چهارم دیماه مصادف است با هفتاد و یکمین سالگرد پرواز بی فرود شادروان مهندس کریم ساعی پایه گذار سازمان جنگل ها ، مراتع و آبخیزداری در ایران.
به همین مناسبت قرار است روز چهارم دیماه (دوشنبه ساعت 8.30 صبح) مراسم بزرگداشتی توسط دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران و انجمن جنگل بانی ایران و اتحادیه انجمن های علمی منابع طبیعی و محیط زیست ایران با همکاری موثر نهاد مدنیِ جمعیت همیار البرز ؛ به یاد آن فقید در سالن امام خمینی دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی برگزار شود .
امید است علاقه مندن و دوستداران محیط زیست به پاس قدردانی از خدمات ماندگار این خادم محیط زیست ایران در این مراسم حضور فعالی داشته باشند اما اجازه بدهید برای نسل جوان و دیگرانی که احتمالا شادروان ساعی را به خوبی نشناسند ماجرای عجیب و سرنوشت غم بار یکی از بزرگترین خدمتگزاران محیط زیست ایران یعنی شادروان مهندس کریم ساعی را به نقل از فرهیخته فقید دیگر ؛ شادروان استاد ابرهیم باستانی پاریزی نقل کنم (نقل به مضمون).
دقیقا 71 سال پیش در چنین روزی در فرودگاه شیراز ، مردی نسبتا جوان و موقر با لباسهای مرتب و آراسته وارد هوپیمای مملو از مسافری می شود که آماده پرواز به سوی تهران است. مرد تازه وارد در راهروی هواپیما فروتنانه خطاب به مسافران چنین می گوید : من برای امر مهمی (جلسه کاری) حتما باید فردا در تهران باشم . هر کس بلیط خود را به من بدهد ، می تواند با هزینه شخص من تا پرواز بعدی در بهترین هتل شیراز اقامت کند .
وقتی با سکوت مسافران مواجه می شود دوباره درخواست خود را مصرانه و فروتنانه تکرار می کند.
در بین مسافران فردی تحصیل کرده که اتفاقا از بستگان دکتر باستانی پاریزی بود (به زودی مشخص شد که در آن تاریخ خوش شانس ترین فرد روی زمین هم بوده) به شدت تحت تاثیر منش این مسافر قرار می گیرد و بدون گرفتن حتی یک ریال ، بلیط و جای خود را به مهندس کریم ساعی می دهد اما گویا تقدیر برای شادروان ساعی و سایر مسافران سرنوشت دیگری رقم زده بود چرا که هواپیما هرگز به تهران نرسید و در اثر سقوط همه مسافران من جمله کریم ساعی ، در این سانحه جان باختند و ایرانِ آن دوران یکی از دلسوز ترین متولیان محیط زیست و جنگل های خود را از دست داد. هر چند مرحوم در همان عمر کوتاه خود منشاء خدمات ماندگاری در حوزه جنگل داری و محیط زیست ایران شد چرا که او پایه گذار سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری و بانی ساخت بوستان زیبای ساعی در خیابان ولیعصر تهران می باشد .
بعدتر شاگردان و دانش آموختگان او نقش حیاتی در جنگل کاری و ایجاد جنگل های مصنوعی تاغ در حاشیه شهرهای کویری ایفا کردند که کاری بود کارستان! ایران امروز به رغم وجود هزاران طرفدار محیط زیست و ده ها نهاد مدنی محلی متاسفانه هنوز فاقد یک حزب سبز ملی و فراگیر طرفدار واقعی محیط زیست است .
نخستین کتاب جنگل شناسی در ایران به قلم او نوشته شد.
او همچنین در توسعه فضای سبز تهران نقش اساسی ایفا کرد که الگوی مناسبی برای سایر شهر های بزرگ کشور شد.
شادروان ساعی اگر چه زاده مشهد بود ولی به دلیل علاقه وافر به امر جنگل داری و محیط زیست مدتها پیش وصیت کرده بود که پس از مرگ او را در خانه خود یعنی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دفن نمایند و همین کار هم شد.
نوشته زیر رنج نامه ای برای محیط زیست فعلی ایران و دل نوشته ای و درددلی خودمانی خطاب به آن مرحوم در هفتاد و یکمین سال فقدانش می باشد .
آری این چنین شد مهندس ...
اولا ای کاش شما هم به شیوه رایجِ بسیاری از مدیران قبل و بعد از خود آن قدر احساس مسئولیت نمی کردی تا برای رساندن خود به یک جلسه کاری در تهران ، به هر دری بزنی در حدی که با پافشاری ، جای خود را با یک مسافر خوش شانس عوض کنی. هر چند اگر چنین بودی که دیگر « ساعی » نبودی!
دوما ای کاش آن پرنده شوم آهنین بال؛ بی هنری خود را در همان باند فرودگاه قبل از پرواز نشان می داد نه در ارتفاع چند هزار پایی... اما چه می شود کرد! به قول شاعر نکته سنج ، « تقدیر بی تقصیر نیست » ....
با آرزوی شادی و آرامش روح بزرگت ؛ می خواهم خلاصه وار بگوییم که بعد از تو چه بر سر زیست بوم ایران آمده و فهرست وار بگوییم که وضعیت جنگل ها و مراتع و درختانی که به همت تو کاشته شد و طرح های آبخیز داری و ....هر آنچه مربوط به محیط زیست ایران است و مورد علاقه تو بود بعد از گذشت 71 سال در چه وضعیتی هستند.
از 18میلیون هکتار جنگل های سرسبزی که تو با پشتکار و وسواس به درستی مساحت آنها را در جای جای ایران برآورد کردی ، یک سوم آن بیشتر نمانده است .
از دریاچه پر آب ارومیه تقریبا چیزی نمانده و قسمت عمده آن خشک و تبدیل به نمک زار شده و در صورت ادامه این روند بیم آن می رود که بزرگترین دریاچه ایران به زودی تبدیل به شوره زاری هولناک شود و به جای نسیم های خنک و مفرح برخاسته از آب دریاچه! توفانهای نمک به جان و زندگی مردم منطقه بیفتد .
در اثر تخریب بی امان و چرای دام بسیار بیش از ظرفیت در مراتع ؛ خاطره گویی پدر بزرگ ها از حرکت رمه های آهو و بره هایشان در دشتها بیشتر به افسانه های تخیلی شاه و پریان در دنیای خیالی کودکان شباهت دارد چون دیگر هیچ کس آنها را در پهن دشتهای ایران نمی بیند(2) .
آن قناتهای زلال چند صد ساله همیشه روان ، همه یا ز بیداد زمانه (خشکسالی های مکرر) خشکیده اند و یا به همت تهاجم بی رویه صنعت و معدن و کشاورزی و حفر حریصانه هزاران حلقه چاه عمیق با مجوز و بی مجوز از نفس افتاده اند.
دشت های بزرگ کشور عزیزمان به خاطر حفر همان چاه های پیش گفته دیگر روی پای خود نیستند و همچون پیران فرتوت در حال نشست و فرو نشست هستند. نشست های هولناکی که باعث می شود دیگر منابع آب زیرزمینی چند هزار ساله هرگز تجدید و تجمیع نشوند و از طرف دیگر هر لحظه ممکن است در اثر فرونشست ناگهانی یک نقطه از این دشت ها (در خیلی جا ها اتفاق افتاده) خدای ناکرده به آثار باستانی و یا تاسیسات شهری و راه ها آسیب جدی و خطرناک وارد کنند .
بسیاری از چنارهای زیبا سربلند و متقارن در دو سوی بزرگترین خیابان خاورمیانه که به همت تو کاشته شد قربانی توسعه بی رویه ، تراکم فروشی و سوءمدیریت شهری شده و جای آنها را سازه های بلند و نامتقارنی گرفته اند که با تولید انواع گاز های سمی منتشره از تاسیسات گرمایشی و سرمایشی شان در کنار هزاران خودروی فرسوده و دود زای در حال تردد در این خیابان تاریخی ؛ همراه با سیستم حمل نقل فرسوده شهری دست به دست هم داده اند تا بقیه چنارها را که هنوز جان سختی و مقاومت می کنند را بخشکانند. .
اصلا می دانی که جمع روزهای هوای سالم پایتخت و شهرهای بزرگ اخیرا به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.
از سرنوشت باتلاق گاوخونی و دریاچه بختگان وهامون خبر داری؟
از خشکی های متناوب زاینده رود و کم آبی کارون چه ؟ همان کارونی که در آن سالها حتی قابل کشتی رانی بود !
آری مهندس!
ابر و باد و مه و خورشید و فلک گویی دیگر از همکاری با هم دست کشیده اند تا از یک طرف به قول سعدی آسمان بر زمین بخیل گردد و از طرف دیگر در نبود اخلاق سیاسی بین المللی همسایگانی که اتفاقا همگی ادعای مسلمانی هم دارند در شرق و شمال و غرب کشور با بستن سدها و کانال های انحراف آب؛ حق آبه طبیعی ایران از رودخانه های آن طرف مرزها را کامل ندهند. یکی هیرمند را بسته و یکی بر دجله و فرات چندین سد احداث کرده ....
خشک سالی پی خشک سالی. هم مزید بر علت شده.
در پایان اجازه بده این را هم بگویم که خوشبختانه جامعه امروز با جامعه دوران شما خیلی تفاوت کرده و افرادی مثل شما دیگر در اقلیت نیستند چون امروز صدها و هزارها نهاد مدنی به مدد فارغ التحصیلان فراوان رشته های کشاورزی و جنگل داری و محیط زیست به اهمیت جنگل ها و حفظ و حراست از آنها واقف شده اند ...
اگر چه خیلی دیر است !
ولی در این زمینه تلاش مجدانه دارند تا حداقل وضع موجود را حفظ کنند.
تنها عناصری که هنوز فقدان آنها آشکار است عدم هماهنگی بین این نهادها از یک طرف و وجود انبوه قوانین و بخشنامه های بعضا متناقض در سازمانهای ذیربط دولتی و شهرداری ها و نگاه صِرف اقتصادی به جنگلها و منابع طبیعی .... از طرف دیگر می باشد که زمینه سوءاستفاده بی رحمانه کوه خواران و جنگل خواران و متعرضین به منابع و مراتع طبیعی را فراهم می کند.
و کلام آخر اینکه ؛
ایران امروز به رغم وجود هزاران طرفدار محیط زیست و ده ها نهاد مدنی محلی متاسفانه هنوز فاقد یک حزب سبز ملی و فراگیر طرفدار واقعی محیط زیست است؛ حزبی که بتواند همچون احزاب مشابه در دیگر کشورها با حضور موثر در مجالس قانون گذاری مانع از تخریب هر چه بیشتر جنگل ها و مراتع و زیستگاه های حیات وحش و ...شود . حزبی که با به تصویب رساندن قوانین صریح و شفاف بتواند بین رشد صنعت و شهرسازی و کشاورزی با محیط زیست تعادل منطقی ایجاد کند.
امید است که چنین شرایطی فراهم شود و تو بتوانی دیگر آسوده بخوابی.
1- عنوان این نوشته (آری این چنین...) راا ز یکی از کتاب های معروف مرحوم دکتر علی شریعتی با عنوان « آری این چنین بود برادر » وام گرفته ام. این کتاب حاوی نامه ایست احساسی و تخیلی که شریعتی پس از بازدید از اهرام سه گانه مصر و آرامگاه بی نام و نشان بردگان سازنده این سازه های عظیم! خطاب به یک از آنان نوشته است .
2- در دهه 40 و حتی اوایل دهه 50 مسافرانِ مسیر مشهد به تهران به خصوص بین سبزوار و شاهرود حرکت دسته های ده .پانزده تایی آهوانی را در شب از عرض جاده رد می شدند زیر نور چراغ اتوبوس مشاهده می کردند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بله خیلی ها منجمله سید ابراهیم نبوی دکتر بودن شریعتی را زیر سئوال برده اند.اما در اینکه در دانشگاه سوربن فرانسه درس خوانده شکی نیست.افکار شریعتی از دو زاویه قابل بررسی ست یکی خلع سلاح ایدئولوژک مارکسیستها وسایر چپ های جهان وطن.که خود درگاهی مثبت بوده ودیگری سبک انقلابیگری افراطی خودش که جای نقد فراوان دارد.از طرفی شریعتی با مرگ زودرس خود فرصت نیافت که مثل بسیاری اروشنفکران قبل از انقلاب خود را منصفانه نقد کند.وکلام آخر جدا از درست ویا غلط بودن افکارش سخنران بسیار ماهر وتاثیر گذاری بود..موفق باشید