گروه گزارش سخن معلم /
چندی پیش مدرسه ای در روستایی واقع در دامغان توسط اولیاء دانش آموزان پلمب گردید و خبر آن در سخن معلم درج گردید . ( این جا )
در این رابطه با آقای دکتر اسدالله مرادی ،عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان و پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی به گفت و گو پرداخته ایم که در زیر می آید :
- اخیرا اولیای روستایی در دامغان به خاطر نارضایتی از وضعیت مدیریت یک مدرسه ، آن را پلمب کردند .
بر اساس شنیده ها مهم ترین دلیل آن ها این بوده است که مدیریت آن واحد آموزشی به جای معلمان باسابقه از معلمان حق التدریس استفاده کرده است و این 65 اولیا احساس مسئولیت کرده و راسا مدرسه را پلمب کرده اند .
در واقع کنش آن ها اعتراض آن ها به وضعیت موجود بوده است . نظر شما چیست ؟
البته باید در این مورد و علل آن اطلاعات کاملی به دست آورم .
من معتقدم آموزش متعلق به مردم است . دولت مثل یک بقچه آموزش و پرورش را در دست گرفته است .خودش می خواهد معلم ، محتوا ، ورودی ،خروجی و... کنترل کند ؛ این از اساس غلط است .من اخیرا مقاله ای در چشم انداز در مورد توصیف ، تببین وضعیت موجود و عبور از آن نوشته ام .این که دولت خودش را مقدم بر خانواده بداند خطاست .دولت کاری کرده است که خانواده بی تفاوت شده است .پولی که خانواده بابت مدارس غیرانتفاعی ، کنکور ، موسسات زبان ، کامپیوتر و... هزینه می کند به اندازه کل بودجه آموزش و پرورش و شاید بیشتر از آن است !
دولت هدفی را انتخاب کرده است و خانواده هدف دیگری را .این دو با یکدیگر متضاد است .خانواده برای نهادی که متعلق به دولت ( حاکمیت ) است پول نمی دهد .این موضوع قابل تحلیل است .این که دولت به خاطر نگاه ایدئولوژیک ، صد درصد بر آموزش و پرورش سیطره دارد ،این باعث شده است که مردم به بیرون از آموزش و پرورش بروند و آن جا هزینه کنند .
این پول به موسساتی مانند قلم چی و... می رود .دولت باید " آگاهانه " پای خود را عقب بکشد تا آموزش و پرورش بتواند نفس بکشد .
- پس در واقع شما این حرکت اولیای روستای دامغان را به نوعی تایید می کنید ؟
کلیت آن را تایید می کنم از این جهت که خانواده نسبت به دولت تقدم دارد و نه یک مورد خاص . دولت نمی تواند ادعا کند که من از خانواده دلسوزتر هستم ! من از خانواده خیرخواه تر هستم ! این که دولت به نوعی سیاست گزاری می کند که نسبت به خانوداه تقدم دارد ، این اشتباه است .
- چرا این حرکت در روستای دور افتاده اتفاق می افتد اما این به نوعی احساس مسئولیت در شهرهای بزرگ مشاهده نمی شود ؟
در روستا ، همه یکدیگر را می شناسند و این شناخت نزدیک است .ممکن است عوامل دیگری نیز دخیل باشند .این که ممکن است نگاه امنیتی نسبت به آن روستا نباشد .در شهرهای بزرگ ، قدرت دولت بیشتر است و خانواده ممکن است با پیامدهایی مواجه شود .
از سوی دیگر در شهرهای بزرگ ، خانواده مکانیسم های " جبران " دارد .خودش کلاس می گیرد ، رسانه های کمک آموزشی و... اختیار می کند و...
ضمن آن که مردم عوام محافظه کاری کم تری نسبت به سایرین دارند .این مساله ای پیچیده و چند بعدی است .
در مجموع این که دولت در مساله آموزش خود را ذی حق تر از خانواده تصور کند ، اشتباه است .
البته این مساله نمی تواند قابل تعمیم به همه جا باشد چون ایجاد بی نظمی می کند .ضمن آن که ، این نوع حرکات " جریان ساز " نیست .
دولت به دنبال مسائل ایدئولوژی محور است و خانواده به دنبال مسائل مادی محور و هر دوی این نگاه به تعلیم و تربیت کاری ندارند !
به عبارت دیگر ، نه خانواده به دنبال تربیت اخلاقی ، معنوی و خلاق و نقاد است و نه دولت !
یعنی هم دولت می خواهد بچه ها تابع باشند و هم خانواده .اولی تابع ایدئولوژی و دومی به دنبال مسائل مادی محور .
این نگاه ها باید با هم دیده شوند .از سوی دیگر ، نگاه های مادی محور خانواده آسیب اش بیشتر است .علت آن این است که بچه ها از نگاه دولت گریزی دارند اما چاره ای د رمورد نگاه خانواده ندارند !
یعنی بچه یا دانش آموز در چنگال خانواده اسیر است .خانواده این بیست هزار میلیارد تومان را هزینه می کند و دانش آموز هم باید تابع باشد .
البته در آن مقاله مفصل این ها را آسیب شناسی کره ام .
- آقای دکتر . از وقتی که در اختیار سخن معلم قرار دادید سپاسگزاریم .
نظرات بینندگان
به خوبی واقفید که در پدیده ی جامعه پذیری علاوه بر دولت وخانواده ،اندیشمندان واندیش ورزان نقش بسیار راهبردی دارند و
با تولید فکرواندیشه به خوبی می توانند شکاف موجود را پرنموده وبا ایده های بدیع نقص ونا کارآمدی دولت وخانواده را جبران وبر طرف نمایند.
با تشکر