ما تا بیست سال دیگر هم نمی توانیم با این شکلی که معلم می گیریم برسیم به استاندارد مطلوبی که شورای عالی آموزش و پرورش گفته است و بیست دانش آموز را مشخص کرده است .
جمع این کلاس های بالای بیست و شش نفر از شصت درصد بیشتر است.
وزارت آموزش و پرورش بر خلاف قانون کلاس هایی با تراکم بالا تشکیل می دهد !
این کلاس ها کجا برگزار می شوند ؟ در مدارس غیردولتی که برگزار نمی شوند . در مناطق مرفه هم برگزار نمی شوند ؛ جایی برگزار می شوند که دانش آموز آسیب می بیند ؛ بعد می گوییم که چرا کیفیت پایین است !
مدیرانمان هم خیلی خوب کار می کنند. حالا سرمایه گذاری کنند ؛ چهل تا هم کلاس برای مدیر بگذاریم ... تا کلاس های با تراکم 45 نفر را حل نکنیم مشکل حل نمی شود .
فکر می کنیم چون معلمانمان آموزش ندیده اند این اتفاق می افتد ؛ اما این گونه نیست . اینها را نتایج مقایسه های علمی دارد نشان می دهد.
بیاییم به جای این که یک کلاس چهل نفره برگزار کنیم شیفت مخالف برگزار کنیم . می توانیم دو تا کلاس بیست و دو نفره برگزار کنیم. می توانیم یک کارهایی را انجام بدهیم ؛ نگویید نمی توانیم انجام بدهیم می توانیم.
من در این دو سالی که دور بودم خیلی راجع به عدالت آموزشی پیش من می آمدند . یک کار فقط انجام بدهیم.
در گام اول فقط متناسب با همین تراکم کلاس ها معلم و فضا ایجاد کنیم و مصوبه 886 را راجع به تراکم دانش آموزان و زمان آموزش درست کنیم .
این درست شود خیلی چیزها درست می شود.
یک کار خیلی بدتر هم می کنیم بعد صدایمان در می آید که چرا این گونه شد.
ما مدرسه نرمال می رفتیم. پدرمان هر شغلی که داشت در شهرش این طوری بود ما هم که در روستا بودیم. بچه در سلامت بود همه در کنار هم در یک محیط نرمال بودند. مانند یک تیم فوتبال کارآمد که چند ستاره هم در بین آنها هست . همه آنها که ستاره نیستند که بقیه ضعیف باشند.
به نظر من عجیب ترین کاری که ما داریم می کنیم همین است که مدام غربال گری می کنیم . ما محیط نرمال یادگیری را نابود کردیم !
یعنی ما انگیزه ها را بیرون بردیم هم معلم هم دانش آموز. ما روی ادراک دانش آموزان و معلمان و انتظارات یادگیری در مدارس دولتی و غیر دولتی کار کردیم ؛ شما این را مقایسه کنید. این یک بحث روان شناختی خیلی خیلی ساده است. شما زمانی که دانش آموز را جدا می کنید بارها گفته ام که استعدادهایشان از بین می رود.
مگر اینها در شش سال ابتدایی در یک مدرسه با هم نبودند اگر این استعدادشان از بین می رفت و در مدرسه کنار همدیگر بودند همه چیز نابود می شد نمی رسد به این که برود در آزمون موسسه فلان و بگوید که من قبول شدم و برایم دست بزنید.
اتفاقی که می افتد این است که دانش آموز که پایش را به مدرسه می گذارد قبل از این که به دلیل کمبود امکانات به دلیل فقر منابع و فن آوری و غیره در انتظار شکست باشد باورش به یادگیری را از دست داده و معلمش هم از او انتظار ندارد.
مگر در همان آزمون های جهانی یکی از این سوالات نیست که محیط مدرسه از همه چقدر انتظار یادگیری دارد ؟ این جو مدرسه خیلی مهم است. یعنی شما با این ذهنیت وارد این مدرسه می شوید که من هیچی نیستم و هیچی نمی شوم و معلمش هم همین فکر را می کند . ما خودپنداری مثبت را در مدارس عادی دولتی نابود کردیم . تحقیرشان کردیم .
نشستیم پای برنامه های پر بیننده و گفتیم که مدارس دولتی چنین و چنان است ... واقعا داریم با تکرار این حرف ها بی انصافی می کنیم. در حق همکارانمان در مدارس دولتی که واقعا دارند کار می کنند بی انصافی می کنیم .
سیاست غلط جدا سازی را برداریم . این جدا کردن ها سوا سوا کردن ها را برداریم.
تراکم را هم درست کنیم .
شما فکر می کنید که در حال حاضر مدیران مدارس غیر دولتی خیلی آموزش دیده اند و نتایج عملکردشان بهتر است ! شما فکر می کنید که معلمانشان خیلی آموزش دیده اند !
اصلا این طور نیست !
معلمان مدارس دولتی همه و یا اکثریت شان فارغ التحصیلانی هستند که در تربیت معلم خوانده اند و هنوز هیچ معلمی به پایشان نمی رسد.
من قبل از این که تجربه حضور در این جا را داشته باشم فکر می کردم که معلمان حتما باید لیسانس و فوق لیسانس داشته باشند بعد رفتیم دیدیم بهترین معلمان ما آنهایی هستند که دو سال در تربیت معلم برای معلمی کار کردند و رشته های مرتبط داشتند و قبول شدند.
طرف امور دامی خوانده مشاور مدرسه است. فامیلی مدرسه راه انداخته اند و شبکه درست کرده اند ...
چشم ها را باید شست و طور دیگر باید دید. بیایید به این واژه ها دقیق تر نگاه کنیم. این بازتولید می کند. این قدر می گوییم که باورمان شده است. یک مقدار اینها را متمایزتر کنیم. در مورد کدام مدرسه دولتی و کدام مدرسه خصوصی داریم صحبت می کنیم. این را تعمیم ندهیم که خودش اثر روانی دارد. من پای صحبت خیلی از خانواده ها نشستم که همه شان از ثبت نام فرزندانشان در مدارس دولتی نگرانند . می گویند من بچه ام را در مدرسه دولتی ثبت نام کردم نگرانم. چرا نگرانی؟ مدرسه دولتی است. می پرسم تصور شما از مدرسه دولتی چیست ؟ این تصورات غلط را تقویت نکنیم. در حالی که معلمان ما زحمت می کشند.
معلمی که 45 دانش آموز دارد در یک منطقه محروم در حاشیه شهر تهران هر چقدر که ما از او توقع و انتظار داشته باشیم نمی شود اول باید بتوانیم به دانش آموزان بازخوردی بدهیم. یک مسئله ای که با خیلی از دوستان در بیرون از آموزش و پرورش دارم و اخیرا یکی از دوستان در جلسه ای در خانه اندیشمندان علوم انسانی گذاشته بودند و نقد جدی برای همکاران دانشگاهی داشتم . این که ما فکر می کنیم که اگر آن فلان چیز جدیدی که در دنیا مد شده الآن آموزش بدهیم خیلی خوب می شود .
در این جلسه هم اعلام می کنم آقای دکتر بهراد من با حرف شما خیلی موافقم. ما باید حتما برای مهارت های سواد پایه بچه ها فکری بکنیم چون معتقد هستم که اگر ما کمک نکنیم که بچه ها این مهارت های سواد اولیه را به دست بیاورند ما راه را برای آنها بستیم که در آینده هم بتوان امید داشت که وضعیت آن ها بهبود پیدا کند .
کسی که نتواند بخواند و کسی که نتواند بنویسد همه چیزش را از دست می دهد .
واقعا هر کسی که می خواهد به ما کمک کند در این دوره من امروز در حضور شما اعلام می کنم که بیایید کمک کنید ببینیم چگونه روی ارتقای مهارت های سواد پایه ای دانش آموزان در دوره ابتدایی یک کار موثر انجام بدهیم. ارتقاء مهارت های سوادی پایه خصوصا مهارت در زبان.
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کاهش تراکم دانش آموزی در کلاس به صورت دوشیفته که در سال های گذشته رواج داشت طبق تحقیقات انجام یافته آسیب های زیادی داشته است و فایده -هزینه آن چه از لحاظ سلامت روان و چه از لحاظ یادگیری تقریبا ناچیز است یانکه دوباره برای حل یک مساله مساله چیچیده تری را مطرح کنیم امری نادرست است . درضمن غربال گری در مدارس بویژه در خصوص دانش آموزان با بهر هوش بالا به دلیل نیازهای ویژه آنان است .نادیده گرفتن این نیاز های ویژه عین بی عدالتی است .اگر امکانات مدارس چه از لحاظ تامین بودجه چه از لحاظ تامین نیروی انسانی با صلاحیت های حرفه ای ویژه و.... اجازه تلفیق این دانش آموزان را با دیگران می دهد بسیار عالی بهتراست انجام گیرد که البته در گذشته های نزدیک اجرای آزمایشی طرح تلفیق توسط سازمان آموزش و پرورش استثنایی ناکارامدی آن را نشان داد اگر نه نمی توان از نیازهای ویژه این دانش آموزان صرفنظر کرد و با نظر مخالفان آنا را به صورت فله ای در مدارس دولتی جای داد .
ادامه...
به تجربه و تحقیق دریافتم با کاهش حجم محتوای کتاب های درسی و بسته های آموزشی که اکثر آن ها بی خاصیت بوده و برای کلاس زمان بر است معلم می تواند با همین تراکم دانش آموزی تا حد بسیار زیادی نسبت به یادگیری مهارت های اساسی خواندن ریاضی و زیستس و مهارت های زندگی اقدام کند آنچه کنترل کلاس با تراکم بالای 40 نفر مشکل می کند تخصیص زمان های زیاد برای آموزش مفاهیم نامفید است وچون نمی تواند آن را کاهش دهد مجبور می شود شتاب زده و ناقص آموزش ارایه دهد طوری که نهئ تنها مهارت های اساسی و زندگی محقق نمی شود رشد همه جانبه دانش آموز نیز امکان پذیر نیست البته راهکارهای دیگری نه راهکارهای ساده ایکه در این جلسه ذکر شد وجود دارد که بیان آن ها در این پیام امکان پذیر نیست
چرا از افرادی مثل ایشان که در این سه سال 5 بار در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شده است بهره نمی برند؟
آنها نه کارشناس اند نه مدیر و توانش را دارند
اشتباهی جا گرفته اند