معلم جهانی ؛ معلمی است که:
اولاً :
مختصات زمانی، مکانی و فرهنگی محل زندگی خود را به درستی درک کرده و با فکری جهانی کارکردی منطقه ای و بومی داشته باشد.
ثانیاً :
به جای آموزش صرفِ ایده ها و قوانین کهنه و تلنبار کردن محفوظات در مخیله مخاطب خود، روش فکر کردن را بیاموزد.
یک معلم خلاق برای هر مشکلی یا راه و روشی در آستین دارد و یا با مشارکت دانش آموزانش راهی (هرچند کوره راه) خواهد ساخت.
در کشورهای جهان سوم ، معلمان عموما چند شغله، بی انگیزه و فاقد سواد روز بوده و به خاطر چند شخصیتی بودن خودشان مشابهین خود را تربیت می کنند ثالثاً :
از مهمترین مشکلات جامعه کنونی بشر ناتوانی دانش آموزان در ارتباط گیری با همسالان و مهمتر از آن برقراری ارتباطی مناسب با اجتماع پیرامونی خویش است.
معلم جهانی معلمی است که توانایی و مهارت ارتباط با اجتماع را در عمل به مخاطبانش آموزش دهد.
رابعاً :
شیوه سنتی معلم محوری، سخنرانی یکطرفه و مونولوگ بودن معلم سپری شده است. معلم جهانی کسی است که کلاس داریش دوطرفه، مشارکتی و به قولی دیالوگ - محور است.
در این روش ، معلم عقل کل و محور آموزش نیست، محور آموزش مدرسه محوری است نه معلم محوری و نه حتی دانش آموز محوری.
خامساً :
و بالاخره معلمی در مختصات جهانی گلوبالیزیشن، معلمی است که خود همواره در حال مطالعه و آموزش ضمن خدمت است (البته نه ضمن ذلت !)
تفاوتهای - فردی را می شناسد و همگان را با یک چوب نمی راند.
با توجه به اقتضائات محیطی و الزامات محاطی به آموزش آزادانه مخاطبان بها می دهد و ....
جهان معلمی
جهان پیرامونی یک معلم و جهان بینی معلمان، از منطقه ای نسبت به مناطق دیگر، از فرهنگی نسبت به فرهنگها و حتی زبانها و ادیان دیگر متفاوت، متنافر و بعضا متقاطع می باشد.
فصل مشترک مشکلات معلمان در گستره جهانی در دو بخش خلاصه می شود:
منزلت معلم، معیشت معلم
منزلت و معیشت در ارتباطی دو طرفه و تنگاتنگ با یکدیگرند و البته نوسان و ضریب رضایت مندی معلمان دامنه طولانی دارد. در مناطق توسعه یافته و در حال توسعه، معلمان به خاطر تأمین شغلی و مالی و همچنین توانمندی و مهارتهای حرفه ای خود از منزلت قابل توجهی برخوردارند.
البته بگذریم از خزعبلاتی که در خصوص معلمان رد و بدل می شود مثلا این که در فلان کشور اروپایی دو گروه در پشت چراغ قرمز متوقف نیستند:
پلیس و معلم !
در کشورهای جهان سوم معلمان وضعیت مشقت بار مالی و وضعیت تحقیر آمیز منزلتی را تحمل می کنند. در این کشورها عموما نگرش به آموزش و پرورش ایدئولوژیک بوده و در استخدام معلمان به تنها چیزی که توجه نمی شود مهارتهای حرفه ای است؛ معلمان عموما چند شغله، بی انگیزه و فاقد سواد روز بوده و به خاطر چند شخصیتی بودن خودشان مشابهین خود را تربیت می کنند.
در این کشورها سرمایه گذاری روی آموزش و پرورش به مثابه برباد دادن بودجه تلقی می شود و آموزش و پرورش هرگز در اولویت دولتها و نظامات مستقر نیست.
محتوای کتب درسی کهنه و غیرکاربردی بوده و سیستم آموزش و پرورش معمولا سانترالیستی و مرکز گراست، بر عکس کشورهای توسعه یافته (فدرالیسم فرهنگی).
سخن آخر:
ما معلمان باید در کنار استیفای تمام و کمال حقوق به حقِ خود از مجاری قانونی در نظامات مستقر به توانمندسازی حرفه ای خود توجه شایسته و بایسته داشته باشیم.
یک معلم در نرم استاندارد یونسکو و اشل جهانی، سعی در تربیت شهروند قرن 21 دارد نه تربیت شهرنشین قرون وسطی !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان