشته اند .اکنون ایران از دل تاریخ خود چنین میراثی به یادگار دارد . میراثی که اغلب جهانیان بدان فخر می فروشند و یادمان ها از آن بنا می کنند ، اما تکلیف این میراث در وطن خود مشخص نیست . یعنی هر کودک ، دانش آموز ، دانشجو ، زن و مرد ایرانی که تاریخ میهنش را می خواند کوروش را و میراث به جا مانده از او را نیز می بیند و می شنود ولی نمی داند با او چه کند ؟
آیا باید بدان ببالد و فخر بفروشد یا او را طرد و طعن کند و یا او را نادیده انگارد ، گویی که نه در تاریخ بوده و نه یاد و نامی از او شده است !
این شیوه و اسلوب مواجهه ی ما با تاریخ و میراث گذشتگان ما را به هنرمندانی قهار در فرصت سوزی و هزینه سازی برای ملک و ملت کرده است . هزینه هایی بس گزاف و گاه جبران ناپذیر که منجر به دامن زدن و تشدید شکاف ملیت - مذهب ، دمیدن بر تنور واگرایی و تشتت و تفرقه میان مردم ، ایجاد اصطکاک و تخاصم و دشمن تراشی در میان ایرانیان ، حفر چاه متعفن نفاق و دوگانگی شخصیتی در آحاد ملت ، یاء س و نا امیدی و تشدید مهاجرت نخبگان از آن چه که از ماحصل سایش و فرسایش سرمایه های ملی و عدم امنیت روانی و فکری و فرهنگی مشاهده می کنند و در نهایت تضعیف امنیت کشور می شود .
کشور ایران به تصریح همه ی نهادهای مسئول و تصمیم گیر با ابرچالش های ویرانگر و خانمانسوزی همچون ، کم آبی ، بی آبی و خشکسالی ، چالش ریزگردها، بیابان زایی و فرونشست زمین و خشکیدگی سفره های آب زیرزمینی ، چالش فقر و شکاف طبقاتی ، سونامی بیکاری و سرطان فساد اقتصادی ، رانت خواری و اعتیاد ، بحران فرار مغزها و عدم امید به حل این چالش ها و ... روبه رو هست و آنگاه در این وانفسای درماندگی ها ، این از عجایب جهان است که ما خود نیز برخلاف روند رو به رشد و تکامل و توسعه ی جهان که هر تهدیدی را به فرصتی برای کسب منافع ملی بیشتر برای خود مبدل می کنند ما با دستان خود با هیجان وصف ناپذیری نقطه قوت خود را به نقطه ضعف تغییر می دهیم و در ادامه آن را به منبع هزینه زایی برای کشورمان مبدل می سازیم و این گونه هست که روز کوروش ( با هر نگرش جهانی یا محلی ، موافق یا مخالف ) برای ملت و کشور ما چالشی ( کاذب و دست ساخته ی خود ما ) بر چالش های دیگر می شود .
نگارنده معتقد است که نخبگان ، دولتمردان ( اعم از قوای سه گانه و نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز ) برای یک بار هم شده درباره ی چنین مسائلی با رایزنی و تدبیر و تعقل بر سر منافع ملی اجماع کنند و بیش از این بر سر چنین موارد بدیهی از مسائل به فرسایش مادی و معنوی و فرهنگی کشور دست نزنند .
اگر نگاهی به جهان پیرامون خود بیفکنیم ، کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه با لطایف الحیلی با سبک و سیاق گوناگون و هزاران ترفند و شگردهای تبلیغاتی و هنری برای خود جایگاه تاریخی یا فرهنگی می سازند و می تراشند و حتی با توسل به شیوه های رذیلانه ی دروغ و افسانه پردازی و بدتر ازآن سرقت میراث دیگر ملت ها ( که از بابت باخت میراث و به تاراج رفتن سرمایه های معنوی و ملی و فرهنگی شوربختانه ما در صف اول قرارداریم ) ، رزومه ای از افتخارات به پا می کنند ، تا بلکه بتوانند باجذب گردشگران بیشتر و کسب سود بیشتر ، اندکی وضعیت ملت و کشور خود را بهبود ببخشند .
هم شرایط اقتصادی ایران و جهان امروز ایجاب می کند که پاسدار و حامی میراث ملی ، مذهبی و طبیعی خودباشیم و هم عقلانیت ملکداری و زیست اقوام و نگرش های متنوع ایران ما اقتضا دارد که به شدت با نگرش های انحصارطلبانه ، یکسویه ، ستیزه گرایانه و تشدید کننده و مشوق تناقض و تضاد ملیت ودیانت مقابله کنیم و امنیت ملی و سرزمینی خود را در جهان پراز خصومت و واگرایی ها به مخاطره نیندازیم .
بیاییم آموختن را بیاموزیم و آن راننگ نشماریم و از تجربه ی کشورهای مشرق زمین همچون کشورهای آسیای جنوب شرقی ( ژاپن ، کره ی جنوبی ، مالزی ، سنگاپور ، چین ، اندونزی ، تایوان ، ) و حتی ویتنام ، در بهره گیری از فرصت ها و سوداندوزی و فرصت سازی از هرتهدیدی برای خود ، بهره گیریم و مصداق آن توصیه ی مشهور باشیم که دانش را فرابگیرید هرچند در چین [ یا هرکشوری ] باشد .
تاریخ ایران باستان از سپیده دم تاریخ تا پیدایش اولین تمدن های ایرانی همچون ایلامی ، شهرسوخته ، جیرفت ، شهداد ، سیلک و تشکیل اولین حکومت ها ی قدرتمند و وسیع در قالب امپراتوری چون ماد ، هخامنشیان ، اشکانیان و ساسانیان تا ظهور اسلام و پیدایش دولت های ایرانی پسا اسلام ، میراث مشترک تک تک ایرانیان است که پیوستگی و استمرار انسان ایرانی را با خود و گذشته ی معنوی و هویتی خود روایت می کند .
هم واقعیت ( آنچه که از گذشته وجود دارد ) و هم حقیقت ( آنچه که باور و ایمان و وجدان از ما می طلبد ) و هم منافع ملی ما در این نقطه از جهان اقتضا می کند که از هر گونه تنش قومی ، ملی ، مذهبی ، سیاسی یا زبانی و نژادی بپرهیزیم و نحوه ی زیست خود را مایه ی عبرت دیگران نسازیم تا به طور مثال با نمایش خشکیدگی دریاچه ی ارومیه بر صفحات درسی دانش آموزانشان بر درس گیری از نابخردی ما به جای خرد و دانش ما مایه ی شرمساری آیندگان مان قرار گیریم .
کوروش ایرانی است و وطنش ایران است و در وهله ی نخست متعلق به ایران می باشد . او در ساختن ایران ما نقشی بی بدیل داشته است ، همان طور که دیگران نیز به سهم خود نقش آفرینی کردند .
میراث خود را پاس بداریم تا فرزندان ما نیز میراث داران و پاسداران شایسته ای برای ما و میهن ما باشند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ساخت ذهنیت باستانی دوست عزیز بیراهه است ، والسلام.
بابا هرچی منع بیشتر شود علاقه و تحریک بیشتر نمیشود؟
در عصر حاضر عقل گرایی بهترین گزینه است ، تفکر باستان گرایی عقل را از زندگی ما ایرانیان دور خواهد کرد و بانی اختلافات قومی است.
متاسفانه بعضی افکار کهنه دوره پهلوی از جوانان ما سواستفاده می کنند.
بسیارزیبا،شیوا ومستدل موضوع تحلیل شده، ضمن ارائه اطلاعات مفید ونسبتا جامع، رفتارهای غیر مسئولانه ونابخردانه که نه تنها در مورد این موضوع، بلکه موارد متعددی درکشور که یک فرصت تاریخی وعالی را به یک تهدید خانمان برانداز تبدیل کرده اتد، بسیار منطقی به تصویر کشیده شده اشت.موفق باشید
گشته راذبا تاریخ و هویت و کوروش چه کار.....
کوروش به من بدبخت چه
کوروش برای من اینده نمیشه
ما به چنین قهرمانهای ساختگی نیاز نداریم، از کجا معلوم بعد از 3000 سال جنین شخصیت موهومی به ایشان می دهید و برای جوانان امید واهی می دهید.
لطفا همکاران محترم دنبال چنین فکری نروید واقعا بیراهه است