واقعا دولت ها نگاه شان به آموزش و پرورش در تمام دولت ها چه اصولگرا و چه اصلاح طلب خیلی فرقی نمی کند .
من آن ایامی که در خدمت دکتر فانی بودم ( شاید ایشان یادشان باشد ) : یک روز به من فرمودند که مرحوم هاشمی گزارشی را می خواهند . گزارش را تهیه کن و پیش ایشان برو و گزارش را ارائه کن.
به بهانه گزارش که مرحوم هاشمی رفسنجانی از وزارت آموزش و پرورش خواسته بود من وارد یک تحلیلی شدم و نیمرخ توجه دولت های مختلف را به آموزش و پرورش در خصوص تامین و تخصیص بودجه ترسیم کردم . این نیمرخ یک منحنی سینوسی بود که دولت ها در سال اول استقرارشان توجه خیلی بالایی به آموزش و پرورش دارند.
به تدریج در سال دوم این منحنی سقوط می کند تا در پایان سال دولت ها به کمترین میزان خودش می رسد و دوباره دولت جدید که می آید با یک خیز جدی این منحنی بالا می رود و دوباره با گذر عمر دولت جدید این منحنی سقوط می کند.
پاسخ این سوال یک پاسخ تکراری است.
دولت ها اعم از اصلاح طلب و اصولگرا و اعتدالی چنین نیمرخی را در رفتارشان و در حوزه آموزش و پرورش می بینید. اما پاسخی که من خودم بارها و بارها راجع به آن فکر کردم و در بعضی جلسات صریحا اعلام کردم این است :
دولت ها چشم و دهان و گوششان و تصمیم شان به مردم است.
تا زمانی که آموزش و پرورش مطالبه آحاد مردم نشود همین حرکت سینوسی را در دولت های آینده خواهیم داشت.
بنابراین یکی از مهمترین راه کارهایی که می تواند ما را از این لوپ ( چرخه ) و از این سرگردانی از این سقوطی که آقای دکتر فانی خیلی سربسته به لحاظ اقتضای زمان جلسه اشاره کردند ما را به قعر و قهقهرا می برد و فاصله ی جامعه ما را نسبت به جامعه جهانی به شدت افزایش می دهد این است که :
مردم ما اهمیت ، توجه و تکلیف کافی و وافی را نسبت به آموزش و پرورش فرزندان شان ندارند و لذا دولت ها هم آن را در اولویت قرار نمی دهند.
اگر ما بتوانیم مردمی داشته باشیم که مطالبه یک آموزش و پرورش با کیفیت را از دولت ها داشته باشد حتما بدانید که در اولویت اول دولت ها قرار خواهد گرفت.
من باز سپاس گزاری می کنم از این اهتمامی که خانه اندیشمندان به خرج داده و این جلسه را برگزار کرده است .
حاجی میرزایی:
من هم سپاسگزارم از جناب آقای دکتر صادقی در این تلاشی که انجام شده است.
پاسخ من به این سوال مثبت است یعنی معتقدم که آموزش و پرورش هیچ گاه در کانون توجه هیچ دولتی قرار نداشته است.
من مایلم یک تفکیکی انجام بدهم. یک وقت این توجه به خصوص توجه سینوسی که آقای بطحایی فرمودند توجه به مطالبات مادی فرهنگیان ، بودجه و... در زمان هایی مورد اقبال و توجه قرار گرفته است ؛ ممکن است در یک شرایط اضطرار این توجه یا در آستانه ی یک انتخاب این توجهات بیشتر مورد عنایت بوده است اما ماموریت آموزش و پرورش فراموش شده اصلی نظام حکمرانی ماست و اصولا جامعه ما و نظام تربیتی ما نسبت به پدیده های حسی واکنش سریع و دقیقی دارد و پدیده هایی که در قالب فرایندهای خیلی تدریجی و نرم پیش می آید مورد غفلت اش قرار می گیرد و این دایره اش خیلی فراتر از آموزش و پرورش هست یعنی درک حسی در برابر درک تجریدی و انتزاعی. برای درک حسی ما حس گرهای خیلی معمولی و ساده ای را لازم داریم اما اگر بخواهیم درک عمیق تری داشته باشیم این حس گرها باید خیلی دقیق و تخصصی باشند. به نظر من جامعه ما فاقد این حس گرهای اساسی است .
تعبیر من این است و با اطمینان می گویم که از بزرگترین فرصت سوزی های جامعه ما فرصت سوزی در نظام تعلیم و تربیت بوده است . این فرصت بی نظیر به دلیل درک نادرست و فهم ناقص دچار آسیب های بسیار جدی شده است و رمزگشایی از این ما را به این هدف سوق داده که باید به سمت حس گرهای دقیق تری برویم و سطح هوشیاری نظام حکمرانی را ارتقا بدهیم.
صادقی :
از این بحث می گذرم ...
دو سوال مطرح کرده اند که ناظر بر مباحث داخلی هستند .
خود وزارت آموزش و پرورش چند وزارتخانه جداست !
بخش بین الملل خودش یک جزیره است که کار می کند !
ما نمی دانیم با گزینش و حراست چه کار کنیم ؟
اخیرا شنیده ام حراست علیه معلم شکایت می کند ! گزینش علیه معلم شکایت می کند .
چیزهای جدیدی که درست کرده ایم . فرضا « سازمان ملی تعلیم و تربیت » درست شده است ؛ پس کار خود وزارت آموزش و پرورش چیست ؟
مگر تعلیم و تربیت نیست ؟
این اندیشکده های جدید ؟ این ها چه کار می کنند ؟
با این مقدمه ؛
سوال من از آقای حاجی میرزایی این است وقتی شما وزیر بودید اساسا چقدر برای معلم وقت می گذاشتید ؟
شما وزیر معلمان بودید .واقعا چقدر برای معلمان وقت می گذاشتید ؟
حاجی میرزایی:
نقش یک وزیر چیست یا نسبت وقتی که به معلم اختصاص می دهد تا چه حد معیار سنجش و عملکرد یک وزیر می تواند محسوب شود قابل بررسی است.
مهمترین کارکرد کسی که متولی این دستگاه می شود راهبری این دستگاه در جهت تحقق ماموریت هایش است. تحقق این ماموریت ها نیازمند یک ساز و کارهای است ؛ تمهیداتی است و تدابیری است.
توان فهم مسائل ، توان صورت بندی دقیق مسائل ، توان تولید سیاست های درست و اجرای سیاست های درست مهمترین کارکرد یک وزیر است و توجه به معلم در پرتو توجه به این مقوله ها اهمیت پیدا می کند.
من وقتی که مسئولیت پیدا کردم سوالی که از دوستانم داشتم این بود که همه مدیران آموزش و پرورش را جمع کردم . سوال کردم که اگر ما در جهت اجرای سند تحول اقدام کردیم و مهمترین رکن تحول را هم معلم بدانیم ؛ معلمان ما امروز بهتر هستند یا بدتر ؟
صلاحیت هایشان بیشتر است یا کمتر ؟
به اتفاق اعتقادشان این بود که صلاحیت های معلم کاهش پیدا کرده است. برای من مهم این بود که این حریم را حفظ کنم .
بررسی کردم دیدم در ده سال گذشته علی رغم این که مسیری با هزینه های زیاد پیش بینی شده که مسیر ورود معلم به آموزش و پرورش مشخص باشد اما چهل و هشت درصد معلمان از طریق قیام و قعود نمایندگان وارد آموزش و پرورش شدند و تمام تعادل های آموزش و پرورش را به هم زدند. تعادل های جنسیتی ، تعادل های منطقه ای ، تعادل های رشته ای و آشفتگی نیروی انسانی.
من اولین مسئولیتی که برای خودم احساس کردم که این راه را بروم و این راه را بستم . از طریق گزارشی که به مقام معظم رهبری دادم و اعلام موضع ایشان و بعد آن را به شورای عالی انقلاب فرهنگی بردم و در نهایت مصوبه ای از شورای عالی انقلاب فرهنگی گرفتم که مسیر ورود به آموزش و پرورش از طریق قیام و قعود بسته شد.
به طور کامل مجلس امروز جز از مسیر دانشگاه تربیت معلم راه دیگری برای ورود به آموزش و پرورش ندارد.
با شورای نگهبان هم صحبت کردم.
نکته دوم مقوله رتبه بندی را که برای سال ها متوقف مانده بود. نه این که متوقف مانده ؛ اجرا شده بود اما هدف اصلی رتبه بندی یک استراتژی کیفی بود ؛ برای ارتقاء کیفیت معلمی. لایحه ای که تنظیم شد با این هدف تنظیم شد که ما بتوانیم مخزن انگیزشی معلمان را برای ارتقاء سطح کیفی بهبود ببخشیم.
اما متاسفانه گرفتار سیاست شد و با برخورد غیر کارشناسی مجلس و ضعف اجرایی در دفتر وزارتخانه شد آنچه که نباید می شد و من فکر می کنم توجه من به حوزه معلم به این صورت قابل توضیح است.
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان