.. در حالی که گفته می شود در کشورهای توسعه یافته، شرط ارتقا و پیشرفت و نیل به مدیریت و وزارت در هر مجموعه ای، سپری کردن تدریجی و گام به گامِ خدمت افراد در بستر و ریل سازمانی- اداری و طی طریق پلکانی از جزء به کل و کسب آموزش و تجربه متناسب و حصولِ آمادگی و کفایتِ لازم برای تحقق اهداف و مأموریت های سازمان متبوع می باشد و جهش و پرشِ برق آسا و میان بُر زدنِ مراحل و منازل سازمانی نشاید و نباید ، چرا در ایران برخی معتقدند شرط موفقیت و پیشرفت در آموزش و پرورش ایران، فرار از کلاس و تن ندادن به آن است و هر چه معلم در اداره کلاس توانمندتر و موفق تر و در ایفای وظیفه و رسالت خود دقیقتر و متعهدتر باشد، بیشتر محکوم به درجا زدن در آن است تا جایی که دیگر تاب و توان و انگیزه ای برای آن باقی نماند و به سرنوشت باکستر اسب زحمتکش داستان جورج اورول مبتلا گردد؟
به زعم منتقدان، به ندرت می توان در جمع وزیران و مدیران ارشد و ستادی آموزش و پرورش کسی را یافت که سال های معتنابهی از عمر خویش را در کلاس و در کسوت معلمی سپری کرده باشد و پای تخته گچ خورده باشد ...
ظاهرا در سر زمین ما، بین کفایت وزارت و مدیریت با حصول آموزش و تجربه عملیِ مرتبط با آن، ربط معنادار و وثیقی وجود ندارد ... و گویا این صلاحیت ها، بیش از علم و تجربه، بر خصایل ذاتی و ژنتیک افراد مبتنی است و برخی صرفا برای مدیریت و ریاست و جلوس در پشت میز زاده شده اند ... ؛
... چرا برخی سیر و سلوک در کسوت معلمی را مترادف با بی عرضه گی و خرفتی ، و (با عرض پوزش)، "خر حمالی" قلمداد می کنند؟ آیا چنین است؟
اگر آری ؛ چرا؟
آیا چنین کسانی قادر به درک معلم جماعت و ایجاد تحول در سامانه آموزشی هستند؟
آیا می توان به وزارت و مدیریت این "از ما بهتران" امیدی بست؟ یا که نه به مصداق: ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش ... ، آن ها صرفا به مثابه امام زاده ای هستند که کارشان نه شفا دادن که کور کردن است و در مجموع باید به صنف ایشان به عنوان نه راه حل که بخشی از مشکل نگریست؟
آیا مسیر دستیابی به مراتب مدیریتی و مناصبِ اداری و ستادی، نه از مَعبر معلمی و کلاسداری و تعهد علمی و عملی، بلکه از کانال شبکۀ روابط فردی و قوم و خویشی و باندهای دوستی و سیاسی- ایدئولوژیک و اتصال به "محافل از ما بهتران" می گذرد و مستلزم روش و منشی متلونانه و فرصت طلبانه و اخلاق و رفتاری نکوهیده و دون صفتانه است که افراد وزین و نجیب و فرهیخته و اخلاق مدار تاب تن سپردن بدان را ندارند؟
آیا مدیران ارشد و ستادی در مقام تصمیم گیران کلیدی نباید با احوال و آلام و آمال جامعه فرهنگیان و قاطبه معلمان آشنا باشند و با گوشت و پوست و استخوان خویش آن را حس و درک کرده باشند؟
به راستی آن ها بر چه اساس و معیاری و با چه سازوکاری سر از مناصب مدیریتی و ستادی در می آورند؟ اصلا آیا برای نیل به چنین مرتبت و جایگاهی نیازی به قانون و قاعده و معیاری است یا همین روال کنونی درست و رهگشاست؟
... آیا اگر یکی از شرایط حضور در پست های ستادی و مدیریتی (از جمله مدیریت مدرسه) و ... برخورداری از حداقل نیمی از سنوات خدمتی در کف مدرسه و در کلاس و کسوت معلمی بود، آیا اوضاع بهتر از این می شد که اکنون است؟
و یا با توجه به فرجام نامیمونِ قانون 6 ساعت تدریس مدیران در هفته، آیا اصولا وضع چنین مقرراتی فایده ای خواهد داشت ... ؟
آیا جامعه فرهنگیان نقش و سهمی در پیدایش و گسترش و قوام و دوامِ این آفات و روندهای باطل و مخرب داشته اند؟
آیا پندار و کردار ما هیچ نقشی در استقرار و استمرارِ چنین سپهر و سامانۀ نابسامان و نا به هنجاری نداشته است؟ و اصولا آیا شرایط کنونی یکسره تقدیر ماست یا تقصیر ماست ؟
برای درمان این مصائب و مشکلات چه باید کرد و از کجا آغاز باید کرد؟
نظر شما در این باره چیست؟ در مورد سازوکار کشورهای دیگر چه می دانید؟ و در مقایسه آن با شرایط داخل کشور خودمان چه تجارب و مشاهداتی دارید؟
و ... ؟
در این برنامه و در این صفحه ما می خواهیم صدای رسا، تریبون و بلندگوی حرف ها، درد ها و طرح های شما فرهنگیان عزیز باشیم ... تا به امید حق و در پرتو خرد جمعی اهم چالش ها و مسائل و مصائب آموزش و پرورش و جامعه فرهنگیان را معروض بحث و نقد و پردازش و چاره جویی قرار دهیم ... ،
ما می خواهیم سنگ صبور و رسانه شما باشیم ...
ما می خواهیم صدای بی صداها باشیم ...
چنان چه مایل بودید تجربیات، مشاهدات، نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید .
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
در ابتدا خودتان به معضل مهم و بزرگی اشاره فرمودید که بعضی رجال چهارفصل و همه فن حریف و مدیرمادرزادی بدنیای ایران آمده اند. بر فرض محال ،خدای نکرده اگر قصد ترمیم و بازسازی داشته باشند ، برای جذب نیروهای توانا و کارآمد و عاشق ،قبل از هر چیز باید شرایطی را ایجاد کنند که شغل معلمی را هم از لحاظ درآمد و امکانات بالا و هم منزلت اجتماعی ، سبب جذابیت و تلاش جوانان برای دستیابی به این شغل شود.نه اینکه آخرین رتبه ها و از همه جا مانده ها ، بالاجبار به معلمی روی آورند .ورود به این شغل حساس و مهم باید سخت و نیازمند به تلاش و مطالعه ی بی وقفه باشد.
ادامه دارد ........
جناب آقای آموزگار، در این ناخرسندی و دلتنگی شما نسبت به نادیده انگاشتن نقش و اهمیت آموزش و پرورش در حیات و ممات یک ملت و لگد مال شده شأن و منزلت مقامِ شامخ معلم، بنده نیز با شما همراهی و همنوایی می کنم ...، اما با این که بر اعتراضات ما اثر و فایده ای مترتب نیست، با شما همراه نیستم ... بهترین کادوی ما به سیاستگزاران،تصمیم گیران و مدیران بی کفایت همین سکون و سکوت ماست تا آنها در کمال آرامش به تخریب و ویرانگری خویش ادامه دهند و بابت این نقش مخرب خود نه تنها توبیخ و تنبیه نگردند که با انواع امتیازات و مزایا تشویق هم بشوند ... در واقع ما با سکوت و سکون خویش بهترین خدمت را به ایشان می کنیم ... پس پیشنهاد می کنم بجای انفعال و نومیدی و تن دادن به تقدیر، با قلم و قدم و کلام خویش و با اعتراض و نقادی و افشاگری به مصاف سیاستگزاران و مدیران بی کفایت و رانتخوار برویم و خواب راحت را از ایشان برباییم ... ما منتظر نظرات و نقادی های مشفقانه شما و سایر همکاران عزیز هستیم ...
دوم،اولویت دادن به آموزش ابتدایی ، نقش آموزش ابتدایی به عنوان زیرساخت توسعه ی کشور بطور کلی محو شده است با اینکه در کشورهای توسعه یافته ،نگاهی برعکس نگاه مسئولان ایرانی دارند.
سوم ،انتخاب مدیران متخصص با استفاده از معیارها و فاکتورهای استاندارد.
چهارم، نیاز به تغییرات اساسی در کتب درسی و هماهنگی کتب نسبت به شرایط و تفاوتهای مدارس شهری و روستایی و مناطق و اقوام مختلف .
موارد بسیار است و بسیار هم گفته و نوشته شده است ، اما فقط آب در هاون کوبیدن است . موفق باشید
و اما در خصوص ضوابط و فرایند گزینش و انتخاب و اعزامِ معلمان به خارج از کشور هم حرف و حدیث بسیار است و نقد و بررسی آن را باید به صفحه و فرصتی دیگر حواله نمود ... اگر در این زمینه اطلاعات و پیشنهادی دارید ارسال نمایید تا در آینده نزدیک آن را به عنوان پرسش هفته در معرض نظرخواهی و اقتراح عمومی همه همکاران عزیز قرار دهیم ... شاید بتوانیم با شفاف سازی و نقد و ارزیابی کارشناسانه، و خارج ساختن فرایند تصمیم گیری در این حوزه از حلقه های تنگ و تاریک و محدود، اندکی به اصلاح و اعتلا و عادلانه کردن چنین چرخه ای کمک کنیم ...
بابا برا معلمان و زوجین فرهنگی نباید یه امتیازی در کنار محل سکونت در نظر بگیرند ؟؟؟
چرا قوانین ثبت نام نقل و انتقال و اعزام بخارج دبیران بروز رسانی شفاف و عادلانه نمیشه؟؟؟؟؟؟؟
خواهشمندم پیگیری کنید
لازمه اش داشتن رابطه و ارتباط با محافل سیاسی بر سر کار است و اگر کسی سال ها تدریس کرده باشد ودر زمینه ی حل مشکلات آموزش وپرورشو مدارس صاحب نظر باشد و حتی در این زمینه موفقیتی در منطقه یا استان خود کسب کرده باشد بدون داشتن ارتباط با محافل قدرتِ در رأس امور نمی تواند از حد مدیریت اموزش وپرورش یک شهرستان بالاتر برود .
راستی آزمایی این مسئله بسیار ساده است. هر معلمی تحقیق کند که مدیر کل استانشان چند سال تدریس کرده؟ و اینکه به این مدیریت رسیده واقعا بدون وابستگی به جناح خاص سیاسی بوده؟
پس ازسه دهه تجربه وتخصص درنظام آموزشی کشور
ازقبیل:
تدریس ومدیریت در کلیه مقاطع تحصیلی(ابتدایی,راهنمایی,متوسطه,هنرستان)وتدریس دردانشگاهای داخل وخارج از کشور دروس علوم تربیتی وروان شناسی وتسلط نظری وعملی واشراف کامل به مسایل ومشکلات تعلیم وتربیت درروستا وشهر وکلان شهربه جهت خدمت درمناطق محروم وبرخوردار .درپاسخ به این سوال باید عرض کنم که ضعف مدیریت منابع انسانی در یافتن افراد توانمند وصدالبته متخصص ودارای توان اجرایی بالابسیار مشهودواساسا در انتصاب ولنتخاب افراد پروسه های علمی جایگاهی ندارد.
.ومتاسفانه روند ارتقا وپیشرفت وانتصاب وانتخاب مدیران کشور خصوصا دستگاه فوق العاده حساس تعلیم وتربیت.غیرعلمی.باندی.غیرپلکانی وصرفا براساس آشنایی وروابط نه ضوابط صورت می گیرد.ومتاسفانه این موضوع ومساله برای همه اظهر من الشمس بوده وبیشتر به جوک شبیه هست.
ضمن پوزش ازصراحتی که در این زمینه داشتم .
کوتاه و کامل:
فقط و فقط و فقط
پارتی
همین و بس
و لاغیر ....
کوتاه و کامل:
فقط و فقط و فقط
پارتی
همین و بس
و لاغیر ....
در هیچ جای این مجموعه ندیده ام و یا نشنیده ام یکنفر بخاطر تخصص مدارج ترقی را طی کرده بلکه اوج بی قانونی در همین مجموعه هست جایی که معلم ابتدایی با وجود نیاز معاون و یا مدیر دبیرستان هستند یا کارشناس مسول اموزش و پرورش می شوند
ریاست اموزش و پرورش تحت شعاع و نفوذ شدید نماینده مجلس هر شهر است کل ساختار بیمار و غلط است کل ساختار بیمار است
باید دست نفوذ نمایندگان مجلس را از عزل و نصب ها کوتاه کرد
باید یا معیشت معلمان و سرانه دانش اموزان را بهبود داد و یا گذاشت این ویرانه ویرانه تر شود
عمر ما که در این مجموعه تلف شد