گروه گزارش/
بحران کمبود معلم همان گونه که قبلا پیش بینی می شد در سال 1402 کاملا خود را عیان کرد و موجب واکنش بسیاری از افراد و گروها و نیز واکنش گسترده ی افکار عمومی شد هر چند و با وجود هشدارهای پیشین « صدای معلم » و اندک رسانه های مستقل در مورد بحران مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش ؛ کسی و یا مقامی چه در داخل و یا خارج از آموزش و پرورش آن را جدی نگرفته بود . اگر ایشان و تیمی که انتخاب کرده است ؛ قادر به مدیریت اوضاع نیستند و دائما سعی می کنند مشکلات و مسائل را به « عقب » پاسکاری کرده و ناتوانی و سوء مدیریت خود را فرافکنی و توجیه کنند ؛ منطقی و عقلانی است که بیش از این جامعه و افکار عمومی را معطل خود و ناکارآمدی شان نکنند و بهترین گزینه را که سپردن کار به دست کاردان است را پیشه خود نمایند .
بخوانید : ( این جا )
« در این مملکت ، کسی چیزی را جدی نمی گیرد !»
آقای صحرایی ! در زمینه بحران کمبود معلم آدرس غلط ندهید ... فکر کنید ! مشکل جای دیگری است...
آیا آقای صحرایی آمارها و هشدارهای رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات را زمانی که هنوز وزیر نشده بود را پی گیری می کرده است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش این دولت هنوز نمی داند که در بسیاری از نظام های آموزشی جوامع توسعه یافته ، وظیفه ی آموزش و پرورش ، تربیت معلم نیست و نهاد آکادمیک و دانشگاه این ماموریت را بر عهده دارد ؟
« صدای معلم » بارها و به کرات در گزارش های خود به اهمیت « مدیریت منابع انسانی » در سازمان اشاره کرده و پیشنهاد این رسانه ارتقای این مرکز به معاونت در وزارت آموزش و پرورش به لحاظ اهمیت راهبردی آن بوده و مهم تر انتصاب فردی باسواد ، متخصص و مستقل در راس آن بوده است ؛ مساله ای که تاکنون و به طور عمده غایب بوده است .
آیا خنده دار نیست که در وزارت آموزش و پرورش ، سواد آموزی در حد یک معاونت باشد و یا نوسازی مدارس که باز هم وظیفه آموزش و پرورش نیست در حد یک معاون وزیر تعریف شود اما مدیریت منابع انسانی ارتقایی نداشته باشد ؟
اسفندیار چهاربند به عنوان متخصص این امر از تشکیل یک نظام صنفی فراگیر می گوید . تشکیلاتی مستقل و تخصصی که « صدای معلم » آن را « سازمان نظام معلمی » نامیده و بیش از یک دهه است که در مورد آن می نویسد و فریاد می زند ؛ اما کسی آن را « جدی » نمی گیرد !
واحد منابع انسانی باید مجددا در آموزش و پرورش با اختیارات کامل تعریف شود و برنامه ها بدون دخالت نهادهای غیر مرتبط و غیر تخصصی مانند حوزه علمیه طراحی و اجرا شوند .
چه دلیلی دارد که واحدی به نام گزینش در تامین معلم دست بالا را داشته باشد ؟ و برای دیگران نقشه راه ترسیم کند ؟
اگر قرار است وضعیت نیروی انسانی در نظام آموزشی ایران به ثبات و تعادلی برسد راهش « انجام کارهای جهادی و چند پله یک قدم برداشتن » نیست :
فکر است .
چهارم آبان رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش در آیین استقبال از نو معلمان آموزش و پرورش خراسان رضوی طی سخنانی چنین می گوید : ( این جا )
« امروز کاستی است، اما مگر امروز ایجاد شده؟ کسانی که کاستی ایجاد کردند نمک بر زخم نزنند و بگذارند کاستی را جبران کنیم.
کسانی که روزی میگفتند ۳۰۰ هزار معلم مازاد داریم، امروز از کاستی معلم میگویند. در دولت دوم تدبیر و امید و در تاریخ اردیبهشت ۱۴۰۰، وزارتخانه وقت از کسری ۲۰۰ هزار معلم خبر میدهد و اما امروز همانها در صف منتقدین هستند ».
نخست آن که « نقد » حق هر شهروندی است و هیچ کسی را نمی توان به صرف داشتن پیشینه و یا گذشته ای در یک حوزه از آن محروم کرد .
بیان این گونه سخنان آن هم از سوی بالاترین مقام اجرایی در آموزش و پرورش نشان دهنده ی آن است که وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم هنوز الفبای « تفکر انتقادی » را نمی داند .
آیا رضامراد صحرایی به عنوان وزیر دستگاه تعلیم و تربیت هم نمی داند که غایت نظام های آموزشی موفق و توسعه یافته ، پرورش شهروندانی مسئول و آینده نگر مجهز به تفکر انتقادی است ؟
« صدای معلم » به عنوان رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران قصد دفاع از عملکرد هیچ یک از وزرای پیشین آموزش و پرورش در نظام جمهوری اسلامی را ندارد چرا که بر این باور است که با وجود تدوین برنامه ها ، سندها و چشم اندازهای رنگارنگ و گوناگون ؛ متاسفانه آن چه در این نهاد و سایر نهادهای بالادستی و هم عرض نیست همانا داشتن « برنامه » در کنار مدیران باسواد ، متخصص و دلسوز است .
و اما پرسش صریح « صدای معلم » از آقای صحرایی آن است ؛ زمانی که ایشان وزیر آموزش و پرورش نبودند ؛ کجا بودند ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در زمان وزرای پیشین حداقل در یک دهه ی پیشین اساسا نقدی بر عملکرد و یا رویکرد آن ها حداقل در حوزه « مدیریت منابع انسانی » داشته است ؟
آیا ایشان به جریان « روزمرگی » و « بی برنامگی » در آن زمان حساس بود ؟
و آیا زمانی که ایشان از سوی مجلس انقلابی ، برای اداره این وزارتخانه ی عریض و طویل ، « رای اعتماد » گرفت ؛ ارزیابی از وضعیت آن و چالش ها و بحران های پیش رو نداشت ؟
اگر ایشان و تیمی که انتخاب کرده است ؛ قادر به مدیریت اوضاع نیستند و دائما سعی می کنند مشکلات و مسائل را به « عقب » پاسکاری کرده و ناتوانی و سوء مدیریت خود را فرافکنی و توجیه کنند ؛ منطقی و عقلانی است که بیش از این جامعه و افکار عمومی را معطل خود و ناکارآمدی شان نکنند و بهترین گزینه را که سپردن کار به دست کاردان است را پیشه خود نمایند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان