صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« داستان زندگی اصغر قندچی کارآفرین بزرگ ، پدر کامیون سازی ایران و موسس شرکت ماک - کاوه ایران»

آن پسر از " مدرسه " رفت و با " کاوه " آمد

حسین میرزانیا

 تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

اصغر قندچی در ۱۰ فروردین ۱۳۰۷ خورشیدی در محله قنات آباد نزدیک میدان اعدام تهران در خانواده ای که پنج برادر و سه خواهر بودند و اصالتا بازاری از پدری با شغل وکالت متولد شد . خانواده ای همه اهل درس و تحصیل . او برادر احمد قندچی یکی از سه دانشجوی جان باخته در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ است و به همین مناسبت ۱۶ آذر در ایران « روز دانشجو » نام گرفته است . به گفته خودش حتی خواهرش مشتاق تحصیل بود ولی او علاقه چندانی به درس نداشت و در مقابل عاشق کار بوده و به همین دلیل ثلث به ثلث از مدرسه فرار می کرده است به طوری که مادرش مجبور به شکایت از او نزد دایی اش می شود . دایی اش با او صحبت می کند و فردای آن روز با هم به مدرسه نزد مدیر می روند .

مدیر مدرسه می گوید یک ثلث است که اصغر به مدرسه نیامده است ! و قرار می شود اصغر سر کلاس برود ، اما دایی اصغر از مدرسه بیرون نرفته ، او از دیوار و درخت مدرسه بالا می رود و داخل کوچه می پرد و فرار می کند .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

ورود به بازار کار :

اصغر قندچی ۱۲ ساله بود که وارد بازار کار شد . از گاراژ روبه روی کافه شکوفه تهران تا کارگاه آهنگری و مکانیکی مستاجرشان . کلاس هفتم را خوانده بود تا اینکه یک روز به تماشای کارگاه مستاجرشان رفت و مجذوب کار آنها شد و از همان جا بود که مشغول کار می شود . بدین ترتیب اصغر قندچی راه آینده خود را انتخاب کرد . هشتاد سال زندگی او از این مکان رقم خورد . استعداد و توانایی و شوق خود را در کار و صنعت دید و کشف کرد و شاگردی نزد استادکاران را به جای آموزگاران در کلاس برگزید .

مدتی در سنگ تراشی پادویی می کرد ولی با قلم تراش کار نمی کرد تا اینکه به مناسبت نمایشگاهی استادکار ، قلم را به دست قندچی می دهد . رضاشاه که از نمایشگاه بازدید داشته مکث می کند و سوالاتی از او می پرسد و تشویقش می کند و انگیزه کار کردن برایش دو چندان می شود .

پس از مدتی سراغ کار در صنعت اتومبیل می رود . کار را با آهنگری ماشین شروع می کند . نخست پادو می شود سپس وردستکار و در نهایت استادکار .

از صبح زود تا ساعت ۱۰ الی ۱۱ شب کار می کند . بارها بر اثر دشواری کار ناخن پاهایش می افتد و یا روی پاهایش آهن داغ می ریزد و می سوزد و کمرش آسیب می بیند اما هرگز دلسرد و نا امید و خسته نمی شود .

مدتی هم در کارگاهی که تکنسین های آلمانی ، روسی و چک داشت کار می کند و تجربه های بسیاری از این طریق کسب می کند . به گفته خودش استادکاری داشت که به او حقوق نمی داد و هر بار وعده پرداخت حقوق در شب جمعه را می داد ولی هرگز آن شب جمعه نرسید ! و یا در نهایت ماهی شش یا هفت قران می داد . از این رو تصمیم می گیرد خود آستین بالا بزند و به صورت مستقل کار را شروع کند .

۱۶ ساله بود که دکانی به ابعاد ۳×۳ متر باز می کند و رسما در کار خود مستقل می شود . گاراژی را با مساعدت صاحبان آن بدون سرقفلی در اختیار می گیرد و حتی به او برق رایگان می دهند تا کارش پیش برود و البته قندچی هم اتومبیل صاحبان گاراژها را رایگان تعمیر می کرد .این دکان ۹ متری بعدها ۱۵ متر ، ۳۰ متر ، ۱۰۰ متر ، ۵۰۰ متر و در نهایت به وسعت ۲۵۰۰۰۰ مترمربع می رسد.

از کار بر روی سواری کوچک آغاز می کند تا اتوبوس و کامیون ادامه می دهد .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

اوج گیری تولیدات کارخانه قندچی

نخستین کارهایش کپی کاری از نمونه های خارجی بود و بعدها با هوش و ذکاوت ذاتی خود نمونه هایی بهتر از مدل های خارجی را می سازد .

اولین اتومبیلی که ساخت یک جیپ بود که بیشتر قطعات آن را خودش تولید کرده بود اما نخستین خودرویی که کار او را رونق داد جیپی بود که به درخواست رضا نیازمند معاون علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد ساخت . داستان از این قرار بود که نماینده شرکت بنز جهت عقد قرارداد به ایران آمده بود ولی با رضا نیازمند معاون عالیخانی به توافق نرسیده بودند ؛ چرا که نماینده بنز اصرار به مونتاژ اتومبیل بنز در ایران داشته ولی نیازمند بر تولید و ساخت آن نیز از سوی ایران تاکید کرده بود و گفت و گوها به نتیجه نرسیده بود حتی نماینده کارخانه بنز به نیازمند گفته بود تا ۱۵ سال بعد هم شما توان ساخت ستاره بنز را هم ندارید و چون در دیدار پیشین خود با شاه یک نمونه از مرسدس بنز لوکس را به ولیعهد هدیه کرده بود شکایت نزد شاه برده بود . شاه وزیر و معاون وزیر را احضار و دلایل را از آنان پرس و جو می کند . نیازمند دلیل عدم توافق را توضیح می دهد و همین باعث می شود محمدرضاشاه ضمن عصبانیت از عدم حصول نتیجه به وزیر و معاون او اولتیماتوم شش ماهه بدهد که یا باید خود اتومبیلی در ایران تولید کنید یا اینکه از شغل تان خداحافظی کنید .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

تولد کامیون ایران کاوه

سال ۱۳۴۲ است ؛ رضا نیازمند همکارش مهندس شیرزاد را در جریان می گذارد که هر طور شده باید یک مرکز یا کارگاه اتومبیل سازی پیدا کنند وگرنه کار خود را از دست می دهند . شیرزاد هم در شهر جست و جو میکند و پرس و جو کنان سر از خیابان قزوین و گاراژ  « اوس اصغر » در می آورد ! تمام مکانیکی های خیابان قزوین برای ساخت اتومبیل آدرس کارخانه اصغر قندچی را داده بودند . چند روز بعد شیرزاد به نیازمند اطلاع می دهد که آن مکان را یافته است و آدرس دروازه قزوین را می دهد . هر دو راهی گاراژ و کارخانه قندچی می شوند . وارد محل کار اصغر قندچی که می شوند شروع به پرسش از او درباره کار و نحوه ساخت اتومبیل می کنند . اصغر قندچی پس از اینکه کارخانه و اموالش را از دست می دهد به گاراژ قدیمی خود در دروازه قزوین باز می گردد و دیگر هرگز به کارخانه خود باز نمی گردد !

قندچی برایشان توضیح می دهد که چگونه شاسی کامیون های ماک را تغییر داده و یا چگونه اتاق آنها را ساخته است . توضیحات قندچی به قدری برای نیازمند و شیرزاد هیجان انگیز بوده که نیازمند چند بار از شدت شوق می خواست قندچی را در آغوش بگیرد . نیازمند از قتدچی می خواهد که نمونه اتومبیل خود را برای نمایشگاه صنایع ملی ایران بسازد تا در آن نمایشگاه در معرض دید مردم و شخص شاه قرار بگیرد . از این رو دست به کار می شود و اتومبیل هایی با نام مدل آبان ، مدل اسفند و تریلر غول پیکری با نام مدل انقلاب با ظرفیت صد تن می سازد .

روز گشایش نمایشگاه شاه که به غرفه اتومبیل های قندچی می رسد نمی تواند از آن سرسری عبور کند ؛ توقف می کند و خواستار توضیحات و گفت و گو با مسئول غرفه یعنی اصغر قندچی می شود . میز و صندلی تدارک می بینند و شاه از قندچی سئوالاتی می کند از جمله اینکه اتومبیل در غرفه را چگونه ساخته اند ، تا کجا کار خودشان بوده است و قطعات اولیه را از کجا تهیه کرده اند و اینکه آیا کمکی لازم دارند یا خیر ؟

به گفته قندچی ، شاه ده بار از او می پرسد آیا کسی به تو کمک کرده و او پاسخ می دهد خیر . بدین ترتیب حاصل کار او مورد تایید و پسند شاه هم قرار می گیرد و رضا نیازمند که اکنون به قولی که به شاه برای ساخت اتومبیل ایرانی داده بود عمل کرده و از خطر برکناری رهایی یافته بود اصغر قندچی را به دفتر خود فرا می خواند و قرارداد پرداخت وام صنعتی و پروانه ساخت کامیون را به او برای اجرای پروژه کارخانجات کامیون سازی ماک - کاوه را عملیاتی سازد .

نیازمند در خاطرات خود می گوید : «  قندچی یک شخصیت همانند شخصیت فیلم های وسترن داشت . همیشه می جنگید . او جنگ را آغاز کرد » .

قندچی به کمک حسین میردامادی که پیش از او نمایندگی واردات کامیون ماک آمریکایی را داشت کار را شروع می کند . کامیون های ماک که وارد ایران می شدند دارای چند مشکل عمده بودند : یکی اینکه شاسی آنها کوتاه بود و قطعات آن در پیچ و خم و بالا و پایین جاده های ایران می شکست و ترمز و کشش هم کم می آورد چرا که برای جاده های آمریکا طراحی شده بود و دیگر اینکه در آب و هوای گرم و خشک ایران رادیاتور آنها جوش می آورد . همچنین باک سوخت آنها برای جاده های ایران که پمپ بنزین های آن با فاصله زیاد از هم ساخته شده بود کافی نبود و در جاده ها مشکل کمبود سوخت داشتند ، به همین دلیل قندچی شاسی کامیون ها را بلندتر می سازد و مشکل شکستگی قطعات شاسی را برطرف می کند ، رادیاتور را هم بزرگتر می سازد تا مشکل جوش آوردن آب آن در جاده های ایران حل شود و باک سوخت را هم حجیم تر می کند تا مشکل کمبود سوخت در جاده ها برطرف شود . این گونه بود که قندچی کامیون و تریلری ساخت ایرانی برای جاده های ایران با نام جدید « ایران کاوه » چرا که شغل قندچی در آغاز کارش آهنگری بود و کاوه در اساطیر ایران چنین شغلی دارد و دیگر آنکه کاوه نماد وطن پرستی و دلیری و شجاعت و پایداری ایرانی است و ایران کاوه برازنده نام این کامیون ها و تریلرهای غول پیکر بود .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

در آغاز برای ساخت کامیون ها از قطعات باقی مانده کامیون های به جا مانده از جنگ جهانی دوم استفاده می شد و یا دیفرانسیل ماک های به جا مانده از جنگ در کشورهای هند و پاکستان وارد می شد و موتور کومنز انگلیسی که برای چاه آب کاربری داشت روی آن بسته می شد . آمریکایی ها وقتی دیدند شرکت ایران کاوه کامیونی تولید کرده با کارایی بهتر و مقبول تر از ماک آمریکایی بنای همکاری با قندچی را گذاشتند و این گونه شد که موتور ماک را به شرکت ایران کاوه تحویل می دادند و شرکت هم بقیه قطعات را خود تولید و بر روی موتور سوار می کرد که کاملا با اقلیم ایران و شرایط محیطی ایران سازگار بود و ایرانیان هم از آن بیشتر از کامیون های ماک استقبال کردند . اتاق کامیون و تریلر ، کاپوت ، گلگیر ، اگزوز ، رادیاتور ، باک سوخت همه و همه توسط شرکت ایران کاوه تولید می شد و برنامه برای تولید موتور آن هم در دستور کار قرار داشت که با وقوع انقلاب هیچ گاه عملی نشد .

قیمت تمام شده ماک ایرانی یعنی ایران کاوه کوچک تا بزرگ بین صد تا صد و پنجاه هزار تومان و با تریلر تا سیصد هزار تومان تمام می شد در حالی که ماک آمریکایی بدون تریلر دویست هزار تومان فروخته می شد . به دلیل قیمت کمتر و کیفیت بهتر گاه تا شش ماه مشتری منتظر دریافت کامیون های شرکت کاوه می ماند . نیاز کشور به کامیون و تریلر به دلیل تحولات اقتصادی بالا می رود و به دلیل کمبود راننده پایه یک شرکت ایران کاوه مجبور به استفاده از رانندگان کره ای و ترک در ایران می شود . از رانندگان کره ای امتحان هم گرفته می شد و شرایطی برای آنها گذاشته شده بود . مثلا دارای دیپلم باشند ، مجرد باشند و پانسیون و ناهار و شام به همراه حقوق به آنان تعلق می گرفت و یک بلیط رایگان در سال برای سفر به کره .

رونق تولید و کسب و کار و اعتبار و شهرت شرکت ایران کاوه چنان بالا می گیرد که بنا به گفته اصغر قندچی در سال ۱۳۵۴ پیشنهادی از سوی تجار چینی به آنها می شود مبنی بر اینکه در ازای فروش کامیون به آنها ، کالا و مواد غذایی به ایران بدهند چرا که هم روابط خوبی با آمریکا نداشتند و هم پول برای خرید کامیون ایرانی نداشتند . کتابی هم آورده بودند که مشخصات محصولات خود را در آن درج کرده بودند مانند فانوس ، بیل ، دسته بیل ، چینی آلات .

یکی از مهندسان شرکت ایران کاوه می گوید : تا زمانی که نوری تاکه ژاپن است چه کسی از این آشغالهای چینی می خرد ! در ضمن ما تا یک سال پیش فروش کامیون داریم و نمی توانیم به شما بفروشیم !

تجار چینی می گویند لااقل به آقای خیامی سفارش کنید به ما اتوبوس بدهند ... قندچی به خیامی زنگ می زند و خیامی در پاسخ می گوید که دستوری از شاه رسیده مبنی بر فروش اتوبوس به بلغارستان و مصر . در نتیجه از آنجا هم نا امید شدند و دست خالی باز گشتند .

در شرکت اصغر قندچی کارگری اخراج نمی شد چرا که کارگر را یک سرمایه می دانست ، سرمایه ای که همچون یک دانش آموز روی آن سرمایه گذاری شده و نباید به آسانی چنین نیروی تربیت شده و آموزش دیده و با تجربه ای از دست برود .سالی دو بار حقوق کارگران افزایش می یافت . او خود به طور مستقیم با کارگران و در میان کارگران بود و زندگی یک کارگر را با همه وجود درک می کرد . حتی برای فرزند خود که در ایام تعطیلات از آمریکا به ایران برای کار در کارخانه آمده بود امتیازی قائل نبود و باید همچون سایر کارگران کار می کرد و در کنار آنان غذا می خورد .

تعداد کارکنان و کارگران کارخانجات ایران کاوه همراه با نمایندگی های آن در سراسر کشور به ۴۰۰۰ تن رسید و تا زمانی که قندچی در کارخانه حضور داشت تعداد ۵۰۰۰۰ کامیون و تریلر تولید کرد که تا مدت هفتاد سال در جاده های ایران در تردد بودند .

سال ۱۳۵۶ قندچی برنده جایزه بزرگ خودرو سازی در نمایشگاه خودرو برلین شد . وقتی به آمریکا می رفت او را با هلی کوپتر به کارخانه ماک می بردند و برایش ارج و احترام قائل بودند . به گفته خودش آنها ( یعنی نیازمند و عالیخانی ) بودند که به سراغ ما آمدند نه آینکه ما به دنبال آنان برویم .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

مصادره کارخانجات عظیم ایران کاوه و افول و خاموشی آن

هنگامی که حوادث بهمن سال ۱۳۵۷ در ایران روی داد اصغر قندچی در ایران حضور نداشت . او برای لغو قرارداد سنگینی به آمریکا سفر کرده بود و همان جا بود که خبر حوادث ایران را شنید و علی رغم توصیه دوستان و حتی برادرش به عدم بازگشت به ایران تصمیم به بازگشت به ایران می گیرد و به محض رسیدن به ایران عازم کارخانه می شود . در بدو ورود به کارخانه به کارگران م یگوید که با شرایط پیش آمده از انقلاب ما طبق این شرایط به کار خود ادامه می دهیم . شغل قندچی در آغاز کارش آهنگری بود و کاوه در اساطیر ایران چنین شغلی دارد و دیگر آنکه کاوه نماد وطن پرستی و دلیری و شجاعت و پایداری ایرانی است و ایران کاوه برازنده نام این کامیون ها و تریلرهای غول پیکر بود .

پس از چندی از سوی وزارت صنایع آمدند و گفتند کارخانه شما مشمول بند ج قانون حفاظت و توسعه صنایع مصوب تیرماه ۱۳۵۸ شده است ! گفتند : تولید کنید مشکلی نیست اما مدیریت را فراموش کنید ، مالکیت آن را هم فراموش کنید ، مدیر را هم خودمان انتخاب و منصوب می کنیم ، او هم قبول کرد و کنار کشید اما دید که فرزندش از بین رفت ، ایران کاوه نابود شد . حتی مجموعه کوچکتری هم درست کرد آن را هم از او گرفتند و برای او ماند " هیچ " . در جریان مصادره درگیری پیش می آید و قندچی مدتی را در اوین زندانی می شود .

اموال شرکت در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت و نام شرکت را به سایپا دیزل تغییر دادند . ۱۵ سال اجناس شرکت را هم فروختند و خوردند .

در جریان جنگ علی رغم جفاهایی که به قندچی شده بود برای انتقال تانک ها به خط مقدم جبهه نیاز به تانک بر داشتند در نتیجه به اجبار سراغ اصغر قندچی آمدند . قندچی برای دفاع از وطن اعلام آمادگی می کند و می گوید ۵۶۰ تانک بر در ایران داریم . می گویند تانک برها کار نمی کنند ، می گوید من کار می اندازم و نیاز به قطعه دارم . می گویند بودجه برای خرید قطعه نداریم ؛ می گوید با هزینه شخصی خودم قطعه می خرم و درست می کنم و بدین شکل موفق به حل این مشکل بزرگ می شود و به نوعی سرنوشت جنگ تغییر می کند .

 مشکل دیگری که در جریان جنگ پیش آمده بود دود زیاد تانک برها بود که موجب شناسایی آنها از سوی نیروهای عراقی می شد . قندچی این مشکل را نیز با تعویض موتور تانک برها برطرف کرد .

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

پایان زندگی مردی که ایران را دوست داشت 

اصغر قندچی پس از اینکه کارخانه و اموالش را از دست می دهد به گاراژ قدیمی خود در دروازه قزوین باز می گردد و دیگر هرگز به کارخانه خود باز نمی گردد !

او خود می گوید : « دیگر هیچ وقت نتوانستم به آنجا بروم ، دلم نبود ، آنها فرزندم را گرفتند ... کاوه یک حقیقت بود ، ما که اختراع نکرده بودیم اما همه را خراب کردند ، اسم کاوه را و ما را ، همه را با هم خراب کردند آن طایفه ای که هیچ علاقه ای به صنعت نداشت » .

اصغر قندچی در روز هفتم مرداد سال ۱۳۹۸ خورشیدی درگذشت . خودش گفته بود یک انسان هرگز نباید بازنشسته شود مگر آنکه بمیرد و در زیر خاک است که بازنشسته می شود . بدین ترتیب آن پسر بازیگوش گریزان از مدرسه و عاشق کار برای همیشه بازنشسته شد .

منابع :
1- کتاب هزار راه نرفته ( خاطرات قندچی ، رفوگران ، نیازمند - عطایی )
شادی خوشکار انتشارات امین الضرب
2- مستند آن مرد با ماک آمد
3- مردی که می توانست صنعت خودرو ایران متحول کند . پایگاه اینترنتی بیت ران
4- مستند ماک در ایران
5- ناگفته های اولین خوردوساز ایران . پایگاه تحلیلی خبری انتخاب . 24 خرداد 1397


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاریخچه زندگی اصغر قندچی و تولد کامیون ایران کاوه

پنج شنبه, 03 شهریور 1401 16:32 خوانده شده: 1244 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +6 0 --
گم شده ای به نام وطن 1401/06/04 - 08:01
در این کشور هر فرد چه با انقلاب و چه بی انقلاب، بر طبق سلیقه و شعور خود وطن دوست است.
عده ای با ساختن وطن دوست هستند و عده ای با تخریب. همیشه تخریب با بیل و کلنگ رخ نمی دهد بلکه با بدترین سازوکار یعنی جهالت و نادانی و خودخواهی و کِبر نیز عمل تخریب انجام می شود.
کاش مخربین این سازندگی نیز مدرسه نرفته بودند. شاید بدین طریق بیشتر وطن دوست
می بودند. هرگز انقلاب به معنای نابودی سرمایه های انسانی و ملی نیست. کاش می فهمیدیم.
برای متن اثرگذارتان هموطن تعظیم

روحشان متعالی.
پاسخ + +1 0 --
نرگس کارگری 1401/06/04 - 10:55
سلام و عرض ادب
وای بر نسلی که نسل های بعد را هم سوزاند.
چه بودیم و چه شدیم.

وطن و خاک من نابود شد و صدایی برنخاست.
پاسخ + +2 -2 --
ناشناس 1401/06/04 - 11:53
لطفا این رسوایی ها و اقتضاحات ..... را ننویسید آدم گریه اش می گیرد و می خواهد سرش دا به در و دیوار بزند
پاسخ + +7 0 --
ناشناس 1401/06/04 - 12:30
این حکایت مستندنشان می دهد مدارس استعدادسوز هستند ونیازبه تحول اساسی دارندنوابغ این کشور قندچی عزیز است که درکشورماند وتحول آفرید درودبرروح این بزرگ مرد ایرانی مانیازبه مدال آورالمپیادی ورتبه اول کنکور نداریم که هیچ منفعتی برای جامعه ندارند
پاسخ + +7 0 --
علی 1401/06/04 - 16:27
با خواندن متن اشک از چشمهایم سرازیر شد برای فرزندان راستین وطن

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور