فرسودگی مختص جنبه ظاهری و سختافزاری نظام آموزشی نیست. در زمینه ساختار و محتوای برنامههای آموزشی و درسی، روشهای پیادهسازی این برنامهها، سیستم مدیریت منابع انسانی، اقتصاد آموزش و… یا به بیان دیگر بُعد نرمافزاری نظام آموزش نیز وضعیت چندان مساعد نیست/ فعالیتهایی که توسط معلمان انجام میشود در جهت حافظه محوری بوده و برای ساختن یا تربیت و پرورش شهروند مسئول نیست/ روحی که باید به عنوان موتور محرکه نظام آموزشی باشد، وجود ندارد/ مسئولان حرف از هوشمند سازی مدارس میزنند، اما حتی مدارس غیرانتفاعی، مدارسی فرسوده با نیمکتهایی غیراستاندارد هستند که با تخته هوشمند و ویدیو پروژکتور تناسبی ندارند. علت آن است که طرحهایی مانند مدرنسازی آموزش را ابتدا به صورت الگو و برنامه تعریف کردهایم و بحث سختافزاری مسئله از دید مسئولان و سیاستگذاران آموزش و پرورش کشور پنهان ماندهاند/ به تنها چیزی که توجه نمیشود، ساختن روح، پردازش فکر، تربیت شهروند مسئول و پرسشگر است که اگر به این مسائل توجه شود، بحرانهای اجتماعی کمتری را در جامعه شاهد خواهیم بود/ آنها به فکر ارائه و بیان آماری غیر واقعی هستند. ارقامی که هیچ سودی برای نظام فرسوده آموزش و پرورش ندارد
قدس آنلاین- هوشمند سازی مدارس،تبلت دانشآموزی، ایزایران و بسیاری دیگر را امروز تنها نامی از طرحهایی میدانیم که روزگاری نه چندان دور، چشم و دلمان را برای ایجاد تحولی در نظام آموزش و پرورش روشن کرده بودند. طرحهایی که مطرح شدند، حتی چند سالی هم در برخی نقاط اجرایی شدند، اما ادامه نیافته و با عوض شدن مدیران به فراموشی سپرده شدند.
طرحهایی که کپی میشوند
یک کارشناس آموزش و پرورش با بیان اینکه بسیاری از طرحها در آموزش و پرورش مطرح شده، اما پیگیری نمیشود، به خبرنگار ما میگوید: این کار میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. مهمترین آن کپی بودن این طرحهاست. مسئولان ارشد آموزش و پرورش به کشورهای دیگر، به خصوص کشورهای اروپایی رفت و آمد داشته و با این شعار که جهانی فکر کنید و بومی عمل کنید، این طرحها که کپیبرداری محض از آن کشورهاست را در کشور اجرایی میکنند. اما این طرحها در کشور با اقبال خوبی روبه رو نمیشود؛ چرا که به گرفتاریها و مسائل بومی توجه چندانی نمیشود.
محمدرضا نیکنژاد اضافه میکند: بیشتر مدیران مایل هستند تغییراتی شکیل داشته باشند. این تغییرات به اسم آنها ثبت و برند آنها شود.
این طرحها فقط برای سرکیسه کردن خانوادههاست
وی با بیان اینکه فناوری بخشی از زندگی همه انسانها شده است، توضیح میدهد: وقتی ضریب نفوذ اینترنت در کشور ۴۵ میلیون نفر است، نمیتوان تأثیر آن را نادیده گرفت، اما این کار زیرساختهای لازم را نیاز دارد. وقتی طرح هوشمند سازی مدارس مطرح میشود، باید از مسئول مربوطه پرسید که آیا برای این کار زیر ساختهای لازم وجود دارد؟ آیا امکانات سختافزاری و نرمافزاری آن وجود دارد؟ وقتی مدارسی داریم که ۶۰ سال بیشتر از ساخت آنها میگذرد، میتوان انتظار هوشمند کردن آنها را داشت؟
بیشتر کلاسها امکان هوشمندسازی ندارند، علاوه بر آن بودجه و پول هم وجود ندارد. به نظر میرسد این طرحها با هدف سرکیسه کردن خانوادهها و جذب کمکهای آنها عنوان میشود و بازدهی دیگری ندارد. وقتی ۳۰ درصد مدارس تخریبی کامل و ۳۰درصد نیاز به بازسازی و نوسازی دارند، هوشمند سازی معنایی ندارد. وقتی زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری این طرح مهیا نیست، این طرحها فراموش میشوند. چند درصد معلمان ما هوشمند هستند؟ اصلاً آموزش و پرورش چه کاری برای هوشمند کردن معلمان انجام داده است؟ در گذشته کلاسهای آموزش ضمن خدمت داشتیم، اما برای کم کردن هزینهها چند سالی است که این دورهها به صورت مجازی برگزار میشود که بازدهی چندانی به همراه ندارند. این طرحها خیلی خوب است، اما زیر ساختهای لازم آن در کشور وجود ندارد. طرحهایی که هزینه بر دار است و مانند موجی میآید و میرود.
کمبود بودجه بلای جان آموزش کشور است
نیکنژاد مشکل دیگر این طرحها را نبود نظارت میداند و توضیح میدهد: باید از آموزش و پرورش تمرکز زدایی شده و بخش زیادی از کارها به مدرسه و معلمان واگذار شود. پیش از اینکه مدرسه یا نیروهای ستادی و سیاستگذاران دخالت کنند، باید پایشی نیز وجود داشته باشد.اما وقتی مدرسهها گرفتاری و کمبود نیرو دارند، این طرحها باری اضافه بر عهده مدیر بوده و طبیعی است که آن هم دنبال فرصتی برای شانه خالی کردن از این طرحها باشد. پایش لازم در این طرحها از نکاتی اصلی است که باید به خود مدرسه سپرده شود.
وی تصریح میکند: اتکای مادی این طرحها بر خانوادههاست و آموزش و پرورش برای این طرحها هزینه نمیکند.مدارس هم مجبور میشوند با خواهش، زور، تمنا یا تهدید از خانوادهها پول گرفته تا مدارس را بچرخانند. رایگان بودن آموزش و پرورش در کشور، به طور کلی زیر سؤال رفته است. وقتی همه میدانیم که شرایط اقتصادی خانوادهها هم خوب نیست، پس بر این باور هستیم که این طرحها باری بر دوش خانوادههاست. طرحهایی که موجب به وجود آمدن شکاف طبقاتی شده و آنها که پول بیشتری دارند، میتوانند از خدمات پیشرفتهتری حتی در آموزش و پرورش برخوردار باشند.
نیکنژاد در پایان به بودجه آموزش و پرورش نیز اشاره کرده و عنوان میکند: مدیرهای رده بالا با وجود اینکه میخواهند کار مثبتی انجام دهند، اما کمبود بودجه همانند هیولایی بالای سرشان است. درگیریهای اقتصادی سبب شده است که وزیر آموزش و پرورش تنها وزیر نهادی آموزشی نباشد. در عمل باید همیشه چرتکه داشته باشد، التماس کرده و کسر بودجه این نهاد را دنبال کند. کسر بودجه ۵۰۰۰ میلیاردی در آموزش و پرورش و بسیار مشکلات دیگر که با خود به همراه دارد، موجب میشود طرحهای آموزشی در کشور همانند موجی بیاید، عدهای از آنها استفاده سیاسی کرده و پس از مدتی هم دیگر پیگیری نشود.
طرحهایی که همراه هر وزیر میآید و میرود
یوسف نوری، رئیس اسبق مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش که طرح مدرسه هوشمند در دوره وی، پیشنهاد و تدوین شد، نیز میگوید: با وجود تلاشهایی که در نظام آموزشی برای تعلیم و تربیت شده است، این تلاشها از دید صاحبنظران و ذینفعان این نهاد مانند دانشآموزان و معلمان قابل قبول نیست؛ چرا که ما قصور کردهایم. بحث هوشمندسازی مدارس هم از جمله این اقدامات و کاستیهاست.
وی ادامه میدهد: سال ۸۹ مطالعه این موضوع را آغاز کردیم. سال ۹۰ مطالعه به سرانجام رسید و سال ۹۱ طرح بیرون آمد. کل فرایند در یک سند به نام هوشمند سازی مدارس تعریف شد. اما عمر مدیریتی در این کشور که تمام میشود، برخی طرحها هم به اتمام میرسد. شاید یکی از دلایل متوقف شدن طرحها این باشد که وزرا دوست دارند در دوره مدیریت خود بِرند خودشان را داشته باشند.
آموزش و پرورش شهروند مسئول تربیت نمیکند
بر اساس اعلام مسئولان ۵۰ هزار کلاس درس خشت و گلی در کشور وجود دارد و دانشآموزان بسیاری نیز در جایجای کشورمان در کانتینرها، کپرها و ساختمانهایی با کاربری غیر آموزشی درس میخوانند. اما انگار فرسودگی مختص جنبه ظاهری و سختافزاری نظام آموزشی نیست. در زمینه ساختار و محتوای برنامههای آموزشی و درسی، روشهای پیادهسازی این برنامهها، سیستم مدیریت منابع انسانی، اقتصاد آموزش و… یا به بیان دیگر بُعد نرمافزاری نظام آموزش نیز وضعیت چندان مساعد نیست.
علی پورسلیمان، فعال در حوزه آموزش و پرورش کشور نیز با بیان اینکه قالب و ساختار آموزش و پرورش کشور سنتی است، به خبرنگار ما میگوید: دلیل این به روز نبودن، حافظه محوری در آموزش و پرورش است. فعالیتهایی که توسط معلمان انجام میشود در جهت حافظه محوری بوده و برای ساختن یا تربیت و پرورش شهروند مسئول نیست. تمام امکانات در آموزش و پرورش دست به دست هم دادهاند تا بتوانند فردی مطیع و غیر مطالبهگر تربیت کنند.
وی در ادامه اضافه میکند: روحی که باید به عنوان موتور محرکه نظام آموزشی باشد، وجود ندارد. فناوری آموزشی که در قالب طرحهای مختلف عنوان میشود نیز به همین صورت است. بحثی به نظام آموزشی تحمیل میشود بدون اینکه در دادهها و روح اصلی نظام آموزشی تغییری به وجود بیاوریم. باید نگاهی بالاتر از بحثهای روزمره یا سیاسی داشته باشیم که متأسفانه این طور نیست. باید نوع نگاه به آموزش و پرورش و کارکرد آن را تغییر دهیم که بعید است در این زمینه کار خاصی انجام شده باشد.
مسئولان آموزش و پرورش با طرحها «شوآف» میکنند
این کارشناس آموزش توضیح میدهد:مسئولان حرف از هوشمند سازی مدارس میزنند، اما حتی مدارس غیرانتفاعی، مدارسی فرسوده با نیمکتهایی غیراستاندارد هستند که با تخته هوشمند و ویدیو پروژکتور تناسبی ندارند. علت آن است که طرحهایی مانند مدرنسازی آموزش را ابتدا به صورت الگو و برنامه تعریف کردهایم و بحث سختافزاری مسئله از دید مسئولان و سیاستگذاران آموزش و پرورش کشور پنهان ماندهاند.کمیتگرایی به جای کیفیتگرایی مشکل عدیده نظام آموزشی است. از طرحهایی مانند هوشمند سازی مدارس حرف میزنیم اما به آوردههای این طرح توجهی نمیکنیم.
پورسلیمان تشریح میکند: طبق آنچه مسئولان اعلام کردهاند سالانه ۱۳۸میلیون جلد کتاب چاپ و در اختیار دانشآموزان قرار میگیرد. اکثر این کتابها یک بار مصرف بوده و با پایان سال تحصیلی راهی سطلهای زباله شده یا در بهترین حالت بازیافت میشوند. در حالی که برای چاپ این کتابها سالانه ۲۵ هزار تُن کاغذ مصرف میشود. آن هم در شرایطی که کاغذها و ملزومات چاپ آن عمدتاً از کشورهای دیگر وارد میشود.
با یک حساب ساده، اگر مبلغ پرداختی هر دانشآموز برای خرید کتابهای آموزشی را فقط ۳۰ هزار تومان در نظر بگیریم، جمع پرداختی برای 5 / 13 میلیون دانشآموز افزون بر ۴۰۰ میلیارد تومان است. اما وقتی برای جلوگیری از این هزینهها، تبلت دانشآموزی مطرح میشود، کلی دغدغه و نگرانی عنوان میشود.
آموزش و پرورش تبدیل به تجارتخانه شده و از مسیر، کالبد و وظیفه اصلی خودش جدا شده است. حالا به تنها چیزی که توجه نمیشود، ساختن روح، پردازش فکر، تربیت شهروند مسئول و پرسشگر است که اگر به این مسائل توجه شود، بحرانهای اجتماعی کمتری را در جامعه شاهد خواهیم بود.
پورسلیمان به واژه تازه وارد در ادبیات جامعه نیز اشاره کرده و میگوید: این روزها در ادبیات جامعه کلمهای به نام «شوآف» را زیاد میشنویم.
وقتی فرهنگ نمایش با ظاهر سازی قاطی شود، میشود پُز دادن یا همان شوآف.
به نظر میرسد در این طرحها افراد، مسئولان یا حتی برنامهریزان کشور شوآف میکنند. آنها به فکر ارائه و بیان آماری غیر واقعی هستند. ارقامی که هیچ سودی برای نظام فرسوده آموزش و پرورش ندارد.
نظرات بینندگان
جناب وزیر آموزش وپرورش :باتوجه به مراجعات مکرر بعضی از فرهنگیان وحتی فرزندان ایثارگران برای ثبت نام درآموزشگاه شاهد شهرستان نورآباد دلفان به دلیل اینکه دریافت شهریه ثابت از فرزندان همکاران محترم فرهنگی در مدارس شاهد، نمونه دولتی، هیات امنایی و استعدادهای درخشان ممنوع است. واین که سقف کلاسها تکمیل وسیستم سناد اجازه ی بالاتر ظرفیت ثبت نام را هم نمی دهد، لذا از ثبت نام آنان خودداری اما فرزندشهردار درچهارمین ماه شروع سال تحصیلی به علت داشتن ژن برتر فرزندش به سفارش نماینده ودستور مدیریت آموزش وپرورش جناب آقای تیموری در آموزشگاه شاهد ثبت نام گردید.
لازمه همه عزیزان مستحضر باشند بهترین مصداق آمارسازی ونمایش پردازی همین اداره کل آموزش وپرورش استان آذربایجان شرقی است ضمنا اگه پول نیست پاشایی مدیرکل اینهمه هدیه رو از کجا بذل وبخشش می فرمایند وزیر وقتی دست به اقدام خواهد شد که دیگر همه چی بر باد رفته کمی معلوم وکمی هم معلوم نیست وزیر چرا تماشاگر این همه مشگلات آذربایجان شرقی هست یکی بار هدیه وزارتی هاست که موقع برگشت حقایق به گوش وزیر نمی رسد وآن یکی هاااااااا..........
در هنرستانی که من در آن مشغول خدمت هستم مدیر و معاون سرپرستها مدام بر سر سهم دزدی با هم در حال نزاع هستند.پول یک مشت انسان بدبخت رو بین خود تقسیم میکنند البته با جنگ و دعوا بر سر سهم.
آدم را یاد گرگهایی میاندازد که به گله مردم بدبخت حمله ور شده اند.جالب اینکه همین افراد در جلسات صحبت از حلال حرام هم میکنند.
خدا به داد این آموزش و پرورش برسد.
عجب جمله ای کی گفته این روح وجود ندارد این همه جوان عالم سر به زیر و پر تمرکز و پر روحیۀ زیر 40 سال یا این همه بازنشسته با تجربه که آن همه سال با روحیه کار کردند تا بازنشسته شدند! فقط این افراد بالای 40 سال هستند که طبق قوانین استخدامی روحیه ندارند و کم خاصیت و هوشند؛
نه تنها این جمله زیبا صادق است بلکه شهروند مسئولیت پذیر را هم دچار تجدید نظر می کند!!!